نمونه ای دیگر از واکنش عصبی و البته غیر منطقی فرقه رجوی به درخواست خانواده ها

فرقه رجوی ممنوعیت ارتباط با خانواده را چگونه توجیه می کند؟

فرقه رجوی در برنامه ی موسوم به “پرونده” با عنوان “نمایش وزارت اطلاعات در انجمن نجات آذربایجان غربی” به تاریخ 7 مرداد 99 عملا به افشای ماهیت فرقه ای خود پرداخت و نشان داد که تا چه اندازه اعضا را در ناآگاهی و به دور از دنیای واقعی نگاه داشته است.

در این برنامه همچون تمامی برنامه های از این دست ابتدا یک پیش فرض بدون دلیل و مدرک مطرح شده که گویا “انجمن نجات = رژیم ایران” و بعد خانواده هایی که خواستار ارتباط و کسب اطلاع از عزیزانشان در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی هستند را هم در این پیش فرض تماما “مزدوران رژیم” معرفی کرده که مدام در حال “توطئه تروریستی” هستند و آنگاه تعجب کرده است که چرا وزارت اطلاعات که همه چیز را به انجمن نجات دیکته می کند خبر ندارد که آلبانی بیابان ندارد. آیا همین تناقض دلیل بر باطل بودن پیش فرض اولیه نیست؟

مطالعه بیشتر:         گردهمایی تعدادی از خانواده های اسرای فرقه رجوی از شهرهای جنوب استان آذربایجان غربی

با وجود این تناقض که خود فرقه رجوی آن را کشف کرده است همچنان اصرار دارد که بگوید هر کلمه ای که خانواده ها می گویند و هر اقدامی که انجمن نجات انجام می دهد مو به مو دیکته شده توسط وزارت اطلاعات است. البته شاید مسئولین فرقه رجوی حق داشته باشند چرا که دستگاه مجاهدین خلق به همین شکل عمل می کند و کسی بدون اذن رهبر فرقه آب هم نمی خورد و به قول مریم عمده انرژی مسعود صرف طراحی برنامه و بیانیه و اطلاعیه و غیره علیه جداشدگان و خانواده ها می گردد.
یک استدلال سخیف که فقط به درد اعضای مانیپوله شده داخل فرقه می خورد اینست که گفته شده سهم آذربایجان غربی در امضای طومار خانواده ها 500 نفر بوده است در حالی که تعداد شرکت کننده در گردهمایی خیلی کمتر از این است. آیا فرقه رجوی انتظار داشت که در شرایط گسترش بیماری ناشی از ویروس کوید-19 و محدودیت هایی که برای تجمعات اعمال می شود تمامی کسانی که طومار را امضا کرده اند شغل و کار و زندگی را رها کنند و در این گردهمایی حاضر شوند؟ قطعاً جاهلیت موجود در چنین برداشت و استدلالی بسا مضحک تر از اینست که کسی نداند آلبانی بیابان ندارد.
جالب است که گفته می شود برخی از افراد که بستگان آنان برای کسب اطلاع از آنان نامه نوشته اند سال ها قبل فوت کرده اند و بعد می پرسد که آیا می شود که خانواده واقعی این افراد اطلاعی از این موضوع نداشته باشند؟ اتفاقاً درد هم همین است که این مسأله با توجه به ایزوله بودن مجاهدین خلق و ممنوعیت ارتباط با دنیای خارج کاملاً امکان پذیر است و به همین دلیل نگرانی خانواده ها نسبت به وضعیت عزیزانشان خصوصاً در شرایط فعلی بیماری ناشی از ویروس کوید-19به مراتب بیشتر گردیده است. مگر خانواده ها دائماً اراجیف و خزعبلات مضحک فرقه رجوی را رصد می کنند که بدانند چه اتفاقاتی در درون آن ها افتاده است؟
سپس برنامه مسخره فرقه رجوی با به صحنه آوردن بهمن محمد نژاد و عبدالله مقدسی دو تن از قربانیان محبوس در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی ادامه می یابد.

