خاطره ای از حضور خانواده ها در اشرف و نتیجه آن

وقتی خانواده ها در سال 83 برای ملاقات به اشرف آمدند مسئولین فرقه به ما گفتند ما به تهران نرفتیم اما تهران را به قرارگاه اشرف آوردیم و در این مورد مسئولین فرقه در بحث های سیاسی خود عنوان می داشتند حالا دیگر ما ملاء اجتماعی داریم با کمک خانواده ها می توانیم روزگار حکومت را سیاه کنیم. در اوائل خانواده هایی که به اشرف می آمدند از آنها استقبال می شد و برای این که تظاهر کنند ما در قرارگاه اشرف زندگی خوب و شادی داریم آنها را به لشگرهای مختلف دعوت کرده و برای آنها فوق برنامه همراه با ترانه و رقص های محلی و برنامه طنز اجرا می کردیم و از این طریق دست به فعالیت های مختلف زدند. ارزیابی مسئولین در قدم اول خیلی مثبت بود طوری که به ما نوید می دادند بعد از سه دهه ما توانستیم با خلق قهرمان !!! ارتباط تنگاتنگی بر قرار نماییم. حضور خانواده ها در اشرف در روزهای نخست روی روحیه اعضای تاثیر به سزائی گذاشته بود افراد امیدوار شدند کسانی هستند در داخل ایران از آنها حمایت کنند و جو مثبت برای اعضاء همین موضوع بود .

سازمان که در ابتدا اینقدر خوش خیال بود دیری نپائید خوش خیالیش به زهر تبدیل شد. اتفاقاً همان افرادی که با خانواده های خویش ملاقات نمودند تعدادی زیادی جدا شده و به دنبال زندگی عادی و شخصی خود رفتند نتیجه ملاقات ها بر خلاف تحلیل و ارزیابی سازمان زهری شد به کام رجوی ها ، روز به روز آمار جدا شده ها بیشتر می شد. مسئولین دریافتند که قافیه را از دست می دهند دنبال راه چاره گشتند. در نهایت تصمیم گرفتند ملاقات ها را ممنوع اعلام و دیگر به احدی اجازه ملاقات ندهند و برای این که اعضا را قانع کنند گفتند تورهایی که جهت ملاقات به اشرف می آیند از جانب وزارت اطلاعات ایران است . در یک کلام حتی پدران و مادران پیر را هم اطلاعاتی خطاب قرار دادند. خلاصه کار به جائی رسید برای این که ذهن های اعضاء را آب بندی کنند رجوی شخصاً موضع گرفته و کلماتی را بکار برد که برای خانواده ها بسیار توهین آمیز بود که البته شایسته خود و خانواده اش بود. باید اشاره کنم از آنجائی که بنیان تشکیلات سست و بر دروغ بنا شده است با یک تلنگر ریخت. با یک ملاقات چند ساعته اعضایی که رجوی ادعا می کرد لم یرتابو یعنی برگشت ناپذیر و اینقدر به انقلاب طلاق مریم می نازید و تشبیه به اتم می کرد همه چیز از بین رفت .
برای مقابله با این کار رجوی چه کاری باید می کرد؟ او برای مقابله با خانواده ها هر روز آماده باش و لشگر کشی به اضلاع را در دستور کار قرار داد. برای این که صدای خانواده ها به گوش اعضای دربند نرسد بلندگوهای متعددی را در مقرات نصب نمودند تا با پخش آهنگ و سرود صدای خانواده ها به گوش اعضای نرسد! در قدم اول با این شیوه با خانواده ها مقابله کردند وقتی متوجه شدند این شیوه جواب نمی دهد باز هم همین که افراد صدای خانواده ها را در جاهای مختلف می شنوند، تحت تاثیر قرار گرفته و به دنبال آن از تشکیلات کنده می شوند و به دامان گرم خانواده بر می گردند. سپس تصمیم گرفتند با سلاح سرد با خانواده ها مقابله کنند اگر خلع سلاح نشده بودند حتما با سلاح گرم با آنها مقابله می کردند رجوی دستور داد با سنگ و فلاخن با خانواده ها برخورد کنند که در این رابطه لازم است اشاره کنم یک دستگاهی روی خودروی آیفا سوار نمودند که این دستگاه قادر بود به صورت حجیم و فله ای تعداد زیادی سنگ را به سمت خانواده ها پرتاب کند خیلی از پدران و مادران پیر در اثر سنگ پرانی زخمی شدند. فیلم هایش موجود است ، پافشاری خانواده ها ، رجوی را به زانو در آورد هر چه درگیری بیشتر می شد خانواده ها بیشتر به ماهیت پلید فرقه آشنا می شدند. دیگر برای کسی جای ابهامی باقی نمانده بود که رجوی چه موجود خبیثی است ، اما واقعیت چه بود ؟ بطور خاص رجوی ها از دست خانواده ها و بلندگوها به نقطه استیصال رسیده بودند از ترس نمی دانستند چه کار کنند؟! ترس خانواده در دلشان نهادینه شد به همین دلیل حتی در آلبانی هم وقتی اسمی از خانواده می آید به رعشه می افتند. مانند آقای امیر یغمائی خواهان ملاقات با مادرش می شود از ترس بالاترین نفر تشکیلات را به تلویزیون آورده و علیه آقای یغمائی عقده کشائی می کنند و به هر وسیله ای چنگ می زنند تا وی را به وزارت اطلاعات نسبت دهند حتی مادرش را وادار کردند علیه بچه خودش موضع بگیرد و حرفهایی را بر زبان آورد که دور از شان یک مادر است !!
در شرایط حاضر خانواده ها از دولت آلبانی در خواست ویزا نمودند تا بتوانند با فرزندان خود دیدار کنند البته بعید است چنین امکانی فراهم گردد زیرا در آلبانی آمریکا نقش بر جسته ای دارد با این وجود رجوی تب دیدار گرفته و از ترس خانواده ها خودش را به در و دیوار می کوبد که اینها خانواده نیستند بلکه اطلاعاتی هستند . واقعیت این است به دنبال این فاکتور فرقه مجبور شد نیروهای خودش را در کشورهای مختلف بسیج و دست به جمع آوری امضاء بزند ، ترس از این که نکند زمانی پای یکی از خانواده ها به آلبانی باز شود. در حالی که این موضوع هنوز شروع نشده است اما سازمان دارد خودش را خفه می کند تا جلوی فعالیت خانواده ها را بگیرد ، من نمی دانم این چه سازمانی است با آن سابقه 55 ساله ! چرا باید از یک ملاقات اینقدر وحشت داشته باشد اگر قرار بود حاکمیت ایران سرنگون شود شما که عادت دارید وعده پوشالی و سرخرمن بدهید چرا واهمه دارید ؟ آیا ملاقات خانواده راه سرنگونی را می بندد ؟ مگر افرادی که در بند شما هستند گلهای مریم رهائی !!! نیستند پس از چی می ترسید ؟ حقیقت این است فرقه رجوی هر چه سالیان بافته حتی یک ذره اش واقعیت نداشت برای این که ماهیتش عیان نشود پیشاپیش می خواهد ورود به آلبانی را آببندی کند تا شکافی ایجاد نشود. فرقه باید بداند شکاف را با دست خودش در توهم در اشرف ( عراق ) ایجاد کرده بود دیگر کار از کار گذشته و تلاش های مذبوحانه جواب ندارد .
گلی

خروج از نسخه موبایل