داستان بازگشت رئوف فرامرزی
گرفتار شدن در فرقه رجوی مصیبت کمی نیست. زمانی که رئوف در آلبانی متوجه شد از کمترین حقوق زندگی و انسانی توسط سران این گروه محروم شده به خود آمده و برای اولین بار وقتی صدای برادر کوچکش را از پشت خط تلفن شنید تصمیم مهمی در زندگی خود گرفت و آن کشیدن خط ابطال بر تمام دروغها، نیرنگ ها و حیله های مسعود و مریم رجوی بود و حال که قلب رئوف مالامال از عشق و رافت شده همانند مرغ عشقی بی قرار از قفس تنگ و تاریک پرواز کرد و به سوی خانواده پر کشید.
و امروز در آغوش گرم پر محبت پدر و مادرش و تمامی اعضای خانواده آرام گرفته است بدون هیچ نگرانی.
خودشان هم میدانند که از بی خبری و ایزوله بودن افراد ارتزاق میکنند این تباهشدگان هنوز فکر میکنند رفسنجانی رییس جمهور حکومت است!
ای بنازم به انقلاب مریم که چه گوهران بی بدیلی تحویل جامعه داده بیچارگان نه فکری از خودشان دارند با یک صفحه کامپیوترهم که انقلابشان سوراخ میشوند،این جماعت به خودشان هم اعتماد ندارند
اعضا هیچ فکری از زندگی بیرون ندارند و مبتلا به نا امیدی هستند که بزرگترین گناه است
خدایی که موسی نوزاد را در نیل و ابراهیم را درمیان اتش حفظ کرد خداوند شما نیز هست زندگی ازاد را انتخاب کنید و از کسی نترسید
این مردم همیشه حرفی برای زدن دارند
نه حکومت جمهوری اسلامی میتواند کاری کند و نه رجوی
نا امید نباشید یک دقیقه زندگی با عزت از صد قرن زندگی تحت ظلم بالاتر است
سلام ، فقط باید بگم عالی بود ، ظرفیت جمهوری اسلامی و اسلام یعنی این…
جناب مبین بدریارفته میداندمصیبتهای طوفان را خداراشکر زودبیدارشدیدونجات یافتید ازین فرقه ضدبشری