مهدی ابریشمچی بعنوان نماینده ی باند رجوی، به فرقه ی رجوی تبریک گفت

باوجود اینکه شورای ملی؟! مقاومت همان سازمان مجاهدین استحاله شده است ، با اینحال مهدی ابریشمچی بعنوان یک همشهری ما که کم وکیف ناموس داری خود را عریان کرده، خود را بعنوان نماینده ی سازمان مجاهدین خلق در شورا معرفی کرده و در طی سخنرانی اش گفته است :
” … اجازه بدهید من هم صمیمانه‌ترین تبریکات و تهنیت‌های سازمان مجاهدین را (به عنوان نماینده سازمان در شورا) به‌مناسبت چهلمین سال تولد پرخیر و برکت شورای ملی مقاومت، به شما و تمامی مبارزین راه آزادی و خلق قهرمان ایران و به‌خصوص به مسعود بنیانگذار و مسئول شورای ملی مقاومت و به خواهر مریم رئیس جمهور شورا، تقدیم کنم‌‌. من هم مثل همه، این روزها، به مناسبت پیروزی بزرگی که در جریان برگزاری کهکشان کهکشانها گردهمایی سالانه مقاومت مردم ایران به دست آمد، ‌‌غرق شور و افتخار هستم “.
اولا شورای شما همان سازمان شماست که برای فریب اذهان عمومی ومتنوع جلوه دادن آن، چند نفر مداح هم بدان علاوه کرده اید که یاوه بافی کرده ومخارج معیشت خود را فراهم کنند.
ثانیا چه خیر وبرکتی دراین شورا بود که یک ناظر بیطرف آنرا مشاهده نکرد؟
ثالثا مبارزین راه آزادی از شنیدن سلام شما که بقدر قوه درتحکیم قدرت استبدادی مسعود رجوی وکارهای شنیع وضد بشری او شریک بوده وهستید، بحد کافی دل آزرده شده وجواب این سلام مزورانه را با لعن ونفرین خواهند داد .
سلام ودرود تو به مسعود ومریم که ازپدیده های نایاب از زاویه ی ضد بشر بودن هستند ، بحد کافی ماهیت این دو مراد تورا که یکی همسرت بود ودیگری برادرت ، روشن میسازد.
رابعا ، این خیمه شب بازی اینترنتی که خودتان و روسپیان حق وحساب گرفته ازخودتان ، تعریف وتمجیدهایی کردید چه پیروزی ای میتواند نصیب شما بکند؟
این غرق درافتخار شدن که بدان پرداخته اید، در تشویق دشمنی هرچه بیشتر با مردم ایران بود وچیزی بهتر از غرق شدن دریک مرداب متعفن نیست !

دوباره :
دوستان عزیز! فکر می‌کنم امروز دیگر برای بسیاری آشکار شده که این شورا، این آلترناتیو، نه فقط برای پایداری ایستادگی در راه آزادی برای مردم ایران توانمنداست، بلکه درعین‌حال از توانمندی و مدیریت و رهبری بی‌نظیری برای ادامه این راه و پایه گذاری ایران آزاد و آباد برخوردار است “.
این شورا ، هیچ ارتباطی با مسائل مردم ندارد و هستی اش مدیون کمک های دشمنان مردم ایران است و پیروپاتال هایی که شما بعنوان رزمندگان به رخ این وآن میکشید.
قطع کمک خارجی که یقینا در زمانی اتفاق خواهد افتاد، چهره ی زبون باند رجوی ( شورا) را درمعرض دید بیشتری قرار خواهد داد.

سپس :
از آنجایی که من هم از کسانی بودم که افتخار داشتم از فاز سیاسی شاهد تلاش‌های مسئول شورا بودم. من در فاز سیاسی شاهد بودم که مسعود در پیچیده‌ترین و خطیرترین و پر ریسک‌ترین شرایط، با تمام قوا به دنبال پایه‌گذاری یک ائتلاف ملی در راستای شعار آزادی بود تا آنجایی که حتی مرکزیت سازمان مجاهدین، در ابتدا از ریسک‌پذیری مربوط به این طرح‌هایی که مسعود ارائه می‌کرد شگفت‌زده می‌شد‌‌ “.
مسعود به مقولاتی مانند آزادی اعتقاد نداشت ومردم وازجمله شما را حشرات الارض میشمرد وازاین رو باید تحقیق کرد ویافت که دنبال چه هدفی میگشت.
البته روشن است که فریب دادن عده ای ازروشنفکران وطن کار اصلی او بود ولی این روشنفکران امثال تو نبودند که مدت زیادی اسیر این فریب کاری بشوند وبنابراین به محض دیدن دهانه ی چاه ویلی که مسعود برای آنها کنده بود، راه خود را جدا کرده و رفتند.
ضمنا ازچه ریسکی واهمه داشتید؟
فکر میکردید که اعضای غیر مجاهد شورا که تک به تک قوی تر ازمسعود بودند ، سازمان مجاهدین خلق را به راهی جزاینکه حالا دارد، میکشد وشما را که اسیر کامل قرار گرفتن قدرت بودید، منزوی کنند؟