بهمن محمدنژاد اظهار می کند که وزارت اطلاعات برادرش محمد رضا محمدنژاد را بازیچه قرار داده است و بعد بر اساس روش جاری فرقه ای عنوان می کند که “شرم دارم اسم برادر روی او بگذارم” و او را “به اصطلاح برادر” می خواند. آقای بهمن محمدنژاد بر این باور است که 39 سال مبارزه کرده و از ابتلائات بسیاری عبور نموده است. او مدعی است که فریب نخورده و به اراده خود در فرقه رجوی حضور دارد اما پاسخ نمی دهد که پس چرا او را در اردوگاه های بسته و ایزوله در عراق و آلبانی محبوس کرده و سالیان سال است ارتباطش با دنیای خارج را قطع نموده اند؟ آیا آقای بهمن محمدنژاد دسترسی آزاد به دنیای خارج دارد یا با اعمال انواع ممنوعیت ها و محدودیت ها منبع اطلاعات او طی سالیان صرفاً سازمان مجاهدین خلق بوده است؟
ای مرگ بر این رجوی که آدم ها را این چنین از انسانیتشان تهی می کند.
سپس در ادامه برنامه عبدالله مقدسی کاملاً ماهیت دستگاه فرقه ای رجوی را با اظهاراتش برملا می سازد. او دقیقاً تعریف فرقه های مخرب کنترل ذهن که به راحتی می توان در اینترنت جستجو کرد را در خصوص خانواده می دهد. از نظر او خانواده کسی است که با مجاهدین خلق و در ساحل آنان است و عملاً این شعار فرقه ای را سر می دهد که “هر کس با ما نیست بر ماست”.

به زعم بیانات دیکته شده به آقای عبدالله مقدسی، هر کس در خارج از فرقه رجوی که با این فرقه همراه نیست با عنوان “رژیم” معرفی شده و مطرود است و بین فرقه رجوی و رژیم (طبق تعریفی که فرقه می دهد) یک دریا خون قرار دارد. در این تعریف سیاه و سفید کردن فرقه ای، ساحلی به غیر از ساحل مجاهدین خلق و ساحل رژیم به رسمیت شناخته نمی شود. اگر این خانواده ها با مجاهدین خلق نیستند پس با رژیم هستند و باید آنان را مزدور و تروریست خطاب کرد.

همین استدلال آقای مقدسی برای اثبات فرقه مخرب بودن سازمان مجاهدین خلق کافی است که می گوید خانواده اش حتی اگر همخون او باشند و با هم بزرگ شده باشند هیچ ربطی به او ندارند. در دستگاه فرقه ای عواطف و احساسات صرفاً باید نثار رهبران فرقه شود و اگر غیر از این باشد و اگر ذره ای عشق و علاقه به غیر از رهبر فرقه وجود داشته باشد تأثیرات مغزشویی تماماً از بین می رود.

جالب است که آقای مقدسی از این که از جانب خانواده اش همچنان عزیز خطاب می شود تعجب می کند. او حق دارد، چرا که فرقه رجوی هرگز چنین آزادی عملی به او نداده و هرگز او را مجاز نمی داند که حتی بدون الفاظ رکیک از خانواده خود نام ببرد.
باز یک پیش فرض گذاشته می شود که به اصطلاح “رژیم” در ترس و وحشت از مجاهدین خلق است و دلیل آن را هم تلاش و اصرار خانواده ها برای کسب ارتباط با عزیزان خود به قصد توطئه های تروریستی بیان می کند. بعد تعجب می کند که چرا یک کارشناس در بیانات خود مجاهدین خلق را مشتی سالخورده که در آلبانی گیر کرده اند معرفی کرده است. آیا لازم نیست به جای تعجب به اصل تناقض برگشته و پیش فرض خود را اصلاح نمایید؟
تعجب آقای مقدسی از این که خانواده اش او را عزیز خطاب کرده و یک فرد دیگر آنان را تروریست می داند واقعاً جای تعجب دارد. مگر کشور ایران هم مثل سازمان مجاهدین خلق اداره می شود که حرف اول و آخر را یک نفر بزند و همه مثل رباط فقط جملات دیکته شده رهبر فرقه را تکرار کنند؟ بله از نظر حاکمیت و عموم ملت ایران سازمان مجاهدین خلق به بزرگترین خیانت ملی شناخته شده یعنی همکاری با دشمن متجاوز به میهن دست زد و مسئول قتل بیش از 17 هزار نفر افراد بی گناه، که عمدتاً هیچ گونه مسئولیتی نداشتند، بوده و اکنون به عمله دست چندم دشمنان ایران و ایرانی تبدیل گشته است. اما با این وجود خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق بستگان خود را عزیز خطاب کرده و از گل نازک تر هم به آن ها نگفته اند. آیا چنین آزادی عملی در درون فرقه رجوی هم وجود دارد؟
حرف های بی ربط زدن از ویژگی های مسعود رجوی بود که به این بازماندگانش هم به ارث رسیده است. به دنبال منطق در حرف هایشان نباشید.
سپس یک سایت آلبانیایی و مسئول آن که البته او هم به زعم فرقه حتماً در آن سوی ساحل دریای خون قرار دارد، چون بدون اجازه سران فرقه خواست خانواده ها را منعکس کرده است، مورد توهین و تهدید قرار می گیرد.
از آقای بهمن محمدنژاد باید پرسید که در خصوص محقق و نویسنده و استاد دانشگاه و فعال مدنی و حقوق بشری آقای اولسی یازچی چقدر می داند و آیا به غیر از مجاهدین خلق منبع مستقلی را در این خصوص در اختیار داشته است یا صرفاً مطالب دیکته شده فرقه را تکرار می نماید؟

