محمد اقبال (عارف) از لمپن های مشهور رجوی، در نوشته ای باز هم وقیحانه، اینچنین نوشته است که :
” من متهم هستم! در سال ۱۳۸۸ که از جمله ساکنان اشرف بودم… که انتقال من به خارجه… درلیبرتی رژیم مى خواست از طریق اسامى مجروحین و قراردادن آن در اختیار بریده خائنان محل دقیق اصابت موشکها را درآورده و متعاقبا با گرا گیری دقیق تر تلفات بسیار بیشتری از مجاهدین بگیرد… یک سرباز ساده که حتی علوم نظامی بالایی نداشته باشد این را می داند که در هیچ جنگی اسامی مجروحین و حتی کشته شدگان را که میتواند اماکن مورد اصابت را مشخص کند اعلام نمی کنند…“!!!
من نگارنده ابدا ، قصد وارد شدن به یک دعوای خانوادگی بین محمد اقبال و دوخواهرش خانم عفت و عاطفه اقبال را ندارم ، گرچه اطمینان دارم، این دو خواهر دردمند زخم های بسیاری، از برادر خود بر جسم و جانشان دارند!
محمد اقبال ، یکی از اصلی ترین آمارسازان دروغین فرقه ی رجوی در دفتر سیاسی سازمان در خلال سالهای 72 و73 در پایگاه سیفی بغداد بوده و دراین شغل سازمانی بسیاری از امثال ” انجمن وکلای مستقل عراقی دفاع از حقوق بشر درعراق” را جعل کرده و آمار های دروغین امضای عراقی ها از سازمان مجاهدین، با امضاء و سربرگ و آرم ساختگی را منتشر می کرد!
این مدعی سیاست و اشرف گریخته ی خارجه نشین! از همان اول هم که در نشست های تشکیلاتی در سالن اجتماعات اشرف پای بلندگو می آمد و به تعریف و تمجید های مشمئز کننده از مسعود رجوی پرداخته، بعد هم به غلط کردن افتاده و با اشک و زاری خود را خائن می نامید! هرگز گرمای عراق را تجربه نکرد و همیشه به اسم دفتر سیاسی از امکانات خاص و کولر و… برخوردار بود ، عاقبت هم برید و به خارج رفت. با این شرط که هر از چند گاهی به لجن پراکنی علیه خانواده های مجاهدین در خارجه بپردازد ! گرچه حرفهایش فقط برای لای جرز دیوار خوب است.چرا که مگر خانواده های اسرای سازمان ، چه خواست غیر منطقی و غیر مستدلی از رهبری سازمان دارند؟ همه ی خانواده ها به یک ملاقات ساده و غیر سیاسی راضی هستند تا جگر گوشه ی خود را چند دقیقه ملاقات کنند.
البته برای این بریده از تشکیلات ، رفتن به خارج بد نشده و در ادامه ی بریدگی از مناسبات ، به اعمالی پرداخته است که در تشکیلات ضدارزش بود و همه ازآن منع بودند!
البته بی شک چون آقای محمد اقبال! از نزدیک با جنایات سازمان و رهبری آشنائی داشته است و جدائی کاملش به افشای جنایات و روابط پنهانی رجوی ها منجر می شد ، برایش حق السکوت داده اند! تا تحت الحفظ در خارجه لم داده و عمر بگذراند!
این اقبال که برای حفظ منافع مادی با خانواده ی خود در افتاده است ، باید بداند که خواهران تنی او ، سالها رنج و عذاب نکشیدند که در دوران کهنسالی ، زخم زبانهای او را بشنوند!
این بزرگ خانواده! باید بداند که : ای که هفتاد رفت و در خوابی ، مگر این پنج روز دریابی!
افشای جنایات فرقه ی رجوی ، اولین وظیفه ی کسانی است که شاهد آن وقایع بودند اما هرگز نتوانستند آنها را بیان کنند!
اکنون که فرصتی درخارجه برای آقای محمد اقبال دست داده است ، بهترین کار افشای حقایق و رهائی از عذاب وجدانی است که همیشه با اوست!
او که می خواهد با اربابش مردم ایران را نجات دهند! همان کسی است که به خانواده ی خود رحم نکرده و برای یک پوزخند و یک لحظه خوش بودنش! به هر کاری دست می یازد تا نوکری خود را بیشتر به اثبات برساند! اگر هم دستش برسد ، حتما حاضر است جنایات بیشتری انجام دهد! محمد اقبال اگرقرار بود با آن آمارسازی های جعلی اش در دفتر سیاسی بغداد، سازمان را نجات دهد که تا الان داده بود وگرنه همه می دانند که این سیاست بازی ها، برای تداوم سلطنت نامشروع رجوی در عراق بود، که آن هم عاقبت نقش بر آب شد!
بیاد دارم همین اقبال بزرگ خانواده! در یک نشست سیاسی از فشارهای عملیات جاری روی خودش می گفت و اینکه با دیگ و دیگچه سر سازش ندارد! الان رفته خارج و با … هم نشین شده ، باز هم ، متوهم شده و دست به قلم برده و فحاشی هایش را شروع کرده است ، سرو ته نوشته های او را اگرنگاه کنید از مشخصات و شناسنامه ی خودش چنین می گوید:
” ماماچه ی پلیدک، عمه جان الدنگ، لجن نامه ، پلیدک، حیوان لیبرتی، شاعرک پلید فضولاتخوار، پلیدکچه، همسر تواب تشنه بخون، فاحشه ی تحت نظام، حیوان آشویتسو...”
همچنین حیفم آمد عباراتش را تکرار نکنم:
“رژیم مى خواهد از طریق اسامى مجروحین و قراردادن آن در اختیار بریده خائنان محل دقیق اصابت موشکها را درآورده و متعاقبا با گراگیری دقیق تر تلفات بسیار بیشتری از مجاهدین بگیرد… یک سرباز ساده که حتی علوم نظامی بالایی نداشته باشد این را می داند که در هیچ جنگی اسامی مجروحین و حتی کشته شدگان را که میتواند اماکن مورد اصابت را مشخص کند اعلام نمی کنند...”
محمداقبال! این برادر و پدر فرومایه ، سالها در اشرف و محیط های نظامی ماند، اما هرگز نفهمید که اعلام اسامی مجروحین در یک کمپ مثل لیبرتی، نمی تواند منجر به گراگیری مجدد و اصابت دقیق تر بیانجامد! مگر نفرات زنده گرا دارند که با داشتن آن بتوان گرا گرفت وبه یک نقطه ی خاص شلیک کرد! فهم و شعور حداقلی ایجاب می کند که در اموری که سررشته نداریم ، اظهار نظر نکنیم! بجای پرداختن به مسائل حاشیه ای ، بهتر است به نجات سایر اعضای خانواده اش که در اشرف گرفتار هستند بپردازد ، بلکه این کار خیر سبب آرامش خاطر او گردد.
کمک به آزادی تک تک اسرای گرفتار در فرقه ی رجوی وظیفه ی تک تک کسانی است که روزگاری در آن فرقه گرفتار بودند و از نزدیک شاهد جنایات رجوی بوده اند.
فرید