تاملی بر” برنامه ارتباط مستقیم ” سیمای نفاق

برای من با سابقه حضور20 ساله در تشکیلات دروغین و فریبنده فرقه مجاهدین معلوم ومشخص است که ارتباط مستقیم یعنی چه !؟

همش اراجیفی پیوسته ازسناریوهای ازپیش تعیین وتوجیه شده است که عنصرنگون بخت مجاهد خلق بی اختیارمی بایست پیامهای دیکته شده را بازنشخوار و بلغور کند.

ازقضا دیشب داشتم برنامه ارتباط مستقیم سیمای نفاق را گوش میدادم . قبل ازهمه چهره کراواتی محمد محدثین خیلی دیدنی بود. چقدر متین وخنده رو می نمود و در دنیای دجالگری که ازمسعود به ارث برده است داشت با عشق وعلاقه با مخاطبانش گپ و گفتگو میکرد.

درحالیکه آن روی سکه شخصیت سگی اش را نیزدرمقطع بحث طعمه دردهه هشتاد در مقر باقرزاده درسالن میله ای راهم دیده بودم که کف بردهان وبا اهانت ولمپنیسم افسارگسیخته به اتفاق سایردوستان ناخلف خود ازجمله احمد واقف، مهدی و حسین ابریشم چی و جابرزاده و….به اعضای ناراضی حمله و هجوم می بردند و چنانچه عنصرنگون بخت معترض و ناراضی کوتاه نمی آمد، با چوب وچماق و با سلاح ” تف ” تا زندان اسکان مشایعت میشد.

صدای لرزان و پراسترس اکرم حبیب خانی مادر امیریغمایی جداشده را نیز شنیدم که طوطی وار آنچه را که برایش دیکته کرده بودند، با خشم وکین القاء شده نسبت به فرزندش استفراغ میکرد و بدین سان میخواست سرسپردگی خود به انقلاب مریم را به اثبات برساند!
رجویها درسوزش از پویش امضاء ده هزارنفری و طومارشکایت از دولت آلبانی از جانب خانواده های دردمند و چشم انتظار که به ابتکارمدیرعامل انجمن نجات کشور جناب مهندس خدابنده صورت گرفته است، بسا خزعبلات بافتند و اباطیلی درخور شخصیت خود نشخوار کردند.

درادامه اثبات سناریوی به میدان کشاندن اکرم حبیب خانی، شماری ازهواداران خود در خارج کشور را نیزمامور کردند که دربرنامه ارتباط مستقیم تماس گرفته ودردفاع ازسوژه مربوطه آب درهاون بکوبند.
یکی ازتماس گیرندگان روی خط هواداری بود ازسوئد بنام شریف که ازقضا آتشش دردفاع ازفرقه وخاصه از اکرم حبیب خانی خیلی خیلی تند بود وبه شکل دروغین با احساس آتشین آنچه را که به وی دیکته کرده بودند، بلغور و باز نشخوارمیکرد.
ازشریف وآنچه افاضه کرد خیلی متعجب شدم چرا که شخصا وی را میشناختم و در مقاطعی با هم بودیم . اولین بار شریف را زمستان 1363 درمنطقه مرزی درپایگاه جلیلی دیدم که درموضع راننده پیک انجام وظیفه میکرد. مابعد به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک دردرون مناسبات درنیمه سال 1364 بعنوان معترض وبریده درکانکسی زندانی و قرنطینه شد . مدتی را کج دارومریزبا تشکیلات سرکرد تا اینکه بعنوان بریده کامل به کشورسوئد اعزامش کردند تا درموضع هوادارمجاهدین به فعالیت بپردازد .
درگذر زمان شانس واقبال دراین بود که مجددا شریف هوادار را درسال 1373 ازنزدیک ببینم. با بچه ها وعیال وخانواده ویک زندگی خوب ومرفه درکشورسوئد.

برحسب اتفاق ویا سناریوی مشخص شده ازجانب مسئول پایگاه بنام حشمت سریری قرار بر این شد که هم تیم با شریف برای کارمالی اجتماعی یعنی اخذ اعانه ودریافت کمک مالی ازشهروندان سوئدی که امری گدایی می نمود، مشارکت داشته باشم.

شریف برغم اینکه درکارمالی اجتماعی سابقه داشت و خبره بود وبا وجودیکه به زبان سوئدی مسلط بود ولیکن سطح راندمانش بسیار بسیار از من تازه کار درعرصه مالی اجتماعی پایین تربود ولذا همواره مورد مواخذه مسئولین مقرخاصه سرکارخانم حشمت سریری قرارمی گرفت وزیرضرب بود که چرا وچگونه باید سطح راندمان شریف به نسبت راندمانم پایین ترباشد!؟
به توصیه تشکیلات نسبت به این قضیه حساس ترشدم و ریزوبم کارمالی اجتماعی شریف را ازنگاه کسب تجربه دنبال کردم تا حساسیت شریف برانگیخته نشود.

من باب اطلاع مخاطبانم عرض کنم که اساسا مردمان سوئد مابعد تحت تاثیر قرارگرفتن آلبوم دروغین مالی اجتماعی که جمع آوری اعانه برای بچه های یتیم وبی سرپرست بود، کمتروجه نقد می پرداختند واغلب چک می کشیدند که درکشورسوئد بصورت بانک جیرویا پست جیرومعروف بود که نقد کردن چک ها فقط وفقط ازجانب نهاد مالی اجتماعی ثبت شده بعهده مسئولین مجاهدین میسر بود.
دراین وانفسا متوجه شدم که شریف به ضرب وزور و با خواهش وتمنا ازدریافت چک ازسوژه های خود امتناع می ورزید وتمام سعی وتلاشش این بود که ازسوژه هایش وجه نقد اخذ کند و پولهای هنگفتی به جیب بزند!
بدین صورت بود که رمزو راز دزدی آقا شریف درکارمالی اجتماعی لورفت و مدتی ازکارمالی اجتماعی برکنار شد ولیکن ایشان کماکان با همان البوم مالی اجتماعی بشکل مخفی ودزدکی ازمردمان سوئد اخاذی میکرد.
متعاقبا درجلسه جمع بندی کارمالی اجتماعی که توسط مهوش سپهری ( نسرین ) درکشور سوئد برگزارشد قراربراین شد که هواداران ازجمله شریف را به حال خود بگذارند وسخت نگیرند تا بیش از پیش پاسیو ومنفعل نشوند!
پوراحمد

خروج از نسخه موبایل