برادرم حسین پورعبداللهی، سرباز بود که توسط مجاهدین ربوده شد

درخواست خانم فاطمه پورعبداللهی از مقامات آلبانی برای دیدار برادرش حسین پورعبداللهی

با سلام
من فاطمه پورعبداللهی خواهر حسین پورعبداللهی هستم. برادر من 34 سال پیش در حال گذراندن خدمت سربازی بود که توسط مجاهدین ربوده و به اسارت گرفته شده است.

من از آقای ایلیر متا رئیس جمهور آلبانی و ادی راما نخست وزیر این کشور درخواست می کنم که مقدمات حضور ما و دیگر خانواده های دردمند و چشم انتظار اعضای اسیر در قلعه مانز در آلبانی را فراهم کنند تا بتوانیم پس از سالها دوری و بی خبری از عزیزانمان آنها را ملاقات کرده و با خود به کشورمان برگردانیم.

همان طور که می دانید سران فرقه مجاهدین خلق سال هاست که حسین برادر من و بسیاری دیگر را در اسارت خود داشته و تحت فشارهای تخریبی فرقه ای، کنترل ذهن و کارهای سخت و بیهوده قرار داده اند و به آنها اجازه انتخاب زندگی آزادانه، انتخاب همسر و تشکیل خانواده و حتی تماس و ارتباط با خانواده هایشان را نمی دهند.

اینطور که من شنیده ام برادر من در کمپ اشرف 3 در مانز به افسردگی و بیماری قلبی دچار شده است. ما به شدت نگران سلامتی و جان او هستیم. از شما خواهش می کنم مقدماتی را فراهم آورید تا بتوانیم با برادرم ارتباط گرفته و او را از بند سازمان مخوف و جنایت کار مجاهدین خلق برهانیم. به یقین بسیاری از افراد حاضر در این فرقه نسبت به ایدئولوژی و سیاست های جنایتکارانه آن نه تنها هیچ وابستگی ندارند بلکه با آن مخالف هستند.

چند جمله ای با برادرم حسین:
حسین جان من سالهاست که چشم انتظار تو هستم. همیشه برای آزادی و برگشتن تو نذر می کنم. جلوی درب خانه ام برای برگشتن تو سقاخانه ای ساخته ام و آن را نذر آزادی تو کرده ام. همیشه دعا میکنم یک بار دیگر تو را ببینم یا حداقل صدایت را بشنوم. چند سال پیش خواب تو را دیدم که در همان سقاخانه نشسته بودی و می گفتی برای برگشتن من پلی بسازید. حسین پدر و مادر ما در چشم انتظاری از دنیا رفتند اجازه نده دیدار ما هم به قیامت بیفتد.
خواهرت فاطمه

خروج از نسخه موبایل