مزخرف گویی های مریم را سر بازایستادن نیست.
بازهم به مریم افتخار داده، لطف نموده و به قسمت هایی از سخنان او توجه میکنیم :
” مقابله با بنیادگرایی نیازمند یک راهحل همهجانبه، از جمله یک پاسخ فرهنگی است. بنیادگرایی با دستاویز قراردادن اسلام، از آن بهصورت سلاحی برای تهاجم خود استفاده میکند، پس پاسخ در آنتیتز بنیادگرایی یعنی اسلام دموکراتیک است. باید تأکید کنم که این دو، ضدتمامعیار یکدیگرند:- یکی ایدئولوژی استبدادی است، و دیگری دین آزادی که حاکمیت را مهمترین حق مردم میداند. یکی مدافع تبعیض دینی است، دیگری اسلامی است که مدافع حقوق برابر برای پیروان سایر ادیان است. – یکی انحصارطلبی و دگماتیسم است و دیگری اسلام بردبار که احترام نسبت به صاحبان عقاید و ادیان دیگر را ترویج میکند “.
اسلام دموکراتیک شما را درعرصه ی عمل و در داخل تشکیلاتتان دیدیم که یک فرد بنام مسعود رجوی ازاختیارات مافوق یک خلیفه برخوردار بوده و کارها را طوری ترتیب داده که یک سکوت قبرستانی در مناسبات درون فرقه ای خود تثبیت نموده وازاین رو کسی نتوانسته سئوال کند که اگر اسلام دموکراتیک این است، پس اسلام غیر دموکراتیک چیست؟
شما که دراینجا عنوان ” دیگری ” بخود داده اید درزمانی که کوچکترین حقی برای دوستان خودتان قایل نیستید ، چه تضمینی میتوانید بدهید که این حق را برای مردم مرعی خواهید داشت؟
شما عملا انحصار طلب ترین گروه موجود درخارج از سرحدات ایران بوده وبا سیاه وسفید دیدن قضایا، هیچ التزامی را برای افکار وسلیقه های دیگر نشان نداده وبنابراین با طرح این حرف ها ، بخودتان تهمت میزنید!
دوباره :
” درباره این دو اسلام، مسعود رجوی، رهبر مقاومت گفته است: یک اسلام «پیامآور ظلمات است و آنیکی پرچمدار آزادی و یگانگی و رهایی. اما نبرد بین ایندو، که در عینحال جنگ سرنوشت برای مردم و تاریخ ایران هم هست، یکی از مهمترین حلقههای قدر انسانیت معاصر است “.
بیشتر کسانی که سر درکتاب ومطالعه دارند ، ازفرقه ها اطلاعاتی بدست آورده اند واگر کنکاشی درمورد فرقه ی رجوی داشته باشند ، میفهمند که :
نخست آنکه فرقهها در تبلیغات مستمرِ درونی خود نیاز دارند خود را برتر از دیگران نشان دهند و تصویر شکستناپذیری از رهبری یا مرادِ فرقه به مریدان و اعضای خود القاء کنند. از این منظر، درکِ اعضای فرقه از رهبر مانند موجودیست فرا – بشری که با آنها سالهای نوری فاصله دارد، با دنیای غیب مرتبط است، و یک نیروی نامرئی همواره از او حفاظت میکند، و تنها “خدا” میتواند از او درباره ی اعمالش سئوال کند. از همین رو، به اعضای فرقه باورانده میشود که آنها عاجز از فهم این رهبری هستند و تنها از طریق یک حلقه ی واسط ممکن است به آن نزدیک شوند. بیدلیل نیست که برای ارتباط باچنین پدیده ی فوق بشری باید یا او را در ماه آسمان رویت کرد، یا در “نوک پیکان تکامل!” برای مراد یا رهبر فرقهها پاسخ به این نیاز از نان شب هم واجب تر است.
دوّم آنکه، در آنطرف سکه ی چنین نیازی برای کنترل مطلق بر ذهن قربانی، مریدانی باید باشند که تسلیم چنین مرادی گردند و به فرامین او، بیچون و چرا، گردن بگذارند. چنین انسانی ابتدا باید از خویشتنِ انسانی خویش فاصله بگیرد تا بتواند قلب و روح خود را یکجا تسلیم رهبری کند. برای این کار شخص باید بپذیرد که او موجودیست خوار و خفیف که چنانچه از رهبر عقیدتی فرقه فاصله بگیرد یا در دنیای “مادون انسانی خارج” جذب دنیای بورژوازی شده، یا “به دامان رژیم میغلطد”.
