برادر عزیز و بزرگوارم حسین جان، خوشحال شدم که بعد از حدود 35 سال دوری توانستم صورتت زیبایت را ببینم و صدایت را بشنوم. گرچه رد پای تمام این سالهای دوری بر چهره ات نمایان بود و آن چهره ی شاداب و جوان جایش را به چهره ای پیر و سالخورده داده بود.
ای کاش تشکیلات شما اجازه میداد بعد از این همه سال ملاقات حضوری داشته باشیم. میدانم که آن مطالب را تحت فشار سازمان بازگو میکردی ولی قلب تو مثل ما سرشار از محبت خانوادگی است. داداش گلم هر کس درهر مقامی اعضای خانواده را ازهم جدا کند شرعا وعرفا واخلاقا محکوم است. حال چه به قول تو عواطف آخوندی باشد یا عواطف رجوی ….. ای کاش انصافا کلاه خود را قاضی میکردی! در طی این سالیان دراز چه چیزهایی را از دست دادی وچه پیشرفتی داشته ای؟! رفقای هم سن و سال تو نوه دار شدند این چه هدف والایی است که در پی آن هستی؟! انسان در درجه اول باید به درد اعضای خانواده و نزدیکان خود ومخصوصا پدر ومادر بخورد وسپس به اصطلاح شما دنبال اهداف خلق باشد هرچند که تاکنون جز کشتن خلق وتخریب وطن کار مفیدی نداشته اید. بارها گفته اما باردگر میگویم که خود را از منجلاب نجات بده حتی اگر به ایران برنمیگردی به جای دیگری برو. به قول سعدی شیرازی : ای که پنجاه رفت ودرخوابی مگر این پنج روز دریابی.
برادر کوچکت هاشم