در سازمان «مجاهدین» هیچگونه آزادی فردی وجود ندارد، زنان به مراتب بدتر از مردان تحت ظلم و ستم واقع می شوند. و سرکوب آنان در فرقه رجوی صد چندان است.
برای درک و فهم جایگیری مناسبت هایی مثل هشتم مارس، روز جهانی زن ، در مناسبات «مجاهدین»، باید کمی دفتر تاریخ را ورق زد و دید این مناسبت ها از چه زمانی در فرقه رجوی شکل گرفته و نمود بیرونی پیدا کرده است.
بعنوان مثال برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم هیچگاه در تشکیلات «مجاهدین» جایگاهی نداشته است. حتی از بُعد ایدئولوژیک هم عملی ارتجاعی تلقی می شد.
ولی بعد از حمله صدام به کویت، که با عکس العمل نظامی سریع آمریکا مواجه گردید و شکست سنگینی در جبهه نظامی و سیاسی به این کشور تحمیل شد، شرایط در تشکیلات «مجاهدین» هم بکلی تغییر پیدا کرد.
تحت تاثیر این تحولات، به یکباره در سال ۱۳۷۱ دسته عزاداری و سنج و دمام در خیابانهایی اشرف براه افتاد و مجاهدین تازه بعد از چندین سال به یاد امام حسین افتادند!
این مناسبتها بعد از اشغال عراق توسط آمریکا بیشتر هم شد. فرقه ای که ترانه گوش کردن در مناسباتش مثل سم مهلک بود، به یکباره از نوع آنچنانی اش را از ماهواره و بصورت زنده برای «رزمندگان آزادی» مستقر در اشرف پخش می کردند.
سوالی که اینجا مطرح می شود اینکه؛ براستی چرا سران «مجاهدین» دست به این گونه حماقت ها می زدند، چه مشکلی را می خواستند هم در بیرون و هم درون تشکیلات حل کنند؟
پاسخ روشن است: قافیه که به تنگ آید شاعر به جفنگ آید.
اینها مصادیقی از ابداعات در فرقه «مجاهدین» است. هشتم مارس روز جهانی زن هم یکی از این مناسبت ها است که بعد از سرنگونی دولت عراق و خلع سلاح فرقه توسط آمریکا و به بن بست رسیدن «مجاهدین» به لحاظ سیاسی و نظامی، سر از خاک برون آورد.
بدین ترتیب «مجاهدین» هر ساله گرامیداشتی برای روز جهانی زن برگزار کرده و برای دعوت کردن زنان از کشورهای مختلف به این مراسم نیز پول های کلانی هزینه می کردند.
اکنون نیز روال همین است. یعنی آنچه که از «مجاهدین» باقی مانده است یک پوسته و تقلید میمون وار از مناسبت هایی است که بتواند برایشان در سطح بین المللی آبروی سیاسی بخرد!
بیاد دارم بعد از هر چنین مراسمی وقتی فردی از مریم عضدانلو تعریف می کرد تا مدتها رجوی از آن زن و یا حرفی که زده بود انرژی می گرفت و متقابلا او را تعریف و تمجید می کرد.
اما اینگونه رفتارها متناقض بود. همیشه این سوال در ذهن اعضاء از جمله خودم وجود داشت، اینکه؛ چرا فرقه رجوی که اینقدر پررنگ دم از حقوق زنان میزند ولی در مناسبات درونی خودشان کمترین رعایت را نسبت به حقوق زنان ندارند؟
در سازمان «مجاهدین» هیچگونه آزادی فردی وجود ندارد، زنان به مراتب بدتر از مردان تحت ظلم و ستم واقع می شوند. و سرکوب آنان در فرقه رجوی صد چندان است.
سوالی که اینجا از سران فرقه مجاهدین مطرح می شود اینکه: شما چطور می خواهید در «ایران آزاد فردا» حقوق زنان را به رسمیت بشناسید در صورتیکه در درون خودت همه چیز اجباری است؟
باید به رجوی گفت:شما اول بیایید آزادی فردی و جمعی به زنان درون تشکیلات بدهید، بعد برای زنان در «ایران آزاد فردا» و جهان نسخه بپیچید.
بنابراین مفهوم این گونه رفتارها چیزی نیست جز بن بست مرگبار سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی فرقه رجوی.
من بیاد دارم، در نشستی یکی از نفرات فرقه رجوی بحثی را در خصوص زنان باز کرد. همه فکر می کردیم که الان در رابطه با آزادی زنان در ایران آینده سخن خواهد گفت. در کمال تعجب همگان دیدیم طرف گفت فردا که پای ما به ایران برسد مگر خواهیم گذاشت عکس زنان را برای تبلیغات کالاها روی اجناس بزنند.
این از طرز تفکر مردان «مجاهد» ، وای به زنانی که در راس فرقه قرار دارند.
نتیجه اینکه اگر جنبه های تبلیغاتی اینگونه مانورهای مضحک رجوی را کنار بزنیم، مفهوم هشتم مارس روز جهانی زن در فرقه رجوی یک چیز بیشتر نیست و آن اینکه؛ زن فقط؛ «خواهر مجاهد» و لاغیر، کنیز حلقه بگوش تشکیلات و در نهایت امر یک برده جنسی.
نویسنده : علی هاجری عضو پیشین مجاهدین