مهاجرت به عراق، خودزنی دوم و تعیین کننده ی مسعود رجوی – قسمت چهار

رجوی درادامه ی یاوه گویی ودروغ پراکنی هایش مینویسد :
روز سی‌خرداد نقطه‌عطف بود، مرزبندی .. بود‌. کار بسیار لازمی بود اما کافی نبود. علاوه‌براینها این‌کار عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی، سرانجام در سال‌گذشته در تمامی سال‌۶۴ به‌داخل مجاهدین، سازمان محوری و پیشتاز انقلاب نوین ایران هم راه برد‌ و به‌یک‌ انقلاب عظیم درونی منجر شد‌. صفوف ما را بسا پاکیزه‌تر ‌و تصفیه‌تر‌ کرد‌ و مطهر‌تر ‌و پولادین‌تر، ‌به‌هیچ‌وجه مبالغه نمی‌کنم‌ “.

شما بطور مزورانه ای ، فرقی بین خودتان و ” همگان ” نگذاشته اید.
صف بندی ازطرف شما برعلیه حکومت بود وآنهم نه بخاطر منافع ” همگان ” که برای گرفتن قدرت انحصاری بدست خودتان بود که امری ناممکن مینمود وشما بعد از گذشت 4دهه و بدست آمدن تجارب تلخ وپرهزینه ، هنوز هم براثر خودشیفتگی خود ، دست ازاین اصطلاح بر نمیدارید.
ضمنا ، هدف ازانجام این کار ایدئولوژی ، چیزی جز سرگرمی های آنچنانی با منشی خود بنام مریم عضدانلو نبود و نقشه کشیدن برای بی اثرکردن نقش مردانی در حد خودت؟

کاری که عیاشی شمرده میشد درکنار ارتقای ظاهری این منشی به سطح خود که زمینه ی طلاق گرفتن او از مهدی ابریشمچی وسپس ازدواج رسمی با او را فراهم کرد تا بعنوان زن وشوهر درکنار هم ، نقشه های تصرف کامل سازمان را کشیده واجرا نمایید!

تمامی این کار عظیم؟! ایدئولوژی همین بود که من بسادگی بازش کردم ونگذاشتم که احتیاج به اینهمه پرگویی باشد و بازهم نفهمیدم که کجای این هرزه گرایی در کنار توطئه چینی تو برعلیه نزدیک ترین دوستانت از طهارت و پاکیزگی حکایت دارد؟!

بازهم :
یادتان هست چه کس‌ها و چه ناکس‌ها در فرنگ دموکرات شدند‌ و فخر دموکراتیزم و آزادیخواهی به‌پاکباختگان میدان فدا و آزادی فروختند‌ ؟ به‌ مجاهدین پز دموکراسی دادند‌ ، مستقیم یا من‌غیرمستقیم دست‌دردست دشمن نه، مشغول پرپرکردن پروبال فرشته‌ی خونین‌بال آزادی بودند‌… “.
یعنی با انتقاد ازکار زشت وبی نظیر شما که اینگونه ازدواج کردن قبیح بود و ودرحد متلاشی کردن سازمان ، بشما پز دادند؟
اینها چه کسانی بودند وچرا این تذکر دوستانه ی شان بشما ، به پر پر کردن فرشته ی خونین بال آزادی کمک کردند؟
مگر آزادی مانند سرکوب همکاران نزدیک وازدواج مفهومی اینقدر مفتضح دارد که شما با پیشاهنگ بودن دراین عرصه، حسادت رقبای خود را برانگیختید.

همینطور :
والا اگر دنبال مصالح پراگماتیک ‌خودمان بودیم، همان‌بهتر که با اما و اگر و کج‌دارومریز طوری و یک‌طوری کنار می‌آمدیم و چه‌کسی نمی‌خواست با مجاهدین کنار بیاید؟ همه‌ “.

شما بعنوان یک مرشد فرقوی وبا طرزتفکر ” هیچ یا همه چیز ” نمیتوانستید رفتار کج دار ومریزی داشته باشید وهمه ی قدرت را صرفا وصرفا برای خود میخواستید والبته هیچکس با چنین گروهی نمیتوانست ونمیتواند کنار بیآید!

