یکی از کاسه لیسان رجوی به نام نصرا.. مرندی، نسبت به افشاگری های آقای ایرج مصداقی واکنش نشان داده و باز مثل رجوی رژیم ، رژیم می کند!
در نوشته های قبلی هم قید کردیم که آقای ایرج مصداقی دقیقا به خال زده است که امثال این نصرا.. نگون بخت، به میدان آمده و مزدور ، مزدور! می کند ، گویا همان هائی نبودند که اقرار کردند چشمشان باز شده ! و با شرمندگی از زندان آزاد شدند! الان شدند کاسه ی داغ تر از آش و اینطرف و آنطرف به پاچه گیری ابلهانه می پردازند!
این مبارزان ساکن اروپا!!! که در کنج بورژوازی لم داده و در یک بازی خون ، به سیاست بازی مشغول شدند، باید بدانند که یکبار آزمون خود را در وفاداری به آرمان آزادی ، مثل رهبر شان در زندان شاه درزندان های شاه، پس دادند، پس دیگر…!
توضیح دو نکته در مورد نوشته نصرا.. مرندی قلم به مزد را لازم دانستم :
ابتدا اینکه ، در مورد اعتراف گیری زبونانه از هواداران یا اعضای آزاد شده مجاهدین از زندان که مجددا به سازمان پیوستند و باید ریل له کردن خود را در پیشگاه مسعود رجوی بگذرانند! از قول مسعود دجال در مورد این شکنجه ی روانی و وادار کردن زندانیان آزاد شده و به رجوی پیوسته نوشته :
” … هدف از این صداقت بیمنتها، تجدیدعهد با خلق اسیر و در زنجیر برای جبران کردن کمیها و کاستیها و ضعفهاست. روبهجلو است، نه روبهعقب. بالاکشیدن و فرارفتن و رستن از بندهای روحی و روانی است که از زندان رژیم و خاطرات دردناکش، بر دستوپایشان پیچیده است و نه صرفاً یک انتقاد ازخود صوری و سطحی. شاخص این است که در تشعشع این صداقت شگفت و بیکران در جمع یاران، شنوندگان نهفقط سر تعظیم و تکریم فرود میآورند، بلکه راه مقابله میآموزند…”
چون از نزدیک کاملا شاهد این صحنه های ” صداقت بی منتها” و ” سر تعظیم و تکریم فرود آوردن شنوندگان ” بودم ، بر خود وظیفه می بینم که واقعیت را بیان کنم، اول اینکه همه ی آن بازی ها بخاطر این بود که همه مجاهدین بدانند که هیچ زندانی مقاومی در زندان جمهوری اسلامی وجود نداشته و ندارد! تنها زندانی مقاوم که در زندان شاه وجود داشته ، شخص شخیص آقای شازده مسعود رجوی بوده است که هرگز زیر شکنجه های ساواک شاه تسلیم نشده وقهرمانانه از آرمان آزادی و یاران و بنیانگذاران سازمان دفاع کرده است و احتمالا اعدام هم شده است! در عکس دادگاه شاه که مسعود رجوی شرمنده از اعترافات ذلیلانه اش چانه اش را در دست گرفته و سربزیر است ، کاملا مشهود است که بعنوان یک همکار ساواک در دادگاه حاضر شده و چهره ی یک مزدور تواب را بخود گرفته است! وگرنه بعنوان یک عضو مرکزیت یک گروه مخالف که به مبارزه ی مسلحانه معتقد بود، از اعدام جان بدر نمی برد!
پس همه می دانیم که شکنجه های روانی و جسمی زندانیان آزاد شده در سازمان و پادگان اشرف، بخاطر این بود که هیج کس فراموش نکند که تنها زندانی مقاوم در سازمان مجاهدین ، مسعود خان ساواکی بوده است !
در مورد” سر تعظیم و تکریم فرود آوردن شنوندگان ” نیز باید بعنوان یک شاهد عینی عرض کنم که برخی شنوندگان و بینندگان موقع ” تشعشع آن صداقت شگفت و بیکران در جمع یاران “!!! ، مرحوم محمد علی رحیمی(سپهر) را درجمع مجاهدین رجوی ! زیر مشت و لگد گرفتند و سر و صورتش را خونین کردند و با پوتین هائی که قرار بود در مسیر آزادی قدم بردارند محمد علی رحیمی را در کف سالن غذاخوری بشدت لگد زده و او را له کردند!!!
آن صحنه ، صحنه ی له شدن ایدئولوژی ننگین مسعود رجوی ساواکی بود و نه هیچ چیز دیگر!
ای لعنت بر هوس حیوانی و سیری ناپذیری و قدرت طلبی مسعود رجوی خائن به مملکت!
یکبار گفتم ، باز هم تکرار می کنم ، امثال آقای ایرج مصداقی که از منتقدان مسعود رجوی هستند ، یک منطق هستند و به شکنجه ها و زندان های انفرادی در اشرف نسبت به اعضاء ، انتقاد دارند، اگر رجوی و دیگر مزدوران وطن فروشش، منطق دارند ، باید با منطق سخن بگویند و نه فحاشی و لمپنیزم.
من بالاخره نفهمیدم این اسدا.. مرندی، در زندان جمهوری اسلامی با پائی که به گفته ی خودش استخوانش از سه نقطه شکسته بود و به تخت شکنجه بسته شده بود و به قول خودش مقاومت کرده و بین مقاومت و تسلیم ، مقاومت کرده است ؟ یا طبق گفته ی خودش(نصرا.. مرندی):
” همینجا بگویم که من به کاستیها و کوتاهیها و ضعفهای خودم درزندان کم وبیش واقف هستم و آنها را هیچگاه از یاد نمیبرم و خودم را بدهکار و شرمنده میدانم.”… یا در مسیر شرمندگی ! چه ها که نگفته است ؟!
دوم اینکه :
مسعود رجوی خائن به مردم ایران ! که مرده یا زنده اش ، بدرد هیچ کس نمی خورد! بعد از ترور حاج قاسم سلیمانی، که داعش را در هم شکست ، فکر کرد که دیگر همه چیز تمام است و باید از روی فرش قرمزخون! به تهران ، پایتخت شیر و خورشید! قدم بگذارد ، به یک باره یک پیام صوتی منتسب به خودش ، صادر کرد و آماده ی فتح تهران شد!
ایران زیبا، هرگز جای مجاهدین با ایدئولوژی قرون وسطائی شان نیست، مردم ایران اجازه نمی دهند که مسعود رجوی ، دجال معتقد به برپا کردن مجدد دوران برده داری ، درایران بر مسند قدرت تکیه بزند.
جداشدگان از فرقه ی رجوی و سایر منتقدان به مسعود رجوی ، سالها با پوست و گوشت خود ، از نزدیک مناسبات کثیف و استثماری و زندان های رجوی را تجربه کردند، سالهای اسارت در سازمان ضدمردمی مجاهدین، به همه ی ما ثابت کرد که نباید هرگز فریب امثال مسعود رجوی دجال را خورد. هرگز یادمان نمی رود که در شرایط حمله ی آمریکا به عراق ، مسعود رجوی و مریم اش! ما را زیر سهمگین ترین بمباران تاریخ، تنها گذاشتند و به خارجه و … رفتند!
باید با منطق عقل و تدبیر ، کف نجس روی آب مبارزه ! یعنی مجاهدین و رجوی را کنار زد، بعد هم در مسیر خدا و خلق قدم نهاد ، تا به چشم دید امثال مسعود رجوی فرصت طلبانی هستند که حاضرند دست در دست بیگانگان ، از هوا و زمین ، مردم ایران را لگدمال کنند، خواب و رویائی که هرگز محقق نخواهد شد.
مردم ایران ، ضمن فراموش نکردن فداکاری فرزندان این میهن ،ظرفیت این را دارند که ، با دادن فرصت حکیمانه به مخالفان و منتقدان، در میدان عمل واقعی ، چشمشان را به واقعیات ، به عشق و زندگی و عاطفه، باز کرده و فرصت زندگی دوباره – چیزی که رجوی از همه دریغ می کرد – را به دیگران هدیه بدهند. با درود به روان پاک و صداقت حداکثری یاران و دوستانی که در زندان های رجوی ، به رجوی نه گفتند و جان پاکشان را فدیه ی راه آزادی کردند.
فرید