دروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت – قسمت پایانی

عصر روز جمعه 31/4/67 حدود ساعت 18 یگانها و قسمت های مختلف برای شرکت در نشست توجیهی سرنگونی مسعود رجوی جمع شدند. بعداز انجام بازرسی وتشریفات معمول تمامی اعضا درسالن نشست پادگان اشرف جمع شدند . رجوی بهمراه مریم درسالن حاضر و بسمت نقشه بزرگی که بالای سن گذاشته شده بود رفت وخطاب به اعضای شرکت کننده درنشست باصدای بلند گفت:

درمهران گفتیم” امروز مهران فردا تهران” الان آمده ام تا بگویم آن لحظه تاریخی فرا رسیده است. فرماندهان شما نسبت به ریز جزییات طرح توجیه شده اند و شما را توجیه خواهند کرد. نگران آسمان و نیروی هوایی دشمن و پایگاه شاهرخی هم نباشید. صاحب خانه ما سیدالریس دستور داده در تمام مدت عملیات جنگنده های عراقی آسمان منطقه عملیاتی را پوشش دهند و هر جنبنده ای را برجای خود میخکوب می کنند رژیم جام زهر را نوشیده نیروهایش درتمامی طول مرز از هم پاشیده ودرحال فرار هستند وهیچ مقاومتی درمقابل شما نخواهد بود. مردم که از ظلم رژیم جانشان به لب رسیده منتظر رسیدن موکب ارتش آزادی هستند شما به هرشهری که رسیدید و آن را فتح کردید کنترل آن را به خلق قهرمان بسپارید وخودتان به پیشروی ادامه دهید.

طبق پیش بینی های ما ساعت 12 شب اولین پیشقراولان ارتش آزادی به تهران خواهند رسید. رجوی سوال کرد که ایا کسی ابهام یا سوالی ندارد؟
یکی از خانم ها به پشت میکروفن آمد و خطاب به رجوی گفت من یک هفته است که از ایران آمده ام دراینکه مردم مخالف هستند شکی نیست ولی من ندیدم همین مردم ناراضی از سازمان حمایت کنند؟ سکوت مرگباری سالن را فراگرفت. برق صحبت های این خانم جدیدالورود رجوی را هم گرفت. مدتی گذشت تا خودش را توانست پیدا کند. وی ضمن اینکه به فرماندهان ارشدش دستور داد سکوت کنند درپاسخ گفت مردم تابع تعادل قواهستند اول کشتی ما را با رژیم تماشا می کنند بعدکه دیدن ما پشت نیروهای رژیم را به خاک رساندیم وتعادل قوا بنفع ما چرخید از لاک بی تفاوتی خارج و بنفع ما وارد عمل میشوند.
بعداز اتمام نشست رجوی از اعضا خواست به یگانهای خودرفته وبرای روز حرکت آماده شوند. رجوی اینگونه شیادانه روح وروان اعضا را بکار گرفت وباساده سازی هرچه تمام تر بن بست سیاسی ونظامی خودرا که بعد از پذیرش آتش بس در آن گرفتار امده بود را رفع و رجوع کرد. وچنین وانمود نمود که ابتکار عمل دردست اوست واین بزرگ ترین دروغ رجوی به اعضا بود. او تلاش کرد شکست استراتژیش وبه گل نشستن ارتش ازادیبخشش را در اذهان نیروها پیروزی جلوه دهد و بدینوسیله با شستشوی مغزی اعضا و ساده سازی عملیات انها را به کام مرگ بفرستد. او در منتهای شیادی از توطئه بزرگ استعماری برای زمین گیر نمودن مجاهدین وارتش ازادیبخش صحبت کرد واصرار داشت دشمنان رنگارنگ مجاهدین با چیدن میز آتش بس می خواهند مارا سالیان درعراق دست وپابسته نگاه دارند. ما با این عملیات درنظر داریم که میز را چپه و تعادل قوا را بنفع خودمان برگردانیم .