سوگند دروغ مسعود رجوی :
سوگند بخورم که آگاهانه و عالماً و عامداً به‌ وحدت صوری تن ندادیم.اگر من‌هم این‌جا می‌نشستم و به‌همه لبخند می‌زدم‌ ، برای تصاحب هر چه سریع‌تر ‌قدرت‌. این‌از مجاهدخلق شایسته نبود“.

ابتدا متحدین شما قول های انقلابی وآزادیخواهی شما را پذیرفتند اما خصلت فرقوی شما باعث شد که بزودی سفره ی خود را از شما جدا کنند و سازمان درحال استحاله ی مجاهدین بهمراه تنی چند از تن لش ها که عرضه ی نان درآوردن را نداشتند ، ترکیب شورا را پرکردند واین فرقی با وحدت صوری ندارد!
تشکیل مجدد این شورای قلابی، اتفاقا کار مجاهدینی مثل مسعود رجوی است.

مجددا :
برافراشتن پرچم صلح عادلانه، چیزی که ما همیشه بر آن‌افتخار می‌کنیم. امروز وقتی مردم ایران …جانشان به‌لب‌شان رسیده، وقتی جوانها را خانواده قایم می‌کنند که خمینی اونها را به‌زور نبرد‌ …این‌وظیفه ما بود و هست که بر اساس طرح صلح شورای ملی مقاومت، طومار جنگ رو درهم بپیچیم “.

این پرچم متعلق به آن بود که صدام و سران کشورهای دیگر حاکمیت شما را برایران برسمیت بشناسد وآنگاه صلحی بین ایران وعراق برقرارگردد که پشتیبان منطقی و مادی لازم وکافی نداشت وازاول هم این طرح محکوم به شکست بود وزندگی نادرستی این توهمات را با سرعت زیادی نشان داد.

مسعود رجوی درحملاتش به اپوزیسیونی که هژمونی اورا نپذیرفتند، زیاد حرف زده واز جمله گفته است :
کسی نخواسته، نه شورای ملی مقاومت نه مجاهدین، که با آنها مخالف نباشید که با آنها ناسازگار نباشید که انتقاد نکنید که دشنام ندهید. این‌ برای خودتان هم خوبه، خودتان تازه خواهید فهمید که کسانی که راههای پرفرازونشیب‌تر‌ را درنوردیده و بازگشوده‌اند، چه کشیده‌اند‌. و با چه مشکلات و مخاطراتی روبرو بوده‌اند. هرچه می‌خواهید به‌ مجاهدین دشنام بدهید، نقد کنید، تحلیل کنید، بزنید...”.

شما با چسبیدن به تئوری ” با ما یا بر علیه ما ” این گفته ی خود را نقض کرده اید!

مجاهدین خلق همواره حق اظهار نظری به هیچکس بغیر ازخود قایل نیستند وهمواره مایلند که دیگران به آنها کمک کنند واینها با بیسوادی کشنده ای که در مقایسه با سایر نیروهای اپوزیسیون دارند ، از تئوری های وهم انگیز مجاهدین پیروی کنند.
ما درجریان انتخابات 58 و59 بخوبی مشاهده کردیم که همه ی اپوزیسیون به کاندیداتورهای مجاهدین خلق رای دادند و دربرابر ، حتی یک عضو مجاهد رایی بنفع این یا آن نامزد اپوزیسیون به صندوق رای نیانداخت.
بلی این مردم و آن اپوزیسیون درهمان سال های اولیه شما را شناختند وتنها با نگه داشتن حرمت بنیانگذاران اولیه ی مجاهدین قربانی شده ، دندان روی جگر گذاشته وآنچنان که باید وشاید ، اعتراض کوبنده ای بشما نمیکردند وشما این مسامحه کاری آنها ازاین بابت رابحساب قدرت و محبوبیت خود گذاشتید ونتیجه ی این حماقت خود را هم دیدید!
صابر

خروج از نسخه موبایل