دیکتاتوری رجوی و سه راه کار

نزدیک به 5 سال است که رهبران فرقه ی رجوی در باتلاق و بن بست آلبانی، زمین گیر شده اند! تمامی شیوه های وطن فروشی را نیز بکار بستند، نتیجه ای هم حاصل نشده است . اما از خصوصیات بن بست و باتلاق می باشد که هر چقدر بیشتر تلاش کنی ، بیشتر در قعر آن فرو می روی.
راه کار نخست و بهترین راه کار، اعلام شکست استراتژیک و بالا بردن دستها ، اعلام پایان انقلاب کذائی درونی و عملیات جاری و غسل و نشست و … می باشد. دراین تابلو باید نیروها را آزاد بگذارند که سراغ زندگی و ازدواج رفته و چند صباح پایانی عمرشان را آزاد زندگی کنند. دراین شیوه رهبران فرقه می توانند با شروع برخی فعالیت های اقتصادی ، نیروهای باقیمانده را در کنار خود بعنوان هوادارو سمپات نگه داشته و با این ترفند به سلطنت کذائی و کودکانه ی خود ادامه دهند! پز و ژست اپوزیسیون را نیز حفظ کنند. این راه کار را اگر رجوی در بحبوحه ی شروع جنگ عراق انجام می داد و کل بدنه ی ارتش را از عراق بیرون می کشید، شاید به حال نزار امروز نمی افتاد!

راه کار دوم ، تسلیم تمام عیار و اعلام پایان مبارزه و داشتن صراحت کامل با نیروهاست و اینکه قبول کنند رجوی در حد و اندازه ی سرنگونی نبوده و میدان را به دیگران واگذار کنند. در این تابلو همه ی ورشکستگان سازمان می توانند به کشورهای دیگر رفته و هر کس انتخاب کند که چگونه زندگی کند.
در این تابلو رجوی ها باید، دکان سه نبش مبارزه ؟؟!! را تعطیل و با قبول ننگ و ذلت شکست، تا آخر عمر به حیات خفیف و خائنانه خود ادامه دهند.
راه کار آخر و سوم نیز این است که سازمان و رهبران مستبد آن مثل قبل واقعیت ها را انکار کرده و باز مدعی شوند که می توانند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، سرکوب گسترده تر از قبل را در مناسبات سازمان تداوم داده، مرگ سیاسی و نظامی رهبر کذاب و دجال خود را مخفی کنند، بندهای جدید انقلاب درونی را اعلام کنند، هر سال را سال پایانی و سرنگونی اعلام کنند، مرگ های سریالی و پی در پی اعضاء را بعنوان مرگ قهرمانان و مجاهدین صدیق! جا بزنند، مریم رجوی از فرانسه رانده شده را بعنوان جانشین مسعود رجوی قبول کنند، قطع ارتباط با دنیای آزاد را بپذیرند، قبول کنند که تا آخرین نفر در باتلاق آلبانی زیر خروارها خاک مرگی بی ثمر و ننگین را در آغوش بکشند، لعن و نفرین خانواده ها را پذیرا باشند، ایزولاسیون سیاسی را بپذیرند، حماقت های یومیه ی مریم رجوی را قبول کنند، خلاصه این راه کار که شیوه ی همیشگی رجوی ها بوده که ظاهرا تنها راه کار جاری رجوی است.
اکنون سران فرقه ی سرکوبگر رجوی مختار هستند که باز بر سر این سه راهی ، نقطه ی انتخاب داشته باشند، تاریخ سازمان نشان داده است که رجوی هرگز از گذشته عبرت نگرفته است و توان جمع بندی و سرپا ایستادن را نداشته و شیوه ی کج دار و مریز رفتن را گزیده است.

اما این ره که رجوی می پیماید، تکرار بیراهه های چندین و چند سال گذشته است، امروز سازمان با چندین بحران و مسئله گریبانگیر است :

– رهبران سازمان نمی توانند موضوع درخواست خانواده ها برای ملاقات را حل و فصل کنند!
– نیروهای سازمان را تا کی می خواهند سر دوانده و به سئوالات اساسی آنان پاسخ ندهند!
– بحران مرگ رهبر و غیبت مسعود رجوی را دیگر نمی توان بیش از این با سرپوش های امنیتی و پلیسی مخفی نگه داشت!
– موضوع مخالفت های اعضاء و زندان و قرنطینه در سازمان جمع نمی شود!
– محفل های بین اعضاء ، تمامی ندارد و تشکیلات را از درون تهی کرده است .
– برخی از اعضاء در فرصت های مختلف و از امکانات مخفی سازمان، بصورت پنهانی با خانواده های خود ارتباط برقرار می کنند.
– هیچ کس در درون فرقه دیگر بیش از این مریم رجوی را قبول ندارد.
– همه ی اعضاء در درون سازمان به این باور رسیدند که سرنگونی از آلبانی جواب ندارد.
– سازمان در بین مردم مشروعیت سیاسی خود را ازدست داده است و دیگر بیش از این نمی توان با کانون های شورشی جعلی ، سر اعضاء را شیره مالید.

نتیجه گیری :
بحران های فزاینده و سریالی درون سازمانی ، رهبران فرقه را به نقطه ی تلاشی رسانده است . از یک طرف نمی توانند از منافع اقتصادی و مادی نگه داشتن اعضاء در آلبانی ، چشم پوشی کنند. از طرف دیگر جوابگوی این بحران ها و ریزش نیروئی نیستند، مخمصه ای که امروز رهبران این فرقه ی ضدمردمی در آن گیر کردند، ریزش های مکرر روزانه و مرگ های پی در پی سالخوردگان و این بازنشستگان شبه نظامی را رقم می زند. اینک مریم رجوی هر شب با کابوس هویت و تلاشی ، شب را به صبح می رساند، دیگر خود او هم از دست خودش خسته شده است ، شاید خودکشی رهبران این فرقه کار را تمام کند، یا شاید ترور بدست محافظان و نزدیکان! آینده نشان خواهد داد که پایان این فرقه چگونه رقم خواهد خورد…

فرید

خروج از نسخه موبایل