روزی نیست که رسانه های «مجاهدین» از «قیام» و «شورش» در ایران سخنی به زبان نرانند. توئیت های سخیف و بی محتوای مریم رجوی را بازنشر و پیام های منتسب به رهبر مفقودالاثرشان را بر در و دیوار نکوبند. و برای آنان حمایت های جعلی تولید نکنند.
داستان وقتی خنده دار می شود که مجاهدین در کنار این حجم از فعالیت در فضای مجازی یعنی؛ ایجاد انواع و اقسام کانال های تلگرامی، حساب های توئیتری، حضور در اینستاگرام، فیسبوک و راه اندازی سایت های مختلف خبری و تحلیلی و درج حماسه گونه پیام های منتسب به رجوی، فعالیت سیمای شیطان منظر موسوم به «سیمای آزادی»، ترفند «همیاری» با صبغه ی حمایت های مردمی ؟ و . . . نهایتا به «چگوارا» برای تحریک مردم به «قیام» از یک سو و ترساندن مردم ایران از حمله نظامی آمریکا از سوی دیگر متوسل می شود.
بنحویکه فعالیت های ضد ایرانی آمریکا بیشتر از اینکه در سایر رسانه های ضد ایرانی انعکاس یابد. مورد استفاده رسانه های «مجاهدین» است.
نتیجه اینکه فعالیت های رسانه ای «مجاهدین» با محوریت برجسته سازی پیام های سران این گروه همچنان یک پروپاگاندای ناکارآمد است. مردم بویژه نسل جوان و تحصیل کرده کشور به اندازه یک کاغذ باطله هم به خزعبلات سران این فرقه ارزشی قائل نیستند.
چرا که کلمات «قیام» و «شورش» از گلوی کسانی بیرون می آید که در سطح بین المللی به عنوان یک فرقه سیاسی – مذهبی شناخته شده و بدترین نوع از تروریسم، وطن فروشی و جنایت، در بیش از چهل سال گذشته را در پرونده خود دارند.
تناقض عملکرد رهبری «مجاهدین» پر واضح است. مریم رجوی در حالی برای جان باختن کولبر 14 ساله مریوانی توئیت کرده و برایش دل می سوزاند که اعضای چندین ساله این گروه بدور از خانه و خانواده و در اثر شکنجه های روحی و روانی و بیماری های خطرناکی همجون سرطان جان می دهند و در اوج تنهایی به سینه قبرستان سپرده می شوند.
«کانونهای شورشی» نیز که این روزها بر سردر رسانه های «مجاهدین» آویزان است یک تف سربالا بعد از عبور از ترورهای کور در داخل کشور تحت عنوان «جنگ چریک شهری» و پیوستن به ارتش صدام تحت عنوان «جنگ آزادیبخش نوین» ضمن اینکه یک عنوان پوشالی و تبلیغاتی است، وسیله ای برای ارتباطگیری در داخل ایران با کاربران جوان شبکههای اجتماعی و تحریک آنها برای خرابکاری و ترور نیز است.
این پروژه که توسط سرپلهای سازمان از اروپا و در فضای مجازی پیش برده می شود، مهمترین هدفش نمایش توانمندی «مجاهدین» در درون ایران برای جلب نظر حامیان غربی است که در واقع در ازای میزان کارایی و موفقیت شان در اعمال تروریستی به حمایت از آنها میپردازند.
هدف بعدی این پروژه نیز که بازهم برای سرکردگان سازمان اهمیت بالایی دارد، القای وجود هواداران سازمان در درون ایران به اعضای حاضر در اروپاست که براثر سالها درجا زدنهای «مجاهدین» و شکستهای پیدرپی شان به موجی از اعتراضات و مطالبات و درخواستها برای جدایی از این فرقه بدنام تبدیل شده است.
عدم وجود پایگاه اجتماعی «مجاهدین» در ایران همواره مانع موفقیت این گروه در موج سازی یا تولید حرکتهای اعتراضی جدی در ایران بوده است.
بنابراین طرح فریب «کانونهای شورشی» هم با موجی از افشاگریها در مورد این شیوه «مجاهدین»، ضربه دیگری را دریافت کرد تا با پر شدن خلأ اطلاعرسانی در مورد شگرد جدید «مجاهدین»، افت قابلتوجهی در آمار و ارقام فریبخوردگان در این طرح ایجاد شود.
نهایت امر اینکه تنها برآیند شکست های پی در پی سران فرقه رجوی در طول سالیان اخیر، سواستفاده از فضای اعتراضات مسالمت آمیز معیشتی، صنفی، کارگری و . . . مردم است تا چراغ خاموش و بدون اعلام هویت واقعی خود به انتقام گیری خونین از مردم ایران بپردازند و با کشته سازی خوراک تبلیغاتی اربابان غربی و عربی خود را فراهم سازند.