رحیم گیوکان در اسفند ماه سال 1323 متولد شد. او در سال 1360 در حالی که هوادار سازمان مجاهدین خلق بود متواری گشت و در سال 1361 از کشور خارج و به پاکستان و سپس عراق رفت و به سازمان پیوست. آن زمان او دارای همسر و چهار فرزند بود.
همسرش خانم بهجت صدیقی، فرزندانشان مژگان، مهران، محسن و لیلا را در غیاب پدر با سختی و مشکلات فراوان بزرگ کرد و به سرانجام رساند. او برای فرزندانش هم مادر و هم پدر بود. فرزندان تحصیل و ازدواج کردند و صاحب شغل و فرزند شدند و البته همیشه جای خالی پدر را در زندگی شان حس می نمودند. طی این سالیان هیچ اطلاعی از رحیم گیوکان در دست نبود.
زمانی که رحیم از ایران رفت دخترش لیلا تنها دو سال داشت. او می گوید که پدرم و من تاکنون صدای یکدیگر را نشنیده ایم. لیلا هیچ خاطره ای از پدر ندارد. فقط یک عکس قدیمی از دوران جوانی پدر باقی مانده که وی آن را بزرگ و رنگی و قاب کرده است.
رحیم گیوکان اکنون در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی است. او اجازه ندارد با خانواده اش بعد از نزدیک به چهل سال دیدار داشته یا با آن ها تماس بگیرد. برخی جداشدگان اخبار و اطلاعاتی از وی رسانده اند که به خانواده اش داده شده است. او اکنون دارای 7 نوه است. آیا خودش خبر دارد؟
مژگان و لیلا در دفتر انجمن نجات تهران حاضر شدند تا خبری از پدر بگیرند و برای بقیه افراد خانواده ببرند. همچنین پیامی تصویری دادند تا شاید به نحوی به گوش پدر برسد و او بتواند حداقل یک خط نامه برایشان بنویسد.
مژگان در پیامی به پدرش رحیم می گوید: “می خواهم بدانم که چرا سازمان مجاهدین خلق به آنها اجازه نمی دهد تا با خانواده هایشان تماس بگیرند. حداقل یک تماس با خانواده هایشان داشته باشند و حال آنها را بپرسند و آنها را از حال خود با خبر سازند”.
لیلا به پدرش می گوید: “این حق یک دختر است که در سن چهل و یک سالگی صدای پدرش را برای اولین بار بشنود و کاش این حق برای شما باشد و برای ما هم در نظر گرفته شود تا ما بتوانیم با شما در ارتباط باشیم”. او ادامه می دهد که: “مادرم حالا پیر شده و ما در حسرت دیدار با شما مانده ایم”.
تنظیم: عاطفه نادعلیان