انگیزه ی این خانم که همسایه ی مریم بوده، چه میتوانست باشد؟!

بقرار اعلام مریم رجوی ، خانمی بنام ماری لورت گیو که درهمسایگی قلعه وکاخ مرموز مریم دراورسوراواز زندگی میکرد درگذشته است .
طبیعی است که مثل تمامی انسان ها، عجل روزی هم بسراغ او آید که آمده است.
تاسف ازاین بابت است که او شناخته وناشناخته کمک هایی به باند رجوی کرده بوده که معنی ومفهومی جز دفاع از یک گروه تروریستی وضد بشری نداشته است.
اوکمک کرده که مریم در یک پایگاه مرموزی که با استفاده ازامکانات آنجا ، بذر کین ونفرت برعلیه مردم ایران پاشیده و دشمنان ایران را برای اعمال دشمنی هرچه بیشتر تشویق کند که نتایج زیانبار این اعمال درجلوی چشمان ماست.

از خودشان بشنویم :
مریم رجوی به‌مناسبت درگذشت خانم ماری لورت گیو حامی پرتلاش مقاومت ایران طی پیامی گفته است :با کمال تأسف خبردار شدیم که روز ۲۰اردیبهشت، خانم ماری لورت گیو، حامی گرانقدر و صمیمی مقاومت ایران پس از سال‌ها نبرد با بیماری در بیمارستان درگذشت و به‌ جاودانگی پیوست “.

کمک این خانم مرحومه چه انگیزه هایی داشته وآیا او طرفدار سیستم برده داری وحرمسرا پروری بوده که درمناسبات کثیف باند رجوی وجود داشته و اینک دراشکال دیگر- لابد تکامل یافته تر- وجود دارد؟
آیا او طرفدار برهم زدن اساس خانواده ها وطلاق اجباری بود وخودش هم باین پروسه پیوسته بود تا تبدیل به مرید رجوی شده وبخدمت این تشکیلات مافیایی درآید؟

آیا او تماس وملاقات والدین وفرزندان را جرم میشمرده که رهبران مجاهدین خلق میشمارند وازاین سبب ، به باند رجوی ابراز ارادت میکرد؟
وآیا خود او درزندگی شخصی خودش هم این کارها را برعلیه خود میکرد و ازشوهر و دیگر وابستگانش جدا شده وانها را مزدور میدانست؟

خبری دال بر رعایت این موارد توسط این خانم وجود ندارد وبنابراین حمایت او ازباند رجوی، مزورانه یا کاسبکارانه بوده ومسلما این افراد به گورستان تاریخ سپرده میشوند و آنقدر به جاودانگی میپیوندند که سراکیپ های تروریست رجوی وشکنجه گران او پیوستند!

مجددا :
خانم گیو از همسایگان نزدیک محل اقامت مریم رجوی در اورسوراواز با رویکردی عمیقا انسانی و عدالت‌جویانه و با شور و خروشی مبارزاتی همراه با تمامی خانواده‌اش در جریان بند و بست ارتجاعی- استعماری با آخوندها در دوران شیراک و کودتای ۱۷ژوئن در سال ۲۰۰۳، به‌‌ حمایت از مجاهدین و مقاومت ایران برخاست و در این راه تا آخرین لحظات حیاتش لحظه‌یی فروگذار نکرد و اینکه با پروازش در خانواده بزرگ مقاومت ایران جاودانه شد “.

کار او درهمسویی با مریم آدمکش، خودبخود ناقض عدالت است و چیزی انسانی دراین کار وجود ندارد و شرکت او در ایجاد فشار به دولت فرانسه که با خودسوزی های فجیع هم مواجه بود وبطور طبیعی جلوی اجرای قانون وعدالت را میگرفت ، بحد کافی گویای حمایت او از اسارت انسان های تحت قیودات سفت وسخت مریم بوده و محکوم است .
تنها دراین میان نمیتوان قضاوت کرد که این کارهای او به ” پول ” ختم میشده ویا نامبرده مرض سادیسم داشته و فاشیست تشریف داشته وجولانگاه خوبی در تشکیلات رجوی پیدا کرده بود؟!

بطوری که به نظر میآید، این شخص خارجی، درمناسبات رجوی، زیادی خودی بوده است :
سال‌ها با بیماری جنگید. برای دفاع از زنان و مردان مجاهد همه جا پرتوان و بیقرار حضور داشت. از کوچه‌های اور و مری تا بورژه و ویلپنت تا آنسوی اقیانوس‌ها درآمریکا و تا سرزمین توفان زده عراق و شهراشرف، همه جا را با شور و شیدایی و درحمایت از رزمندگان آزادی، درنوردید “.

پس او هم ازقماش همان هایی است که هرازچندگاهی در کارناوال های مریم ومسعود دراقصی نقاط جهان شرکت میکرده است.
این سفرها هزینه های کلان میطلبد و آیا ممکن است روشن کنید که محل تامین این سفرهای خارجی وقال ومقال ها وریخت وپاش های عظیم چند روزه ی که هر سفر داشت ، کجا بوده است؟
او که شغل چندان پردرآمدی نداشته ومریض هم بوده ، چگونه موفق به انجام اینهمه سفر وگذاشتن انرژی برای کف زدن بنفع مریم نموده است؟
آیا زمانی که او به اشرف میرفت ، ابدا ازاین چند صد زن مطلقه و غالبا فرزند رها کرده نمی پرسید که برای این کارهای ضد انسانی رجوی چه توجیهاتی دارند ودلش به حال آنان نمیسوخت؟!

بازهم :
از همان لحظه ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ که در زدوبند دولت فرانسه با رژیم آخوندی، مقر مقاومت ایران مورد هجوم پلیس قرار گرفت. ماری در کنار مقاومت ایران ایستاد. وقتی در خانه مقاومت را بستند. او در خانه‌اش را به روی خواهران و برادران و هواداران مقاومت باز کرد “.
اوبخاطر همکاری با باند رجوی که درخانه ی او نشسته وبا امنیت کامل به برنامه ریزی خود سوزی های پرداخته وبه ایجاد سابوتاژ وشانتاژ بپردازند، مرتکب یک جرم بزرگ ( معاونت ومشارکت در ابقای سیستم برده داری رجوی) گردیده وتاریخ اگر اهمیتی برایش داشته باشد ، قضاوت خود را درمورد این انسانها که به نسل کشی کمک کرده اند ، خواهد کرد!

همچنین :
او همراه با همسر گرامی‌اش آقای گیو …، ارزش‌های اصیل فرانسه را نمایندگی می‌کرد. و خودش را این‌چنین در قلب مقاومت ایران و مجاهدین جاودانه کرد. تاریخ مبارزات مردم ایران برای آزادی، وامدار انسان‌های والایی است که در منتهای شرافت انسانی، حماسه شور انگیز همبستگی انسانی را رقم زدند “.
عجب فرد دموکراتی بوده این زن!
چرا ازخود نمی پرسید که زمانی که همواره نزد شوهرش است، رجوی همجنس های او را با غداری غیرقابل تعریف ، از شوهران وفرزندان خود جدا میکرد؟
اگر ازاین جدا شدن خوشش میآمد، خود چرا کاری مشابه نمیکرد؟
آیا این مطلب نمیرساند که کاسه ای زیر نیم کاسه بوده واو نمایندگی آن بخش از ارزش های فرانسوی بود که در الجزایر ( مثلا درمورد زن قهرمانی مانند جمیله بوپاشا)، آفریقا وهندوچین نمایش داده شد ، بعهده داشته است؟
صابر

خروج از نسخه موبایل