خانواده نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی است که ثبات و ناپایداری اش بر جامعه اثرگذار است و فروپاشی این نهاد کوچک اجتماعی ضمن گذاشتن تاثیرات مخرب بر جامعه، اثرات غیرقابل جبرانی را نیز برای فرزندان به همراه دارد. طلاق که از آن به عنوان یک معضل اجتماعی یاد میشود و اغلب به دلایل مختلف از جمله ناسازگاری زوجین اتفاق میافتد، برای خانوادههای صاحب فرزند آسیبهای جدی را به دنبال دارد.
طلاق پدیده نامطلوب اجتماعی است که صرفا در پایان زندگی مشترک زن و مرد خلاصه نمیشود و تبعات آن آینده و سرنوشت فرزندان را تحت تاثیر قرار میدهد. جدایی پدر و مادر شرایط سختی برای فرزندان ایجاد و فشارهای روانی جبران ناپذیری بر آنان تحمیل میکند که باعث رنجش کودکان میشود و اگر فرزندان نتوانند به درستی با این شرایط و مشکلات کنار بیایند، دچار مشکلات روحی و روانی بسیاری خواهند شد.
طلاق یک پدیده ی بغایت زشت و منفی در فرهنگ جوامع است.
اما این عمل خانمان سوز، در یک فرقه در جهان ، تقدیس شده و یک ارزش نامیده شده است! این فرقه نه بصورت تک نمود، بلکه در شکلی فراگیر این عمل را در مناسبات خود ساری وجاری کرده و همه را بدان مجبور نموده است.
اما اکنون سران فرقه ی رجوی انگشت اتهام روی دولت روحانی در ایران برده است که :
” سی و هفت درصد طلاق ها در تاریخ جمهوری اسلامی در دولت روحانی”
فرقه ی رجوی در سایت هایش نوشته است :
” آمار طلاق در جمهوری اسلامی بصورت فاجعه باری افزایش یافته است. بیشترین نرخ طلاق، نه تنها در تاریخ ۴۱ ساله جمهوری اسلامی، بلکه در تاریخ ایران در دولت روحانی اتفاق افتاده است. نرخ طلاق سالیانه از زمان شروع به کار دولت روحانی تا کنون بیست و دو درصد رشد داشته است. بهر حال رشد شدید طلاق در ایران نشانه وخیم شدن وضعیت اقتصادی مردم ، بیکاری گسترده جوانان، رکود و فساد گسترده، دزدی شدید فراگیر و غارت کشورمی باشد، که ناشی از سو مدیریت کلان در کشور می باشد. بهر حال دولت روحانی علیرغم وعده های بسیاری که در ابتدای به کار خود به مردم داد در حل مشکلات اقتصادی کشور عاجز بوده است. ”
اما همین فرقه که طلاق را در ایران بد و زشت دانسته و از آثار مخرب و فاجعه بار آن در جامعه صحبت می کند، در مناسبات خودش طلاق خوب است و همگان بدان تشویق و البته اجبار می شوند، به تاریخچه ی این امر در درون فرقه نظری می افکنیم:
سر فصل جدید مبارزاتی به نام انقلاب ایدئولوژیک
پس از شکست در عرصه جنگ با ایران، مسعود رجوی دستور انقلاب ایدئولوژیک را صادر کرد. در انقلاب ایدئولوژیک جدایی اجباری اعضای متأهل، فرستادن فرزندان این افراد به اروپا و برگزاری جلسات اعتراف به گناهان در حضور جمع به اعضای سازمان تحمیل شد.
در این فرایند به اعضای سازمان گفته میشده که آنها در صورت تبعیت از رجوی مسئولیتی در برابر خدا نخواهند داشت زیرا رجوی مسئولیت پیروانش را بر عهده خواهد گرفت. یرواند آبراهامیان بر این عقیده است که در اوایل سال ۱۳۶۷(۱۹۸۷ میلادی) سازمان مجاهدین خلق همه ویژگیهای اصلی یک فرقه مذهبی – سیاسی را کسب نموده و در مناسبات سازمانی خود جاری کرد . رهبری ستایش شده که عنوان رسمی رهبر یا مسئول اول و بهطور غیررسمی امام نامیده میشد.
مسعود رجوی و مریم انقلاب ایدئولوژیک برای مجاهدین را یک سرفصل جدی مبارزاتی نامیدند!
تصمیم به ورود به این سرفصل مهم در سال ۱۳۶۳ پس از یک جمعبندی درونی سازمان گرفته شد و تحولی بزرگ و ضدبشری به نام انقلاب ایدئولوژیک در سازمان رقم خورد .
مسعود رجوی یک شبه به این نتیجه رسید که ابتدا مریم و بعد همه زنان باید از شوهران خود طلاق بگیرند و به عقد او در بیایند!!!
