چرا اعضای مجاهدین دنبال زندگی عادی نمی روند؟!

اعتقاد و مبارزه یا مشت آهنین و درب های خروج بسته....چه کسی پاسخ می دهد؟

آقای مسعود رجوی رهبر فرزانه! باز از گور برخاسته و این بار از موضع ضعف به دفاع از مناسبات فرقه ای خود بدین نحو پرداخته است:
” … در این چارچوب مجاهدین حق آزادی عقیده و بیان و تشكل و پوشش و حتی حق پاسخگویی هم ندارند. باید جواب بدهند كه چرا مسلمان هستند. چرا مبارزه و مقاومت می‌كنند. چرا دنبال زندگی عادی نمی‌روند. چرا زنان مجاهد بر خلاف حكم رضاخان روسری دارند اما در صف اول دفاع از حقوق بی‌حجابان بوده‌اند. چرا در ایدئولوژی آنها جهاد اكبر با نفس و ایدئولوژی فردیت و جنسیت، عملیات جاری شده است …”

حتما که در مناسبات زور و اجبار شما ، آزادی بیان وجود دارد!
حتما که در مناسبات تبعیض آمیز و طبقاتی شما، همه با هم برابرند!
حتما که شما در صف اول دفاع از حقوق بی حجابان هستید و خود با حجاب و پاکدامن هستید!

اما نه … این خبرها هم نیست!

سالهاست که هیچ عضوی از شما اجازه تماس با خانواده را ندارد. سالهاست که هیچ یک از اسیران در بند شما ، اجازه ملاقات با خانواده ی خود را ندارند! سالهاست که هیچ عضو شما حق ازدواج ندارد ، اما شخص شما ( آقای مسعود رجوی ) ، “رقص رهائی” راه انداخته و “معراج جمعی” برگزار می کند!

بله شما مسلمان هستید ! اما به هیچیک از اصول دین و فروع دین ، معتقد نیستید، خدا در مناسبات شما ، رهبر خود منتسب است ، اوست که سرنوشت و جان انسان ها و زنده و مرده بودن آنان را رقم می زند!
بله شما باید به ناحق جواب بدهید که چرا اعضای شما سراغ زندگی عادی نمی روند ! اما از طرف دیگر با مشت آهنین تشکیلات ، درب های خروج را بستید! احدی اجازه ی خروج را ندارد، تجرد اجباری یک قانون به غایت ضدبشری در مناسبات آقای رجوی است !
بله شما نزدیک ربع قرن است که مبارزه ی مشروع و مستقل می کنید ! اما در آغوش خونخوارانی چون صدام حسین و آمریکا و اسرائیل و عربستان ! بله شما به شاه و شیخ “نه” گفتید اما به تشنگان به خون ایران و ایرانی ” آری ” گفتید!
زنان مجاهد در روسری پیچانده شدند، اما در محضر شما رهبر پاک و پاکدامن ، همه به گفته مریم رجوی ، زنان مسعود هستند و باید روسری برداشته و روی ملافه های سفید در سالن های “Z” با آهنگ بیژن مرتضوی برقصند! باید وصل به رهبر عقیدتی را اثبات کنند! زنان در برگشت از این شب های ” وصل ” ، گفتند که من امشب مسعود را فقط یک مرد عادی !!! دیدم و بس …
بله شما مشغول جهاد اکبر هستید ، اما با سرکوب گسترده و سیستماتیک و فرقه ای اعضای خود، در عملیات جاری ، بزرگترین و البته ضدبشری ترین نوع سرکوب را رقم زدید ، در جهاد اکبر شما اعضاء را کتک زده و بر سر و صورتش ” تف ” انداختید! در جهاد اکبر شما امثال ” محمد علی رحیمی ” را در سالن غذاخوری بر زمین انداخته و خونین و مالین اش کرده و گفته اید که ما ” خمینی ” درون تو را زدیم ! او که تمام خانواده اش را در ایران در جریان مبارزه ی مشروع شما !!! از دست داده است ، در جریان جهاد اکبر شما ، روزهای متوالی به زندان انفرادی شما افکنده شده است ، زنش را از او گرفته و در مقابلش قرار دادید. او را در روی تخت بیمارستان هم از حق صحبت با همسرش منع کرده و او را مزدور وزارت اطلاعات و … خواندید! به او اتهام زدید که توان ماندن در صفوف مبارزه را نداشته است و بریده و به خارج رفته است . در حالیکه او در ابتدا مقاوم ترین زندانی سیاسی در ایران لقب گرفته بود!
چه جنایتی مانده است که این مسعود رجوی دجال ، به نام مبارزه به آن دست نیازیده باشد؟
بی صداقتی اولین و آخرین و مهم ترین کلمه ای بود که در سازمان رجوی ، روزانه به آن صداقت و فدا می گفتند، همه ی اعضاء را در سرفصل های مختلف زندانی و شکنجه کردند و دقیقا در وسط اشرف یک زندان با دیوارهای بلند و برج های نگهبانی و پروژکتورها ، همیشه عرض اندام می کرد اما، رهبرو مسئولین وجود آنرا انکار می کردند و تا امروز هم انکار می کنند ومیگویند که سازمان زندان نداشته و ندارد و چنین مدعیانی مزدور و دروغگو هستند؟؟؟!
در خاتمه باید از آقای مسعود رجوی قدردانی کرد که هرگز به داشتن زندان انفرادی و شکنجه در مناسباتش اعتراف نکرده است و پرچم کذائی وطن پرستی را همچنان در دستان کثیف خود بلند کرده است … این درجه از وقاحت و پرروئی شایان تقدیر و تشکراست؟؟!!!
فرید

خروج از نسخه موبایل