خلاصه آنچه گذشت…
یکی از سمبل های مردم آلبانی «مادر ترزا» پرستار انساندوست مسیحی می باشد؛ یکی از این اماکن بیمارستان مرکزی شهر تیرانا پایتخت این کشور است که در بین نفرات فرقه هم باهمین نام ننه ترزا شهرت يافت.
….یکی از آنها به من گفت: …. ما حتی می دانیم که نفرات همراه مریض که در بیمارستان مادر ترزا یا بیمارستان شماره یک بستری هستند موقع خرید از بیرون به کوچه روبروی بیمارستان میروند و آنجا صفایی هم می کنند. این را در حالی که می گفتند همزمان هم با همدیگر غش غش می خندیدند و به هم دیگه به زبان انگلیسی می گفتند (مریم رولوشن) یعنی انقلاب مریم. ….
و اما ادامه مطلب:
اما من خیلی خجالت کشیدم و لعنت فرستادم که چرا رهبر دیوانه یک جنبش کار را به جایی برساند که چنین اتفاقاتی بیفتد که حرمت انسان را زیر سوال می برد. در آن لحظه من خودم درک نمی کردم و حتی باورش هم برایم سخت بود. وقتی که برگشتم از سایر نفرات سوال کردم آیا چنین مکانی و چنین موضوع در اینجا وجود دارد ؟ که گفتند بله در بعضی نقاط اطراف این محل خانم هایی هستند که عموما هم در سنین بالا، از روی ناچاری روسپی گری می کنند تا شکم خود و خانواده بی نوایشان را سیر کنند.
ناگفته نماند که اعضای سازمان مجاهدین که به عنوان نفرات همراه برای همراهی و کمک به مریض به بیمارستان میآیند همه از افراد بالای تشکیلاتی در سطح لایه Mبه بالا هستند یعنی کسانی که نزدیک به چهل سال مثلاً سابقه مبارزاتی دارند! چون اینها مورد اعتماد تشکیلات هستند اما همین نفرات در کوچه روبروی بیمارستان (مادر ترزا) به خانم هایی که در ازای دریافت مقدار کمی پول ورفتن به مسافرخانه های ارزان قیمت سکس انجام می دهند برای برقراری یک رابطه دریغ شده مراجعه میکنند و… .
شاید نزدیک به یک سال از این موضوع گذشته و من این موضوع را هرگز در جایی خاطرنشان نکردم چرا که نفس این موضوع برای خود من سخت و دردناک است. از این که بگذریم بسیاری از همان کسانی که نفر همراه مریض هستند که از لایه های بالا می باشند زمانی جزء فرمانده های ما بودند که به برخی از آن ها ارادت هم داشتم و از نظر خودم استفاده ابزاری از این موضوع جهت تخریب چهره فردی که خودش مقصر و گناهکار صد در صد نیست وقربانی فریبکاری و شانتاژی بنام انقلاب ایدئولوژیک است را درست نمی دانستم بلکه لعنت فرستادم به این تشکیلات و ایدئولوژی که عضو چند ده ساله خودش را چرا به چنین نقطه سقوط اخلاقی می کشاند.
زمانی که در فرقه رجوی بودم بارها و بارها ازمریم پاک رهایی می شنیدیم در رابطه با زن ستیزی و نگاه به زن و این که در عقاید مذهبی و ایدئولوژیکی آخوندی و سنتی ایران حتی اگر هم زنی شرعاً یک ازدواج داشته باشد به صورت بعد از یک ازدواج به صورت یک جنس و کالای دست دوم گرفته میشود در صورتی که برای مردان این گونه نیست و در رابطه با مظلومیت زنان و اینکه که در اندیشه مذهبی جایی برای آنها نیست و چه ها و چه ها یکی از جنایات رژیم آخوندی را وجود زنانی از این قماش را در خیابانها می دانست و می گفت اینها قربانی هستند و گناهی ندارند ویا اینکه عباس داوری می گفت تمام کارگران جنسی در ایران خواهران و دختران ما هستند وبعنوان یک انقلابی چنین نگاهی داریم. مسعود رجوی هم با چنان احساسات و آشفتگی قلبی و روحی داستان های تخیلی را نقل می کرد که مسیح گفت من برای نجات گناهکاران آمده ام و چاره درد مردم ایران همین انقلاب مریم است . بادمجان دور قاب چین ها وفرماندهانی که کارشان سس زدن به بحث های خواهر مریم و برادر مسعود بود مثلا دچار تحول شده و میگفتند واقعاً نگاه برادر را میبینید چطور نسبت به معظلات جامعه دید وسیع و پیامبرگونه دارد؟!
علت و انگیزه نگارش این سطور برای نگارنده اتفاق جدید و عجیبی است که در دفتر فرقه مستمری نفرات را میدهد افتاده است که اینجانب را بر آن داشت که به این موضوع اشاره کنم.!!!
ادامه دارد…
تیرانا ، حسن حیرانی
بیمارستان ” ننه ترزا ” و ” انقلاب خواهر مریم “ در آلبانی – قسمت اول