خاطره ای از ابوالفضل قنادی

ابوالفضل قنادی بعد از چهار دهه اسارت در فرقه رجوی روز پنجشنبه 2 بهمن در آلبانی دار دنیا را وداع نمود. مثل همیشه تا وقتی یکی از بین فرقه می میرد، فرقه با تعریف و تمجید از متوفی سعی می نماید از مرده بهره برداری تبلیغاتی بکند!!!
ابوالفضل در یگانهای ترابری در قرارگاه اشرف کار می کرد. وی مکانیک بود او در سالهای اخیر در قرارگاه 15 در قسمت ترابری مشغول کار بود ابوالفضل بعد از استقرار آمریکایی ها در اشرف در سال 83 زیر فشار تشکیلات فرقه رجوی به تیف پناه برد و به مدت دو ماه و نیم در تیف نزد آمریکائیها زندگی کرد. بعد از مدتی با یکی از رابطین فرقه در تیف ملاقات می کند و مجدداً بنا به دلایلی (نامعلوم) از آمریکائیها درخواست می کند که به داخل مناسبات رجوی بر گردد ( در پرانتز اشاره کنم نمی دانم مسئولین فرقه در ملاقاتی که در تیف با وی داشتند چه وعده ای به وی دادند که راضی شد دوباره به تشکیلات فرقه بر گردد ). او به قرارگاه 15 ( یا معروف به انزلی ) برگشت .

وقتی به قرارگاه آمد. از ترس تشکیلات کسی او را تحویل نگرفت. تنها فردی که از وی استقبال نمود من بودم. جلوی سالن غذاخوری با وی روبوسی کرده و خوش آمد گفتم. بیچاره ابوالفضل با این که بر گشته بود اما بچه ها از ترس تشکیلات از وی فاصله می گرفتند. در واقع نامبرده در انزوای کامل بسر می برد. بعضی از دوستان که خیلی با من صمیمی بودند به من گفتند تو با یک بریده که به تیف نزد آمریکائیها رفته بود روبوسی کردی؟! من هم در جواب به آن بچه ها گفتم وقتی لباس یکی است توی جمع ما زندگی می کند پس بین ما با او فرقی نیست و ادامه دادم تشکیلات عمداً فضا سازی کرده و در رابطه با جدا شده ها جو سازی می کند تا ذهن شما را ببندد و به غیر تشکیلات فکر نکنید اما خواستم به آنها بگویم مرعوب فضاسازی تشکیلات نمی شوم خودم تعیین می کنم با چه کسانی ارتباط بر قرار کنم. از تشکیلات هم ابایی ندارم .
ابوالفضل قنادی همواره زیر فشار روحی و روانی از سوی فرقه قرار داشت با این که مشکل جسمی داشت از وی مثل یک برده کار می کشیدند با وجود این که معلول بود قبل از آمدن توی تشکیلات در اثر تصادف در ایران یکی از پاهایش از زیر زانو قطع شده بود ، با این حال هیچ وقت کم نمی گذاشت. با وجود اینکه زیر فشار بود مجبور شد به تیف برود و از فرقه جدا شود.

او کسی بود که حرفش را می زد و اعتراض می کرد به همین دلیل مسئولین فرقه راضی شدند تا داخل مناسبات نباشد به قول مسئولین حضور وی ضررش بیشتر از عدم حضورش بود. چون نکاتی را که توی عملیات جاری مطرح می کرد بقیه را متناقض می کرد به همین دلیل قانع شدند تا نباشد.

نهایتاً بنا به درخواست خودش از فرقه جدا شده و سپس روانه تیف شد متاسفانه نمی دانم به چه دلیل قانع شد دوباره به فرقه بر گردد .

فرق ابوالفضل با رجوی این است. رجوی وقتی شرایط سخت شد از صحنه فرار می کند و جان بی مقدارش را در می برد مثلاً فرار از تهران به پاریس تا بلکه روزگاری بر گردد و به قدرت برسد . سپس وقتی در پاریس احساس خطر کرد به عراق رفت و از خطر خودش را به در برد و بعد از سقوط صدام هم مخفی شده و از موضع فریبکارانه به غیبت صغری و … متوسل شد!! در شرایط حاضر بعد از شهادت آقای سلیمانی فکر کرد بین ایران و آمریکا جنگ سر می گیرد به همین دلیل حول شد و برای اولین بار بعد از سالیان پیام صوتی داد که نکند از دیگران عقب بیفتد. خودش را نشان داد اما وقتی بعد از مدتی دید خبری نشد دوباره غیبش زد. رجوی در فرصت طلبی حرف اول را می زند در رابطه با ابوالفضل و ابوالفضل ها تا وقتی زنده اند ارزشی ندارند اما همین که می میرند می شوند مجاهد بی بدیل و … . فرقه رجوی مثل همیشه با منطق مرده پرستی و سوء استفاده از کشته شده ها به تعریف و تمجید از وی می پردازند و از جسد هم می خواهند بهره برداری تبلیغاتی نمایند.
گلی

خروج از نسخه موبایل