مشتری خون – قسمت سوم و آخر

داستان خانواده ی آرام گفتاری که فرقه ی مجاهدین از هم گسست

اگر فقط به حساب تک تک خون های ریخته شده توسط مسعود رجوی در اشرف و عراق رسیدگی عادلانه شود ، در زمره ی یکی از خونخوارترین افراد جهان طبقه بندی می شود!
سانسور خبری و پوشش فوق امنیتی مرگ های مشکوک و قتل ها در سازمان مجاهدین، یکی از عجائب خلقت اگر نباشد، در ردیف جنایات جنگی قابل ثبت می باشد، واقعا جهان خبردار نشد که در زندان های انفرادی سازمان و نهان خانه های رجوی، چه بر سر اعضاء آمد. هنوز که چند صدنفر از اعضای سابق سازمان افشاگری کردند و از شکنجه ها وقتل ها گفتند و نوشتند، ما فقط ازجنایات و خونخواری های شخص مسعود رجوی ، نوک یخی را دیدیم و شنیدیم ، قسمت اعظم این جنایات ضدبشری مدفون است و باید منتظر باشیم در آینده چطور بقیه ی این جنایت ها افشاء خواهد شد.

در زیر به یک نمونه تاریخی از جنایت های مسعود رجوی و خونخواری او اشاره می شود:

البته نمونه های بسیاری سراغ داریم که فرقه استبدادی رجوی کانون های گرم خانوادگی آنان را متلاشی کرده است .

سال 1376 یک خانواده 3 نفره به اشرف آورده شدند ، آرام گفتاری( با اسم تشکیلاتی آراز) ، همسرش خانم مرضیه قرصی و پسر خردسال شان(سعید) . در همان ابتدا چنگال های تیز تشکیلات و لبه برنده خنجر رجوی بر کانون گرم این خانواده وارد شد و آن را از هم درید .
آرام ، درگیر سخت ترین تضاد، یعنی جدائی از همسر و فرزند شد !

برخلاف قول هائی که داده بودند ، پسرشان نه به خارج که به داخل کشور برگردانده شد و زن و شوهر خیلی زود ، بدون اینکه درک فرقه پسندی از جدائی و انقلاب ایدئولوژیک داشته باشند از یکدیگر جدا شدند!

مرضیه قرصی پس از بازگشت به ایران

خانم مرضیه قرصی كه همسر آرام گفتاری بود، بزودی پسر خود را از دست داد و بعدها همسرش نیز در عملیات های کورداخله کشته شد !

آرام طی ماجراجوئی هایی كه رجوی در دوران دولت خاتمی راه اندازی كرده بود، كشته شد. در آن سالها رجوی بخاطر اینكه مانع از پیشبرد اصلاحات دولت مربوطه شود، سعی می كرد به جناح مخالف او یعنی محافظه كاران با همكاری صدام حسین حمله نظامی كند. به همین خاطر تیم هایی از درون عراق به شهرهای مرزی مثل ایلام، خوزستان، حتی به برخی موارد به تهران، فرستاده می شد و با خمپاره باران كردن مراكز مختلف سعی در برهم زدن اوضاع را داشتند كه وقتی با بمباران موشكی علیه اشرف مواجه شدند، صدام حسین ترسید و عقب نشینی كرده و مانع از تحركات بعدی مجاهدین شد!

یكی از كسانی كه دراین جریانات بكار گرفته می شد، آرام گفتاری بود. او كه سال 1376 به مجاهدین پیوسته بود، با سابقه دو ساله و قبل از بازشدن چشمانش به جنایات رجوی، برای عملیات گوناگون به داخل كشور فرستاده می شد.

در جریان یكی از این عملیاتها، آرام لو می رود و با كشتن یك سرهنگ و یك سرباز نیروی انتظامی فرار كرده و به عراق بازمیگردد. رجوی شخصا گفته بود كه از آنجایی كه آرام شناسایی شده دیگر برای عملیات فرستاده نشود. ولی خودش زیر برگه عملیات آرام را امضا كرد.

رفتن آرام به عملیات ، بطور صد در صد یعنی كشته شدن او. چون چهره او برای اطلاعات ایران لو رفته و شناسایی شده بود و عكس او به تمامی پستهای بازرسی داده شده بود، ولی رجوی آرام را به قربانگاه فرستاد.

بلافاصله پس از ورود آرام به داخل كشور مورد شناسایی قرار گرفت وپس از تعقیب و مراقبتهای زیاد در یک درگیری كشته شد. سپس همسرش خانم مرضیه قرصی هم از سازمان جدا و به نزد پسرش در ایران ( پس از قریب به 10 سال دوری و هجران ) برگشت !

این بار نیز خانواده ای کوچک و جوان ، قربانی مطامع کور و کثیف رجوی شد .

در بعد از سال 1382 نیز که خانواده ها ، به دیدار عزیزان خود به اردوگاه اشرف شتافتند ! خیلی زود با چهره اصلی فرقه روبرو شدند و آماج سنگ و فحش و ناسزا قرار گرفتند !

نشست های توجیهی بر ضد خانواده ها ، در اشرف برگزار شد و همه فهمیدند که باید خانواده خونی خود را هم فراموش کنند !
سازمانی که قرار بود ، آزادی را برای مردم به ارمغان بیاورد ، تبدیل به سدی در برابر عواطف خانوادگی شد !
تمامی مرزهای انسانی و معیارهای خانواداگی ، به دستور مسعود رجوی در اشرف دریده شده و از هم گسست!
آیا نقطه ی پایانی برای جنایت های رجوی و خونخواری هایش متصور است ؟
تا کجا باید این روند مغزشوئی و نابود کردن انسانها ادامه پیدا کند؟
جا دارد که ازتمامی وجدان های بیدار و مدافع حقوق بشر خواسته شود، که بدور از سیاست بازی های معمول ، برای نجات باقی مانده ی اعضاء در بند ، در فرقه ی مخوف رجوی بشتابند…
پایان
فرید

مشتری خون – قسمت دوم

خروج از نسخه موبایل