آیا مادران اعضای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق، در حد سیاستمداران جنگ طلب ضد ایرانی، برای فرقه رجوی ارزش ندارند؟
روز جمعه 27 تیرماه 1399 گردهمایی مجاهدین خلق در مقر این سازمان در آلبانی با شرکت مریم رجوی و تعدادی از اعضا، بدون سخنرانی حتی یک ایرانی، به اجرا در آمد.
سخنرانان خارجی تماما کسانی بودند که سوابق ضد ایرانی آنان بر کسی پوشیده نیست. آنان افرادی هستند که مدافع تحریم ضد انسانی علیه ملت، ایجاد جنگ داخلی، ناامن کردن کشور و حتی تجزیه ایران می باشند و صد البته که از یک سازمان ضد مردمی و تروریستی مانند مجاهدین خلق، که منافع دشمنان ایران و ایرانی را دنبال می نماید، حمایت می کنند. سازمانی که به ناحق دم از آزادی برای ملت ایران، حمایت از حقوق بشر و حقوق زنان می زند.
آیا ما هزاران خانواده که فرزندان مان نزدیک به چهل سال در اسارت فرقه رجوی است جزئی از ملت ایران محسوب نمیشویم؟
آیا حقوق بشر به ما خانواده ها و به ما پدران و مادران پیر و سالخورده که خواستار دیدار با عزیزانمان بعد از چهار دهه انتظار هستیم تعلق نمیگیرد؟ آیا ما جزء آن زنان ایرانی نیستیم که باید آزادانه در کنار عزیزان و فرزندان و همسران و برادران و در کنار خانواده خود زندگی کنیم؟ آیا فرزندان بی گناه و گرفتار ما جزء افراد ایرانی نیستند؟
براستی حقوق زنان در فرقه رجوی در عرض چندین سال مبارزه، تا چه حد رعایت شده و میشود؟ حقوق حتی کودکان آواره در کشورهای مختلف و جداشدگان در آلبانی چطور؟ حقوق زنان بی سرپرست که فرقه رجوی شوهران آنها را بنام مبارزه ربود و چهار دهه اسیر کرد چطور؟ حقوق نوزدان بی گناهی که در آغوش مادران جوان پدر را راهی جبهه کرد و خود به بهای سفید شدن گیس سیاه مادر بزرگ شد و آرزوی پدر گفتن برای همیشه بر لبان جوان بی پدر ماند چطور؟ پدرانی که در زندان رجوی زنهای وفادار خود را به فرمان رهبر فرقه طلاق داده بودند. راستی مگر در زندانهای رجوی محضر طلاق یا ازدواج وجود داشت یا دارد؟ چندین بار عروس بهمراه داماد راهی خانه و کاشانه بخت شدند؟ تا چه حد همین انسان هایی که در فرقه اسیرند از حق و حقوق انسانی اعم از حقوق و مزایا، مسکن، اولاد، همسر، بیمه، کار، و غیره برخوردار هستند که مریم رجوی نگران ایران و ملت ایران بعد از تحریم های فلج کننده توسط ولی نعمتش ترامپ شده است؟ آیا همین نفرات بعد از چندین سال جدایی از فرقه رجوی تامین مالی و جانی میشوند؟ آیا جان این نفرات مال باخته و هستی باخته پشیزی برای مریم و سرکردگان مجاهدین خلق ارزشی دارد؟ حقوق انسانی که در میتینگ های مجاهدین خلق مطرح می شود در حق کدام انسانهاست، آیا شامل اعضا نمی شود؟ مگر خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق انسان نیستند و حق دفاع از حقوق خود را ندارند؟
براستی حق مادران چشم براه و منتظر که از این دنیا رفتند چه خواهد شد؟ حق نفراتی که در فرقه به فرمان مریم رجوی خود را آتش زدند چه می شود؟ حق صدها نفر که طبق اسناد ارائه شده به محاکم عراقی در اثر شکنجه در اشرف کشته شدند یا زنده بگور گردیدند چه می شود؟ حق دختران و زنان عقیم شده چه می شود؟ براستی زندانهای ابوغریب فراموش نشده اند که بر سر فرزندان ایران چه آوردند! حق سربازان ایرانی که در زندانهای بعثی عراق بدستور مسعود رجوی شکنجه و کشته شدند را فراموش نمی کنیم. بعلاوه حق آنهایی که از طرف صدام حسین به مسعود رجوی پیش کش شدند.
جالب است که جنگ طلبان غربی از تریبون مجاهدین خلق برای مردم ایران تکلیف تعیین میکنند که چه بکنند و چه نکنند، چه کسی را ببرند و چه کسی را بیاورند. دست گرگ پیر پیرایش شده که خود هیولایی ست در جلد آدم با لبخند حقوق بشری برای مردم ایران کاملا رو شده است.
مریم رجوی وقتی به دشمنان قسم خورده ملت ایران می رسد آنچنان به کرنش و تملق می افتد که حد و حساب ندارد اما در برابر مادران اعضای فرقه خود جز با زبان تهدید و تهمت و تحقیر حرف دیگری برای زدن ندارد. همین قضیه به خوبی محتوای شعارهای آنها و ماهیت فرقه ای سازمان را برملا می سازد.
مریم رجوی می تواند با هزینه های کلان در غربت لاف آزادی و عدالت اجتماعی و حقوق بشر و حقوق زنان بزند و خود را به عنوان جایگزین به سیاستمداران غربی دشمن مردم ایران و وابستگان منطقه ای شان عرضه نماید. اما در عمل نحوه رفتارش با مادران و خانواده های اعضایش ماهیتش را برای مردم ایران به خوبی نشان داده است و کسی فریب ظاهرش را نمی خورد.
ثریا عبداللهی – از طرف مادران، قربانیان فراموش شده