رجوی می گفت : مجاهدین نباید هیچ وجه مشترکی با اندیشه خمینی داشته باشند.
مرکزیت مجاهدین به این نتیجه رسید که این مشکل تنها با ارتقاء رده تشکیلاتی برخی از زنان در این سازمان برطرف نخواهد شد، بلکه راه حل باید ریشهای تر باشد!
بدین ترتیب، انقلاب ایدئولوژیک در واقع پذیرش مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی بلامنازع بود، کسی که تا آن زمان فقط به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین نامیده می شد. البته مریم عضدانلو، اساس بحث انقلاب را به عنوان شروعی برای رهایی زن مطرح نمود.
وی معتقد بود که انقلاب ایدئولوژیک سرآغاز رهایی زن (پیش شرط رهایی مرد) می باشد چرا که با اینکار برای اولین بار تابوی ازدواج و طلاق که همیشه در حیطۀ مردان بود شکسته شده و یک زن به خود این اجازه را داده که با خواست خود از همسرش طلاق بگیرد و با خواست خود به ازدواج مرد دیگری در بیاید که او را رهبر عقیدتی خود می داند.
یعنی زنی با وجود داشتن همسر و فرزند، و بدون داشتن کمترین مشکل و اختلافی با همسرش این عمل را انجام داده است. در نتیجه، راه برای برون رفت زنان از زیر سلطۀ مرد باز شده و از آن پس هر زنی در سازمان مجاهدین می تواند با الهام از حرکت انقلابی او، خود را از هر قید و بندی رها سازد و به خود ارزش انسانی بدهد. این کار از نظر مریم عضدانلو سرآغاز شکوفایی انرژیهای انسانی درون زن (و بدنبال آن مرد) بود.
پس نتیجه می گیریم که از نظر مریم رجوی :
” طلاق (انقلاب ایدئولوژیک) سرآغاز رهائی زن می باشد و سرآغازی برای شکوفائی انرژیهای انسانی در درون زنان می باشد” !!!
انقلاب ایدئولوژیک و درخواست ازدواج مریم رجوی از مسعود
انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین به مجموعه تحولاتی گفته میشود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق آغاز شد.
در همین راستا بود که که مریم عضدانلو به عنوان یکی از زنان برجستهٔ این سازمان پس از اشرف رجوی که با مرگش تبدیل به الگویی در میان نسلی از زنان مجاهد شده بود، به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که تا آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب شد.
مریم رجوی پس از این واقعه به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. ( طلاق در مجاهدین مرسوم شده و البته عقد مجدد زنان با مسعود رجوی جنایت اصلی بود که بعد از آن اتفاق افتاد).
دراستمرار همین روند بود که مریم رجوی از مسعود رجوی تقاضای ازدواج نمود!
سایر اعضای سازمان مجاهدین خلق می باید در یک حرکت جمعی و به صورت داوطلبانه به طور کامل زندگی خانوادگی را کنار می گذاشتند. به دستور مسعود رجوی و مریم ، همه ی مردان باید حلقه های ازدواج خود را در می آوردند!( بجز مسعود!)
بعد از شکست سنگین مسعود رجوی در عملیات فروغ ، لشگری شکست خورده و تارومار شده به اشرف بازگشت ! سازمان و ارتش رجوی در آستانه ی تلاشی و از هم پاشیدن قرار گرفت!
اما مسعود رجوی با دجالیت خاص خودش در نشست جمعی گفت : علت نرفتن ما به تهران ، این بود که همه ی مردان درگیر عواطف خانوادگی و زن و زندگی بودند ! البته زنان هم از این امر مستثنی نیستند!
همه باید حلقه ها را از انگشتان خود در بیاورند! دیگر زندگی خانوادگی در اشرف نخواهیم داشت!
پس چطور است که از نظر سران فرقه ی رجوی ، طلاق در دولت روحانی :
طلاق در ایران نشانه وخیم شدن وضعیت اقتصادی مردم ، بیکاری گسترده جوانان، رکود و فساد گسترده، دزدی شدید فراگیر و غارت کشورمی باشد، که ناشی از سو مدیریت کلان در کشور می باشد و یک فاجعه می باشد!
اما در تشکیلات رجوی :
طلاق سرآغاز رهائی زن می باشد و سرآغازی برای شکوفائی انرژیهای انسانی در درون زنان می باشد!
این تناقض رفتاری در بیان و عمل در سازمان مجاهدین را من بعنوان نگارنده وبا سابقه ی 10 سال حضور در سازمان مجاهدین ، نتوانستم پاسخ دهم!
اگر کسی بتواند پاسخ دهد ، دست بوس و دعاگو خواهم بود…
فرید