من هوشنگ زاد اسماعیلی هستم . پسرم داود زاد اسماعیلی لیسانس خودش را گرفت رفت آلمان برای تحصیل . آنجا باند آقای رجوی این مزدورکثیف قاپید بچه منو و بردش اشرف درعراق .
من 7 باررفتم به اشرف تا بچه ی خودم رو ببینم . طی این 7 بار نه تنها ندیدم و حتی بوی بچه ی خودم رو احساس نکردم .
مادرش بخاطرچشم انتظاری همین پسرش از دنیا رفت .
جواب این فاجعه رو کی باید بده ؟
گناه ما چیه ؟ چکاره بودیم وچکارکردیم وچه هستیم ازدید رجوی .
توی یک مملکت آرام داریم زندگی میکنیم . برای بچه های خودمان داریم زحمت می کشیم با کارگری . تا آنها تحصیل بکنند . رشد بکنند تا برای جامعه ی خودشان مفید واقع بشوند. ولی رجویها می آیند اروپا وتحت هرعنوانی آنها را می دزدند و می برن پیش خودشان .
خدا می داند رجویها چه بلاهایی که سرشان نمی آورند .
آخرچطورمیشه یک پدر80 ساله نتواند ولو با تلفن با پسرش صحبت کند!؟
آخرگناه ما چیه ؟ جرم ما چیه ؟ ما چکارکردیم ؟
عرض کردم 7بار رفتیم اشرف. 7 بارکم نیست . الان هم آن طرف دنیا ( آلبانی ) وسیله هم نباشد چهار دست و پا میروم دنبال بچه ام .
آخرجرم ما چیه ؟ یعنی ما تروریست هستیم !؟
مگرمیشه !؟ من یک کارگرم . بازنشسته ام . خدا را خوش میاد !؟
این آقای پوراحمد واقعا واقعا دارد زحمت می کشد برای ما . ما نمی دانیم چطوری از خجالت ایشون دربیاییم .
تمام عزیزانی که اینجا تشریف دارند .عزیزانی که دراین گردهمایی با من هستند یا نیستند همه شان مثل من مشکل دارند وگرفتارهستند چرا که دردمان مشترک است .
آقای خدابنده عزیز. تورو به اون خدای خودت ، توروبه انسانیت ، تا آنجاییکه دستت میرسد وتا آنجاییکه امکان دارد به داد ما برسین .
ماعزیز دادیم بخدا عزیز دادیم . شما عزیز دارید میدونین ما چه داریم می کشیم .
بیچاره مادرش ازبین رفت . والله بخدا مادرش ازبین رفت بخاطرهمین بچه .
دیگرحرفی ندارم وشما را می سپارم به خدای بزرگ .
والسلام وعلیکم ورحمت الله وبرکاته
تهیه وتنظیم گزارش : دقتکار