ویا:
در این دستگاه فکری هر کس و هر چیز تا آنجا ارزش دارد که در خدمت این ایدئولوژی و دستگاه رهبری آن باشد. در این میان آنچه که بیش از هر چیز دیگری قربانی میشود همان ارزشها و سنتهای انسانی هستند که روزی خود انگیزه ی جذب به فرقه بودند. ولی حالا این انسان طور دیگری فکر میکند، به دنیا و مسائل آن فقط از دیدِ محدود و منطق فرقه مینگرد، آرزویش رساندن رهبری به قدرت در “پایتخت شیر و خورشید” است،
و اگر هم جنب و جوشی میکند نه برای این است که اندیشه ی ولایت فقیه ارتجاعیست؛ بلکه برای این است که آیت الله خمینی حق رهبری را دزدیده که به زعم آنها “مال رهبریٰ” مجاهدین بوده، و اگر میخواهد در ایران انقلاب کند برای این است که میخواهد “شیعیان ایران را به رهبری واقعی خود وصل کند.” پس در این مسیر هرچه مانع است باید برداشته شود، هر دستی مجاز است که شکسته شود، هر دهانی میتواند دوخته شود، و هر دروغی مجاز هست که گفته شود. به این ترتیب، برخلاف رسم فرقههای کلاسیک، برای عرض ارادت به این رهبری، شرط نزدیکی جغرافیائی به فرقه ضرورتی ندارد. چنین مریدی میتواند در “شهر اشرف!،” در پاریس، یا در ایالت ماساچوست آمریکا باشد.
مریم حلقه ی اتصال این رهبری با بدنه است و تعریف خوبی که ازاین حلقه ی اتصال ارائه شده چنین است :
“حلقه ی وصل به رهبری!” یعنی موجودی که اگر چه مثل خود رهبری در عرش اعلی سیر نمیکند، ولی او را بیشتر از همه “گرفته” (فهمیده) و از این رو هر کس که خواهان وصل به رهبر عقیدتیست باید از کانال این حلقه ی واسط رد شود. حالا دیگر رهبر فرقه لازم نیست که از خودش بگوید و تعریف کند تا مبادا در اعماق ذهن مریدان متهم به فردیت و خودخواهی شود، این وظیفه به “حلقه ی واسط” محول شده است تا هم ضربهگیر کارهای غلط رهبر “خاصالخاص” باشد و هم هر زمان که دهان میگشاید دیگران را، مستقیم و غیر مستقیم، به عبودیت او فرا خواند. خانم مریم رجوی از سال ۱۳۶۴ شمسی و پس از “انقلاب ایدئولوژیک درونی” مجاهدین این مسئولیت را بهخوبی انجام داده است.
ازهمین بابت است که مریم جابجا ازمسعود نقل قول میکند.
مریم رجوی میگوید :
” سکوت در مقابل دخالتهای فاشیسم دینی حاکم بر ایران در سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه چه رسد به همکاری با آن به بهانه مقابله با داعش ـ یک اشتباه استراتژیک است. خامخیالانه است که از آتشافروز بخواهیم که آتش را خاموش کند. بهعکس، سیاست صحیح این است که از رژیم ملاها در عراق و سوریه، خلع ید شود“.
کسی دراین معادلات چند مجهولی خام خیال نیست خانم رجوی!
کسانی که کشورهای نامبرده را به این وضع رسانده اند ، عامل حضور قانونی ومحدود ایران درآنجا هستند ومیدانم که میدانید با پا پس کشیدن این سلطه گرانی که شب وروز چکمه هایشان را میلیسی ، چنین حضورهایی منتفی خواهد شد ونیروهای ایران به کشور خود باز خواهند گشت.
حضور ملایان ( نیروهای ایرانی) معلول سلطه گری های اربابان ریز ودرشت تو بوده وبا دفع این علت ها (سلطه واشغالگری ها) همه چیز بخوبی خوشی بپایان خواهد رسید!
درادامه :
” چه کسی بیشترین شمار زندانیان سیاسی را از جنگ جهانی دوم به اینسو قتلعام کرده است”؟
جواب این سئوال شما این است: رژیم سوکارنو دراندونزی، رژیم پینوشه در شیلی و… که جملگی با حمایت ودخالت خشن امریکا اتفاق افتاده است!
ونیز :
” چه کسی خلافت ارتجاعی را دوباره زنده کرد و الگو قرار داد “؟
دولت فخیمه ی انگلستان که امپراطوری عثمانی را تجزیه کرد ، خلافت را در عربستان برپا نمود و آمریکا دنبال کار را که تقویت بیشتر این خلافت باشد ، گرفت!
وایضا :
” اگر موانع خارجی برداشته شود، مردم و مقاومت ایران، توانایی و آمادگی این تغییر را دارند و این تنها راه جلوگیری از جنگ خارجی است. امتیاز دادن به ملایان، آلترناتیو جنگ خارجی نیست و آنها را از اهداف شومشان منصرف نخواهد کرد “.
مردم و مقاومت ( باند رجوی) دومقوله ی متضاد وآشتی ناپذیر هستند وموانع خارجی برای تحت فشار قرار دادن مرم ایران و کمک های گوشه ی چشمی به مجاهدین خلق- که این یکی را قانع نمیکند- به هرکاری ودر درجه اول به اعمال تروریزم اقتصادی برعلیه این ملت دست میزنند و البته این کار آنها شما را قانع نمیکند و درحسرت لیسیدن پوتین های سربازان آمریکائی که فرضا وارد ایران شده اند، به تب وتاب افتاده اید تا رویاهای مالیخولیایی شما را برآورد کنند که مطمئنا این آرزو را همراه خود به گور خواهی برد.
صابر
ادامه دارد…