می گویند وقتی کبک در معرض حمله قرار می گیرد یا احساس خطر می کند. سرش را توی برف می کند و فکر می کند که دیگر دیده نمی شود و در امنیت است . جریان مجاهدین هم مشابه همین قضیه است . خودشان را به نفهمی زدند، فکر می کنند بقیه هم نمی فهمند!
در یکی از سایت های مجاهدین ، به نقل از آیت ا.. حسینیان نوشته است :
” اعتراف آخوند حسینیان به محبوبیت مردمی مجاهدین : آن زمان طلاب مدارس حوزه علمیه قم افتخارشان این بود که کتاب های سازمان را بخوانند ”
بله ، آن زمان ! آن زمان ! زمانی که هنوز چهره ی واقعی سازمان برای کسی مشخص نشده بود و انحرافات پیچیده آن باعث به کشتندادن شمار زیادی از عزیزان هم وطنمان نشده بود. آن زمان که هنوز چهره خیانت بار رهبران این گروه برملا نشده بود و رسماً توسط دشمنان قسم خورده این ملت ،برای مزدوری استخدام نشده بودند…
اما آیا اکنون مجاهدین نزد مردم محبوب هستند؟
آیا امروز هم افتخار کسی هست که طرفدار سازمان باشد؟
برای روشن شدن مطلب بهتر است نظری به تاریخچه ی سازمان مجاهدین بیافکنیم:
در آغازسازمان مجاهدین به پشتوانه ی یکسری جوانان متعهد و انقلابی، یک پیشینه ی قوی و نیرومند داشت، اما در ادامه و بعد از اعدام بنیانگذاران و به قدرت رسیدن مسعود رجوی ، این سازمان انحراف خود را آغاز کرد. در آغاز انقلاب هم، یکسری از هم بندان سابق مجاهدین حمایت هائی جسته و گریخته از این سازمان داشتند اما در ادامه همه چیز عوض شد.
از زمانی که مسعود رجوی در راس سازمان مجاهدین قرار گرفت ، ابتدا سعی کرد با ایجاد خشونت های خیابانی به تمامیت دستاوردهای انقلاب و مردم دست پیدا بکند. سپس با بنی صدر به فرانسه گریخت. در اولین قدم دختر بنی صدر را به عقد خود درآورد تا بنی صدر را ببلعد اما بنی صدر که دست رجوی را خواند ، طلاق دخترش را گرفت وخودش هم از رجوی اعلام جدائی کرد ، در ادامه ، مسعود ، موسی خیابانی را از سر راه خود برداشت، در سال 1364 با اعلام آن ازدواج و طلاق ! آخرین پس مانده های هوادار سازمان نیز از اطراف سازمان پراکنده شدند. دیگر دیکتاتوری مسعود رجوی شروع شده بود ، فقط یک ظرف مناسب می خواست تا خواستهای شیطانی مسعود در آن ظرف شکل پیدا بکند . آن ظرف هم عراق بود که در حال جنگ با ایران بود . ننگین ترین برگ خیانت مسعود رجوی از لحظه ی ورود به خاک عراق و تشکیل آن ارتش کذائی رقم خورد!
رجوی سعی کرد همه ی کسانی را که می تواند به عراق بکشاند ، زندانیان آزاد شده ، خانواده های هوادار ، برخی جوانان! و …. سپس درب های ورودی فرقه به سمت یکطرفه شدن رفت ! یعنی ورودی داشت ، اما خروجی نه!
انقلاب ایدئولوژیک آغاز شد ! تجرد اجباری اعضاء! محرمیت همه ی زنان با رهبری ! ؟
بسرعت تبعات این انقلاب همه جای مناسبات را در نوردید! اکثریت اعضاء دست به مخالفت زدند. منتقدان به زندان ها افکنده شدند! مخالفان شکنجه شدند! هر جا لازم بود صداها خفه شد و نفس ها بریده شد! مسعود رجوی در سایه ی دیکتاتور عراق صدام حسین ، پشت دربهای بسته دست به هر جنایتی زد.
اما مردم از این جنایات مسعود رجوی خبر نداشتند! در رسانه ها هم آنزمان زیاد به افشای ماهیت جدید سازمان پرداخته نمی شد ! واقعیت این بود که سازمان دچار یک دگردیسی شدید شده بود .
فقط اعضای اسیر در سازمان ماهیت اصلی و چهره ی واقعی سازمان را می دیدند!
بیرونی ها، کمابیش اطلاعات ناقصی از این دگردیسی ضدانقلابی درون سازمان داشتند. اما اکثرا سازمان را با دید همان سالهای 57 و 58 نگاه نمی کردند!
مسعود رجوی در حال رقم زدن سیاه ترین سالهای سازمان بود ! این روند ادامه پیدا کرد و در جریان حمله ی آمریکا به عراق و فرار مسعود رجوی و دستگیری مریم رجوی در فرانسه ، اعضای درمانده و تنها در عراق که توسط مسعود و مریم جا گذاشته شده بودند! دیگر از سازمان بریدند! بدنه ی اصلی سازمان از هم پاشید! به یمن فضای ایجاد شده در اثر سقوط و سپس مرگ صدام حسین ، سیل جداشدگی از سازمان شروع شد. حملات مستمر مردم عراق نیز به اشرف و لیبرتی تلفات زیادی از مجاهدین گرفت.
سازمان از آغوش صدام حسین به آغوش آمریکا خزید! آمریکا هم این نیرو را به یک کشور دست نشانده ی خود در جنوب اروپا ، یعنی آلبانی نقل مکان داد.
مسعود رجوی غیب شد! مریم هم در فرانسه از زندان آزاد شد و به ادامه ی فعالیت های فرقه ای خود پرداخت!
در آلبانی تعدادی دیگر از مجاهدین – نزدیک به 500 نفر دیگر- از بدنه ی سازمان فرو ریخت! بقیه هم که اکثرا در دوران کهنسالی و بازنشستگی بسر می برند ، ساکن یک اردوگاه در یک روستای دورافتاده شدند که با دنیای بیرون قطع هستند! روزی نیست که خبر مرگی از این اردوگاه شنیده نشود!
خلاصه ، این سازمان را نمی شود همان سازمان نامید!
سازمان مجاهدین خلق در همان سال 1351 با اعدام بنیانگذاران حیاتش اندک اندک رو به پایان رفتن رسید. امروز شاهد آن هستیم دیگر آن سازمان نیست، این گروه کنونی را فقط می توان فرقه ی رجوی نامید و بس.
دیگر امروزدر ایران به یمن افشاگری های انجام شده ، کسی حتی به نام بردن از مجاهدین هم افتخار نمی کند.
بلی سر فرو بردن کبک درکار است.
فرید