درسال 1369 تعداد نفرات ریزش کرده از سازمان حدوداً 2000 نفر بود که برای جلو گیری از این ریزش مریم رجوی شد مسئول اول سازمان وفهمیه اروانی هم همردیف مسئول اول .
وقتی که من درسایت سازمان هم ردیف جدید را دیدم من را به یاد هم ردیفی فهمیه انداخت چون ایشان تنها فردی بود که پا جای پای مریم گذاشته بود . ( مریم از مهدی طلاق گرفته بود واو هم ردیف مسعود شده بود وفهمیه هم از همسرش طلاق گرفت بود شده بود هم ردیف مریم) بعداز این بود که ما 10 بند انقلاب را طی کردیم و انقلاب درونی که شروع می شد برای سرنگونی بود وهنوز هم هست. اما همه چیز را در طول آن سال ها دیدیم ولی سرنگونی را احساس نکردیم اگر احساس می کردیم که این بند انقلاب واقعاً برای سرنگونی است همه انقلاب کرده ها درکنار شما بودند وامروز درآلبانی نه 2000 نفر بلکه 6000 نفر بودید.
من به عنوان یک جدا شده از مناسبات شما که دراشرف بودم وقتی یک مطلب درسایت شما می بینم واقعاً برای من درد آور است چرا که تماماً دروغ تماماً ریا و تماماً برای حفظ آن نیروهای نگون بخت می باشد .
ما بعداز سال ها به هزار دستان رسیدیم هنوز یادمان است که فکر می کردیم دردمان درسازمان با این هزار دستان حل خواهد شد.
12 نفر اصلی و12 نفر معاونین جمعاً 24 نفر هزاردستان بود سوت وکف درسالن باقرزاده بلند شد ما آماده سرنگونی بودیم چون فکر می کردیم رهبری کننده هم به فکر سرنگونی است که هزار دستان را اعلام کرده که آنها استقلال داشته باشد وتصمیم بگیرند.
داستان هزاردستان به مسعود رجوی برمیگردد که برای شعله ور کردن آتش جنگ در هر نشست وبرای احساساتی کردن نفرات بود که میگفت اگر کسی کشته می شد مجاهد بود واگر زنده می ماند وانتقاد می کرد مزدور و خائن بود .
ولی نتجیه چه شد ؟ ریشه رقص رهایی این 24 نفر از(هزاردستان) روئید بقیه شورای رهبری هم شاخ وبرگ بودند که به این رقص ها جلا دادند!!
باید این لحظه ها را برای مردم بیان کرد که یک روز برای رها شدن وحتی برای خلاصی از دست رهبران این سازمان باید خود را نشان می دادی تا تو هم به ماموریت ( همان مرگ) رهسپار می شدی وچون راه فرار نداشتی مجدداً باید راه را ادامه می دادی تا شاید یک روز فرجی حاصل شود ، خیلی از بچه ها درانتظار اتفاقی خیلی رویایی بودند که شاید شب خوابیدیم فردا رجوی اعلام کرد همه شما به خارج خواهید رفت واین رویا هرگز پیش نمی آمد و پاسیو می شدند .
نفرات درسازمان مجاهدین از خود تهی شدند به رویا پروری روی آوردند وفکرکردند که شاید به خاطر این همه سال مسعود خان ومریم برای ما دریک کشوری زندگی رویایی ترتیب خواهد داد . اما عملا هر چه جلو می روند روبه پیری قدم می گذارند و بیشتر وابسته به رویاهای خود می مانند تا مثلا مسعودخان یک روز زن گرفته شده را به آنها برگرداند و دریک کشوری اسکان بدهد تا درمقابل یک عمر خدمت به رجوی ایشان هم یک چند صباحی به رویای اینها ارزش قایل شوداما تا امروز ارزش قایل نشدند بلکه به 30سال قبل برگشتیم ومجدداً همردیف تعریف شد فکر کنم با این این اعلام دربه همان پاشنه ی سابق خواهد چرخید.
دوستان سالها من وشما حمایت غرب را از نزدیک دیدیم چه شب های که برای رقصیدن به سالن غذا خوری نرفتیم ولی آخر چه شد از کجا به کجا رسید نه سلاحی است نه در مرز با ایران هستید با کانون شورشی انقلاب بوجود نمی آید به هر کسی پول بدهی عکسی از مریم یا نوشته از سازمان را در دیوار می زند آیا از شما سوال شده که این نفرات کی هستند ؟ یادتان است که یک روز که در نشست دیک بودیم می گفتند هزاران نفر از ایران بعداز عملیات های سحر برای پیوستن به ترکیه آمدن ما به خاطر شما که درانقلاب کامل وارد نشدید آنها را بهمین دلیل نمی توانیم بیاوریم …
سیروس غضنفری