روایتی از مریم سنجابی به بهانه راه اندازی سرویس رادیوی سایت فراق: اخیرا مطلع شدم سرویس رادیو سایت فراق راه اندازی شد. در نگرانی های این روزها شاید یکی از بهترین خبرهایی که شنیدم راه اندازی سرویس رادیو سایت فراق این صدای آشنا بود. کانالی که برای رساندن صدای خانواده های دردمند به فرزندان اسیرشان شروع به کار نموده است.
ضمن تبریک و اعلام خوشحالی اینجانب از همه دست اندرکاران و مسئولین مربوطه نهایت تشکر خویش را اعلام نموده و امیدوارم فعالیت جدید شما با موفقیت روز افزون به پیش برود.
به یاد خاطراتی از روزهای تلخی که درکمپ اشرف بودم افتادم. روزهایی که گاه با خبرهایی جالب و باور نکردنی، شیرین می شد.
فکر می کنم دهه ۸۰ و حدود سال ۱۳۸۲ بود. آن روزها در کمپ اشرف بودم و در حالی که با بسیاری از دوستان نه امکان دیداری و نه شنیداری از طرف خانواده نداشتیم و سالها بود که همچنان در اثر فشارهای روحی و جسمی فرقه تماسی و اطلاعی هم نبود روزها را به سختی سپری می کردیم.
آن روزها هر قسمت تعدادی خودرو برای جابجایی در سطح کمپ اشرف داشت و طبق معمول در خودروها رادیو ضبط وجود داشت. زمان هایی که سوار خودرو می شدیم گاها رادیو را روشن می کردیم و به برنامه های آن در مسیر گوش می دادیم.
یکی از روزها که به همراه یکی از دوستانم سوار جیپ لندکروز قسمت خودمان شده و برای تردد به محلی می رفتیم. رادیو را هم روشن کردیم و همین طوری به صورت اتفاقی گردونه کانال های مختلف را چرخاندم به نا آگاه روی کانالی رفت که صدایی با حزن و اندوه را پخش می کرد. راوی خود را مادر خانم کیواندخت سیف معرفی نموده و ملتمسانه از کیواندخت می خواست با او تماس بگیرد تا حداقل صدایش را بشنود و خبری از او داشته باشد.
با اینکه دو نفر در خودرو بودیم بسیار متاثر شدیم و از طرف دیگر ذوق زده شده بودیم که به این راحتی توانستیم صدای مادری و خانواده ای را بشنویم فکرمی کنم به علت اینکه پیام مادر چندین بار پخش شده بود نهایتا اگر خود کیواندخت هم نشنیده بود ولی به گوشش رسانده بودند.
ما گروهی که ناراضی بودیم و حداقل می توانستیم یواشکی با همدیگر نظراتمان را رد و بدل کنیم پنهانی ابراز خوشحالی می کردیم و دوست داشتیم باز هم صدای خانواده و یا اخباری از این کانال که بعد متوجه شدیم صدای نجات است بشنویم. ولی به خاطر اینکه رادیو نداشتیم فقط زمانی که سوار خودرو شده و در مدت کوتاهی که در جابجایی بودیم آن هم اگر شانس می آوردیم و همراهمان فردی بود که مثل خود ما بود می توانستیم به این رادیو گوش کنیم. من خوشبختانه موفق شدم چندبار دیگر در ماشین به آن کانال گوش فرا دهم.
بعضا به صورت پراکنده و از طرف دوستان مورد اعتماد، که در قسمت های دیگر هم بودند شنیدم که این کانال را افراد زیادی توانسته اند بگیرند و گوش بدهند و مورد استقبال هم قرار گرفته است.
البته ما خوش خیال فکر می کردیم این داستان ادامه دارد و هنوز به عمق دیکتاتوری فرقه پی نبرده بوده بودیم، باور کنید مدت زیادی نگذشت که یکباره با کمال بهت و حیرت متوجه شدیم که یکی یکی رادیو ضبط های روی خود رو ها را به بهانه های تعمیر و… الکی دارند باز می کنند و دیگر به خودروها برنمی گردانند.
بعد از مدتی متوجه شدیم خودروهای نو خریداری شده را هم ابتدا رادیو های آنها را باز کرده و به انبار منتقل می کنند و سپس تحویل قسمت ها می دهند، فهمیدیم که دستور اکید فرقه است که هیچ خودرویی رادیو نداشته باشد و در مدت کوتاهی تمام رادیوهای روی خودروها باز شد.
کار به همین جا ختم نشد و بعدا طبق دستورالعمل های داخلی کم کم از همه افراد می پرسیدند رادیو دارند یا نه و اگر کسی داشت می بایست آن را برده و تحویل می داد.
به یاد دارم فردی به نام نورمراد کله جویی که پیرمردی بود و رادیویش را هم خیلی دوست داشت ماه ها طول کشید تا اجازه دادند رادیویش را تحویل ندهد. فقط افراد انگشت شماری که مقاومت کرده و به قول فرقه خیلی جار و جنجال می کردند توانستند رادیو هایشان را تحویل ندهند.
پس از آن داشتن رادیو های کوچک و گوش دادن به آن هم در کمپ اشرف جرم و قاچاق شد و هر فردی هم رادیو داشت و نمی خواست تحویل بدهد. آن را پنهان نموده و به صورت قاچاقی نگهداری می کرد. دیگر از خرید رادیو هم در کمپ خبری نشد و تماما جمع آوری و از بین برده شده یا به انبارهای قفل دار منتقل شد.
با اینکه کم و بیش می دانستیم علت جمع آوری رادیو ها کانال انجمن نجات و صدای پر محبت خانواده ها بود ولی به روی خودشان نمی آوردند و فقط بگیر و ببند بود که اجرا می شد.
با این حال به لطف آمدن خانواده ها به اطراف کمپ اشرف و نصب بلندگوهای آنها در سال های بعد توانستیم به صورت نزدیک تر و با صدای صافتر صدای مادران و پدران رنج کشیده را بشنویم.
با تبریک مجدد به خاطر راه اندازی سرویس رادیو سایت فراق، از همه اعضای جداشده خصوصا آنها که هنوز در کشور آلبانی هستند درخواست دارم این خبر مسرت بخش را به گوش اعضای درون کمپ برسانند. اگر چه می دانم هنوز هم بگیر و ببندها پابرجاست ولی شاید بتوانند صدای آشنا و محبوب خانواده ها را بشنوند و امکانی برای رسیدن صدای پرمحبت پدران و مادران و شنیدن اخبار جدید ایجاد شود.
حتم دارم به امید خدا در صورت موفقیت سرویس رادیو فراق، صدای خانواده های عزیز به گوش فرزندان آنها خواهد رسید لذا درخواست می کنم همه خانواده ها هرچقدر می توانند با پیام و صدایشان به یاری فرزندان اسیرخویش بپردازند.
بازهم در آخر تشکر می کنم از همه افرادی که این موقعیت جدید را پدید آوردند.
مریم سنجابی