نگاهی به سیر وقایع و فتنه های مجاهدین در بهار 60 – قسمت اول

سازمان مجاهدین با ظاهری مذهبی و استفاده از فضا و بافت مذهبی ایران با اعلام کردن پایه های مواضعش بر اساس محورهای عدالت اجتماعی، ایجاد برابری و جامعه بی طبقه توحیدی، پیشرفت جامعه و مبارزه با امپریالیسم! توانست بسیاری از نوجوانان وجوانان دارای گرایشات مذهبی را در سال های اول انقلاب جذب تشکیلات خود کند. در سال های اول انقلاب هزاران نوجوان و جوان کم تجربه را بدون آن که در آن شرایط حاد فرصت کافی برای مطالعه و شناخت ماهیت واقعی سازمان های سیاسی، داشته باشند را در فضای شور و شوق انقلابی گری تحت تاثیر قرار داد و جذب نمود.

دیماه ۱۳۵۷ حدود یکماه قبل از پیروزی انقلاب اعضای باقیمانده سازمان مجاهدین و مسعود رجوی که براساس شواهد و مدارک موجود به دلیل همکاریش با ساواک زنده مانده بود از زندان اوین آزاد شدند.

بر اساس مستندات و جریاناتی که بیش و کم بعد ها مطلع شدیم سران سازمان مجاهدین اعتقادی به انقلاب ایران نداشتند و آن را محصول یک قیام می دانستند وتنها به دلیل تجدید سازماندهی، جذب نیرو و بدست آوردن فرصت درابتدای پیروزی انقلاب به طور موقت همراهی های کمی داشتند. همین امرباعث شد که افراد درسال های اولیه متاسفانه نتوانند ماهیت اصلی این فرقه را به خوبی شناخته واز نیات واقعی آن آگاهی یابند و باعث شد هوادارانی به دور آنها جمع شوند.

در تشکل هایی هم که ایجاد می کردند آن زمان فرصتی برای مطالعه و شناخت افراد در نظر گرفته نمی شد و با تیم بندی اعضای نوجوان و جوان آنها را به طور فشرده از صبح تا شام به کار گرفته و بسیاری از آنان را نیز در همان سالهای قبل از ۶۰ از تحصیل و دانشگاه محروم نموده و تمام وقت به کار می گرفتند.
هر ماه که جلوترمی رفتند با پیچیدگی های خاصی هواداران را مطیع اوامر تشکیلات نموده و اغلب فرصتی و یا اجازه ای برای بررسی و مطالعه ماهیت اصلی فرقه و تعمق در آن به آنها نمی دادند.
رجوی هم یکه تاز به دنبال کسب قدرت بود و به همین دلیل فضای سیاسی کشور را بیشتر و بیشتر درگیر قدرت طلبی ها و قطب بندی می نمود. شاید به خاطر بیاورید که در اولین قدم، خواستار انحلال ارتش ایران شد و در قدم های بعد مبادرت به نفوذ در ارگان های دولتی، جمع آوری اطلاعات و دزدیدن سلاح و به راه انداختن ارتشی موسوم به میلیشیای نیمه وقت کرد و به صورت مخفیانه و آشکار هم به ایجاد آشوب و بلواهای مختلف می پرداختند.

رجوی به خاطر ناکامی از رسیدن به قدرت به انواع کارشکنی پرداخته و در هر دوره ای با برگزاری متیینگ ها و سخنرانی و اطلاعیه های فتنه برانگیز و پرتهدید با روکش های حقوق مردم و جنگ با امپریالیسم می پرداخت و به عمد به مخالفت با هر نوع قوانین و ساختارهای جدید انقلاب از جمله حجاب و تصویب قانون اساسی نیز مبادرت می ورزید.

در حالی که در خفا نیز به رد و بدل کردن اطلاعات سری و جاسوسی با کشور شوروی و عراق و جمع آوری انواع اطلاعات سری هم مشغول بود.

یکی از آموزه های پرفتنه و جنجال بر انگیز که برآن سوار بودند القائات منافقانه موسوم به ارائه ایدئولوژی نداشته سازمان بود که به صورت گسترده ای در آموزش ها چه در جلسات و چه نشریات و کتب منتشره تاکید بر روی تفاوت بین اسلام سازمان مجاهدین و حکومت اسلامی می نمود و مدعی وجود دو نوع اسلام انقلابی تشیع و اسلام ارتجاعی بود.

صرفنظرازاینکه هیچ گونه فرصت تحقیق و یا بحثی علمی در آن زمان نبود، بعدها متوجه شدیم که آن مردک چقدر فریب کاربود و ما چقدر ساده لوح بودیم که ترهات و یاوه هایش را باورمی کردیم. اسلامی که به عنوان اسلام ناب انقلابی معرفی می نمود التقاطی از مکاتب مختلف (از جمله اسلام- مارکسیسم- استالینیسم- مائویسم و فرویدیسم…) بود که به خورد جوانان و نوجوانان بدبخت و بی تجربه می داد.
روال کارشکنی و بهانه گیری های متعدد نیز ادامه داشت و چندین سخنرانی و گردهمایی ساختار شکنانه نیز انجام شد که یکی از آنها گردهمایی ۴ تیر ۱۳۵۹ در ورزشگاه امجدیه تهران بود. رجوی در این سخنرانی به طورضمنی جنگ خود را علیه حکومت ایران اعلام و تهدید کرد ایران را به لبنان (درگیرجنگ داخلی) تبدیل خواهد کرد.

سرانجام در تابستان ۵۹ پس از بالا گرفتن تنش ها به طور موقت دفاتر علنی و نشریه مجاهد برای مدتی تعطیل شد ولی سرگرم کردن هواداران و خانه های تیمی برقرار و همچنین تهدید ها و لحن جنگ جویانه به شکل گسترده تری ادامه داشت و کمی بعد دوباره نشریه بطور مخفیانه و غیرقانونی چاپ و توزیع می شد و فعالیت ها و تحقیرها و تهدیدات علنی نسبت به حکومت در سراسر کشور گسترده تر شد.

ادامه دارد…

گزارش از: مریم سنجابی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا