تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی از استان البرز، همزمان با پویش طومار با 11000 امضا، اقدام به فرستادن پیام ها و نامه های جداگانه ای به نخست وزیر آلبانی نموده و از وی خواستند تا موانع پیش رو برای دیدار یا حداقل ارتباط تلفنی با عزیزانشان را برطرف نماید.
این نامه ها به همراه عکس و مستندات بوده و برای دیگر مقامات کشور آلبانی و نیز مقامات اروپایی و بین المللی و رسانه های مختلف ارسال گردیده است. خانواده ها همچنین نگران سلامت بستگانشان در شرایط شیوع بیماری ناشی از کووید-19 می باشند.
خانواده ها بی صبرانه منتظرند تا دولت آلبانی به عنوان یک حرکت بشر دوستانه پاسخی به این درخواست ها داده و اقدامات مؤثر انجام دهد. بسیاری از این خانواده ها چند دهه است که هیچ خبری از وضعیت عزیزان خود که اکنون در داخل اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی بسر می برند ندارند.
باید توجه نمود که طی این سالها بسیاری از خانواده های استان البرز در حالیکه منتظر دیدار با عزیزانشان بودند به رحمت خدا رفتند و هرگز موفق به حتی کسب اطلاع از وضعیت آنان نشدند که اکنون جای نامشان در لیست ضمیمه خالی است.
خانواده های دیگری از استان البرز نیز همچنان در حال ارسال نامه و پیام می باشند.
جدول لیست نامه هایی که تاکنون از استان البرز ارسال شده ضمیمه می باشد.
در زیر برخی از پیام ها خطاب به نخست وزیر آلبانی جهت تأکید آورده می شوند. رجوی در کمال وقاحت مادران و پدران سالخورده و همسران و فرزندان اعضای فرقه خود را تروریست و مزدور می نامد:
محمدتقی بیدی پدر احسان بیدی به ادی راما نخست وزیر آلبانی در نامه خود نوشت: “پسر من از مجاهدین خلق جدا شد اما او را به بهانه های واهی و به خواست فرقه تروریستی رجوی زندانی کرده و اجازه آمدن ما به آلبانی و دیدار با او را نمی دهند. مادرش در فراق او درگذشت و من آرزو دارم قبل از مرگ یک بار او را ببینم.”
فاطمه محبتی مادر آزاده صبور نوشت: “بیش از 20 سال است که هیچ خبری از دخترم ندارم و نامه های فراوانی به سازمان های بین المللی نوشتم تا اینکه سازمان رجوی تصویر زیبای دخترم را پس از 20 سال انتشار داده و او را وادار کرده تا من را نامادری خطاب کند. تقاضا دارم کاری کنید تا یکبار دیگر دخترم را در آغوش بگیرم.”
مجاهدین دخترم آزاده صبور را در سن بیست سالگی ربودند
فاطمه محبتی مادر آزاده صبور عضو گرفتار در فرقه رجوی است. آزاده در سال 1379 به همراه شوهرش با محمل کاریابی و مهاجرت فریب سازمان مجاهدین خلق را خورد و گرفتار آنان شد. سال گذشته فرقه رجوی به دلیل نامه نگاری های خانم فاطمه محبتی به سازمان های بین المللی و حقوق بشری وی را مورد اهانت قرارداد. دست نوشته ها و نامه های الکترونیکی ارسالی این مادر دردمند و رنج کشیده از سال 1385 تاکنون به سازمان های مختلف حقوق بشری و بین المللی در مقابل فرقه رجوی گذاشته شده بودند که فرقه در آخرین موضع گیری علیه این مادر با ذکر تاریخ نامه ها به بازخوانی آن ها پرداخت.
جانعلی علیمردانی پدر مجتبی علیمردانی نوشت: “از اسیران جنگی آزاد شده شنیدم که سازمان رجوی پسر عزیزم را اسیر کرده است. مادرش به خاطر دوری از او و گریه های زیاد سخت بیمار شده است. از دولت آلبانی تقاضا دارم پسرم را طبق کنوانسیون های اسیران جنگی به وطنش بازگرداند.”
علی اکبر باباعلی پدر اصغر باباعلی و بتول بوبه تام مادرش نوشتند: “الان 30 سال است که ما و بقیه چشم انتظار پسرمان هستیم. او یک اسیر جنگی بود که برای دفاع از خاک وطن جنگیده و اسیر شد و میتوانست با سربلندی به وطن بازگرد. اما اکنون گرفتار فرقه رجوی است و امکان ارتباط با خانواده ندارد. سالهای سال است که پسرمان را ندیده و صدایش را نشنیده ایم چکار باید بکنیم؟”
علی اکبر باباعلی و بتول بوبه تام، پدر و مادر چشم انتظار اصغر باباعلی اسیر جنگی که توسط صدام حسین به مسعود رجوی هدیه شد و هم اکنون در تشکیلات مجاهدین خلق در آلبانی گرفتار می باشد.
منیره السادات عظیمی مادر فریدون عقبائی نوشت: “الان 25 سال است که پسرم رفته و حالی از ما نمی پرسد. چرا نمی تواند زنگی به ما بزند؟! پدرش بیمار و چشم انتطار اوست. از نخست وزیر آلبانی خواهشمندم کاری کند که پسرم با خانواده اش در ارتباط باشد.”
زهرا کعبی مادر محمد و فاطمه رئیسوند نوشت: ” پسرم و دخترم سالهاست که از ما دور هستند. امکان دیدار یا حداقل تماس تلفنی با آنها را برایم فراهم کنید.”
زهرا کعبی مادر محمد و فاطمه رئیسوند از اعضای گرفتار در فرقۀ رجوی در آلبانی هستند. محمد رئیسوند در سال 1367 به سازمان وصل میشود و در سال 1387 از مادر و خواهرش برای دیدار دعوت بعمل می آورد. فاطمه رئیسوند که به همراه مادرش با مدارک قانونی به عراق و قرارگاه اشرف عزیمت می کند طعمه قرار گرفته و با نیرنگ و فریب در پادگان اشرف نگاه داشته می شود.
معصومه رضایی جلفائی مادر سید سعید فرج ا… حسینی نوشت: “عزیز دل مادر پسرم سالهاست از من دور است و برای ارتباط با او تلاش میکنم. میدانم ناخواسته و برخلاف میل خودش در فرقه رجوی هست. می خواهم قبل آز آنکه فوت کنم پسرم را در کشور آلبانی ملاقات کنم.”
حسن حیدریان ابهری پدر داود حیدریان ابهری نوشت: “من یک پدر هستم که در هجران پسرم چشمهایم را از دست داده ام. عاجزانه تقاضا دارم فرزندم را به من برگردانید تا یکبار دیگر او را ببینم.”
فردوس عیوض پور مادر خرم رمضانی نوشت: “من چشم انتظار پسرم هستم و همینطور خواهر و برادرش منتظر او هستند. همه می دانستند که ما نمیتوانستیم از هم جدا شویم. اما الان سالهای سال است که از هم جدا شده ایم. آرزو دارم یک روز در خانه را برای پسرم باز کنم. از دولت آلبانی تقاضا دارم این جدایی و هجران را برای من مادر به پایان برساند.
فردوس عیوضی مادر خرم رمضانی است. خرم همراه پسر خاله اش ایرج رمضانی در روزهای اول جنگ ایران و عراق در داخل شهر خرمشهر توسط نیروهای متجاوز عراقی اسیر شد و سپس در اردوگاه اسرا به مسعود رجوی تحویل گردید. خرم هم اکنون در تشکیلات فرقۀ رجوی در کشور آلبانی گرفتار است.
یدالله مولاوردی پدر منصور مولاوردی نوشت: “آرزو دارم ترتیبی دهید که بعد از سالیان بتوانم پسرم را ملاقات کنم.”
یدالله مولاوردی پدر منصور مولاوردی است. منصور در سال 1359 در منطقه جنگی اسیر نیروهای عراقی شد و سپس از اردوگاه اسرا تحویل مسعود رجوی گردید. او در حال حاضر گرفتار تشکیلات فرقۀ رجوی در آلبانی می باشد.
منصور اخلاقی پدر محمد رضا اخلاقی نوشت: “سالهای سال است از پسرم بی خبرم. امکان ارتباط با او را برای این پدر پیر فراهم کنید.”
مرتضی نوری شاد پدر مصطفی نوری شاد نوشت: “سالهای سال است از پسرم بی خبرم. او اکنون در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی است اما امکان تماس نمی دهند. امکانی فراهم کنید تا از وضعیت او کسب خبر نمایم.
بهروز پاکدل پسر مهدی پاکدل نوشت: “من 30 سال است که پدرم را ندیده ام و در کودکی سازمان رجوی من را از محبت و نوازش های پدر محروم نموده است. خواهشمندم دیدار با پدرم یا حداقل تماس با او را میسر سازید.”
ناهید خسروی مادر بیژن معدنی نوشت: “سالهای سال است که از دوری پسرم دردمند و رنج دیده هستم. آیا یک تماس ساده پسر با مادر مشکلی بوجود می آورد که فرقه رجوی آنرا ممنوع کرده است؟”
محمد کردبچه پدر فرزانه کردبچه نوشت: “سالهای سال است از وضعیت دخترم بی خبرم. یک تماس ساده و دادن اطلاع از خبر سلامتی کسی را نمی کشد.”
ناهید اسکندر زاده همسر حبیب الله پرندک نوشت: “سالهاست که به انتظار دیدار با شوهرم نشسته ام. این انتظار کی به سر خواهد آمد؟”
بیژن رضاوندی – انجمن نجات، نمایندگی استان البرز