همچنین :
در لیست انتخاباتی سازمان به مناسبت انتخابات مجلس، مجلس شورای ملی، راستای پایه‌گذاری همین مسیر شورایی کاملا برجسته و واضح بود‌‌. ولی من دلم می‌خواهد یکی از فرازها را کمی بیشتر توضیح دهم و آن مربوط است به پرواز بزرگ، آن لحظات، موقعی بود که بعد از تاسیس شورا، ما در مرکزیت سازمان، از برادرمان مسعود درخواست کردیم که برای جلوگیری از تکرار تجربه ضربه شهریور۵۰، به خارج کشور منتقل شود و او پس از مخالفت بسیار، وقتی قانع شد “.
شکل عینی قضیه عبارت ازاین بود که دیگران بشما رای دادند وشما نداده ودر خفا برعلیه کاندیداتورهایی که میبایست بنفع آنها رای دهید، تبلیغ هم میکردید و پدرمن که اقلا مسئول یکی ازاین صندوق های انتخابلتی بود ، رفتار مزورانه ی نمایندگان شما در محل اخذ رای را بیان میکرد.
آیا مسعود نمیخواست ازایران فرار کند؟؟!!
او استاد این فرار کردن هاست و تعارفات فریبکارانه ای را معمول میداشت تا ضربه ی احتمالی این خطا را به گردن شماها بیاندازد!
” … صحبت شد از طرح صلح شورای ملی مقاومت. مگر این طرح ریسکش از کجا پرداخت شد؟ مگر پرواز به عراق از کجا بهایش پرداخت شد؟ ریسکی که مسعود اینجا پذیرفت خیلی وقت‌ها از ریسک شهادت بالاتراست. ریسک سوختن سیاسی سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت‌‌ “.
یعنی میگویید که مسعود برای برقراری صلح به عراق رفت، افرادش را بحساب صدام تسلیح وتجهیز کرد تا با کشتن مرزبانان وطن ، صلح را به ایران برگردانید؟!
نه آقا!
مسعود خام خیالانه فکر میکرد که با کمک صدام ایران را تسخیر خواهد کرد که نتوانست!

مجددا :
همه ما که درشورای ملی مقاومت بوده‌ایم میدانیم مناسبات دموکراتیک واقعا موجود در داخل شورا، در هیچ حزب و ائتلاف دیگری سابقه ندارد. من مثل خیلی از شماها، از نزدیک این افتخار را داشته‌ام که شاهد باشم … بعضی وقتها برای یک بند نه تنها چندین ساعت، گاهی از روزها می‌گذشت تا اینکه شورای ملی مقاومت هم وحدتش حفظ شود، هم دمکراتیزمش حفظ شود و هم مرز مشترک و فصل مشترک افراد با (تعاطی) افکار به‌هم دیگه نزدیک شود و به این ترتیب این سنت در درون شورا خلق شد و حفظ شد‌‌ “.
ازدرعقب که نگاه کنیم ، میتوانیم بپذیریم که اصلا سابقه نداشته است.
اما مسئله دراینجاست که اگر این روابط دموکراتیک در شورا برقرار بود ، چرا اغلب افراد برجسته درمدت خیلی کوتاهی ازآن بیرون آمدند؟
ضمنا چرا این روابط دموکراتیک را در سازمان برقرار نکردید؟

بار دیگر :
من و ما به‌عنوان سازمان مجاهدین خلق ایران، درحضور خواهر مریم و اعضای محترم شورا، تحقق چنین آینده‌ای را به‌عنوان تعهدمان درقبال مسئول شورای ملی مقاومت، اعلام کرده و بر آن پایداریم “.
یعنی سازمان مجاهدین خلق را کمتر ازشورا میدانید ودربرابر مریم که گماشته ی مسعود دراین شورا ست ، تعهد میدهید؟؟!!
شما دراینجا فقط تعهد خودتان به خودتان با این فرق کوچک که عبودیت خود را دربرابر مسعود ومریم ابراز میدارید وفکر میکنید که شنونده ی حرف هایتان باندازه ی اسرای رجوی سرکوفته وبی اطلاع اند، اعلام میکنید ونه چیز دیگری را…
صابر

خروج از نسخه موبایل