مطالعه بیشتر:    گازتا ایمپکت: بستگان بهمن محمدنژاد می خواهند با برادر خود در مانز ملاقات کنند

آقای محمدنژاد تعجب می کند که اولسی یازچی چگونه رد خانواده او را پیدا کرده است. جهت اطلاع ایشان، این خانواده وی و مشخصاً برادر زاده اش که به زبان انگلیسی مسلط است بود که رد آقای یازچی را با زحمت بسیار و از طریق جداشدگان در ایران و بعد در آلبانی پیدا کرد و از وی درخواست نمود تا صدای برادر و دیگر اعضای خانواده را منعکس نماید. اگر این کار صورت نمی گرفت الآن چشمان خانواده به جمال بی مثال بهمن بعد از سال های سال روشن نمی شد.
جالب است که سفر یک خارجی به ایران هم از نظر فرقه رجوی جرمی نابخشودنی است که همین کار موجب می شود که فرد مربوطه در جرگه به اصطلاح “رژیم” قرار بگیرد و به آن طرف ساحل دریای خون منتقل گردد. در ضمن آقای محمدنژاد و کلاً این برنامه، اطلاعاتی را بیان می دارند که تاکنون به غیر از سازمان مجاهدین خلق منبع دیگری نداشته است.
جهت اطلاع، مردم ایران و از جمله خانواده ها کاملاً در جریان هستند و شک ندارند که سازمان مجاهدین خلق همراه با آمریکا و اسرائیل و سعودی و فیس بوک و توییتر در یک جبهه هستند و تلاششان نابودی ایران است و مطلع هستند که هر کس هم که در این جبهه امپریالیستی و ضد مردمی نیست جمیعاً “رژیم” نام دارد و باید از میان برداشته شود.

این برنامه، ایران تحت حاکمیت مجاهدین خلق را به خوبی ترسیم می کند. اگر یک نفر در رسانه ای حرفی بزند که مورد تأیید فرقه رجوی نباشد بدون دلیل و مدرک تحت عنوان توطئه تروریستی و مزدوری برای دشمن سرکوب می شود. میزان تحمل این فرقه در برابر حرف مخالف و میزان بهایی که برای مردم و مقدمتاً خانواده قائل است ماهیت آن را به خوبی آشکار می سازد.

استدلال آقای مقدسی فوق العاده جالب است و بیانگر میزان ایزوله بودن و دور بودن این جماعت از واقعیات است. از نظر وی این که خانواده اش خواهان یک تماس از جانب او شده اند به این مربوط می شود که رژیم در بن بست و در حال سرنگونی است و به این وسیله آنان می خواهند رژیم را نجات دهند.
تا جایی که به خانواده های محمدنژاد و مقدسی برمی گردد با مشاهده تصاویر عزیزان خود و کسب خبر سلامتی آنان، فارغ از هر بحث و فحص اعتقادی و سیاسی، غرق در شور و نشاط شدند. البته آنان به خوبی آگاه هستند که عزیزانشان نمی توانند حرف دل خود را بزنند وگرنه قطعا عواطف و احساسات شخصی آنان نسبت به خانواده و بستگانشان نمرده و از بین نرفته است.
اگر این آقایان چند جمله محبت آمیز ولو به ظاهر نسبت به خانواده هایشان ابراز نمی دارند و ظاهرا درد و رنجی که در فراقشان تحمل کرده اند را درک نمی کنند و این قدر بی رحمانه خانواده خود را آماج حملات قرار می دهند صرفا به این دلیل است که اسیر و گرفتار هستند و جز این چاره دیگری ندارند.
به هر حال کسانی که این گونه برنامه ها را مشاهده می کنند قضاوت خود از ماهیت مجاهدین خلق و نحوه برخورد آنان با مردم را خواهند داشت. اگر چه مخاطب این گونه برنامه ها هرگز مردم ایران نبوده و نیستند و جلب حمایت همان جبهه ای که فوقا عنوان گردید مد نظر است.
عاطفه نادعلیان

خروج از نسخه موبایل