نیروهای شرکت کننده بعد از سه روز شکست خورده ودست از پا دراز تر به خاک عراق برگشتند با انبوهی کشته و زخمی و اسیر که از خود بجاگذاشتند. رجوی تلاش کرد که بادادن آمار دروغ از کشته های نیروهای دولتی (55هزار کشته وزخمی) و ضربه کمرشکن وبیمه نامه مجاهدین برای بقا بر سر نیروهایش را شیره بمالد. غافل از اینکه مشاهدات اعضای شرکت کننده درصحنه واقعیت دیگری را بیان میکرد واقعیت های صحنه به انها می گفت:
1- عملیات موسوم به فروغ یک دروغ جاویدان بود که نشان داد رجوی وفرماندهانش کوچک ترین دانشی از علم وتاکتیک نظامی ندارند ودست زدن به این کار صرفا یک حماقت محض وصرفا برای به کشته دان اعضا ویک خودکشی محض سیاسی ونظامی بود که ناشی از عدم درک رجوی نسبت به شرایط جنگ و وضعیت نیروهای ایران بود.
2-عدم مشارکت مردم در طی این ماجراجویی نشان داد که برخلاف گفته رجوی سازمان وی از هیچ گونه پایگاه اجتماعی وحمایت مردمی برخوردار نیست و برعکس برعلیه انها هستند.
3-دست زدن به این عملیات با ادعای چپه کردن میز توطئه استعماری وخروج از بن بست حضور درعراق احمقانه ویک ترفند شیادانه از طرف رجوی برای دست زدن به یک ریسک خطرناک وباهدف از بین بردن اعضا بوده است. چون بعداز شکست درعملیات سالیان درعراق زمین گیرشدند وعملا صدام به انها اجازه هیچ حرکت جدی را نداد.
4-عدم صداقت رجوی باردیگر برای اعضا مشخص شد.تمامی اعضا بعداز شکست درعملیات براین باور بودند که رجوی ضمن جمع بندی وبررسی علل شکست از خود انتقاد خواهد کرد ولی درنهایت تعجب دیدند رجوی تمامی اشکالات وعلل شکست عملیات را بگردن اعضای متاهل انداخت که با تمام وجود نجنگیده بودند وبدنبال حفظ جان خود وبازگشت به کانون خانواده بودند. پس باید وارد داستان طلاق همسران ومنهدم کردن کانون خانواده شوند تا بتوانند خالصانه تر سرنگونی را محقق کنند.
5-ولی براستی نیروهای انقلاب کرده از سال 70 تا 95 در خاک عراق چکار کردند؟! بجز شرکت درسرکوب قیام مردم عراق در شمال و جنوب. کشت گوجه و سبزی و خیار و بادمجان. تن دادن به خلع لباس وسلاح و درخدمت اهداف نیروهای امریکایی قرار گرفتن ودامن زدن به درگیری با نیروهای ارتش عراق که مسولیت حفاظت از پادگان اشرف را برعهده داشتند و سنگ پراکنی ومجروح کردن خانواده هایی که بعداز سالیان با اشتیاق به دیدن عزیزانشان آمده بودند !

آیا این بیمه نامه فروغ است که بخاطر آن در اوج حماقت بالغ بر بیش از 1000 نفر را به کشتن دادند؟! آیا میز استعماری را واژگون کردند و وجه المصالحه قرار نگرفتند؟ تاریخ دراین مورد بخوبی قضاوت خواهد کرد .همچنین که تاریخ فراموش نخواهد کردکه چگونه بهترین سرمایه های این مردم براثرحماقت وعطش سیری ناپذیری خودخواهی وجنون قدرت طلبی رجوی درگرمای مرداد ماه عراق و در دشت حسن اباد و چهارزبر در آتش سوختند وجزغاله شدند .انبوه این اجساد با هزاران ارزو که باخود به خاک سرد بردند ناقوس نابودی جریان رجوی را بصدا دراورده است وانها بزودی انتقام آن خون ها وارزوهای بربادرفته را پس خواهند داد .
اکرامی

دروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت – قسمت اول

خروج از نسخه موبایل