سلام به خوشگل ترین داداشی دنیا
خوبی علی جان .. خوشگلم …نازم …منم کفایت خواهرت هستم. عزیزم ..قربونت برم الهی..
امیدورام همیشه وهرکجا که هستی تندرست وسلامت باشی که نهایت آرزوی ماست .
علی جان همه اعضای خانواده درجه یک یعنی خواهرها وبرادرها برایت نامه نوشتند و درد دل کردند وعکسهایی هم برات فرستادند که امیدوارم اجازه داشته باشی ببینیشون ..
مونده بود من و بابا که فکر نکنی از قلم افتادیم و نخواهیم برای نازنین برادر نامه بنویسیم و درد دل بکنیم وبرایش آرزوی سلامتی وبازگشت به وطن وکانون گرم خانواده داشته باشیم …
به بابا گفتم بذاراول من نامه بنویسم بعد تو با دربغل گرفتن عکس جدید علی آقا که ماه پیش لطف کرده فرستاده، درد دل کن وبا علی صحبت کن تا زهرا برایت بنویسد چون من دیگه طاقت اشکهای بابا را ندارم علی جان …
علی جان قبل ازاینکه از دلتنگی و دوری حرفی بزنم باید از ماهترین داداشی خودم تشکر کنم که بعد از چندین و چند سال دوری و بی خبری عکس زیبای خودش را برای ما ارسال کرده…
آفرین داداشی گلم … فدات بشم که شب سالگرد مامانی، ما روغافلگیر و بینهایت شادمانمان کردی.. انشالله دفعه بعد خبر آمدنت رو بشنویم تا مهربانانه وعاشقانه درآغوشت بگیریم قربونت برم……
درواقع علی جان مامانی به ما هدیه داد و خدا دوباره خواست به ما جایگاه و مقام مادر را گوشزد کند که مادران چقدر انسانهای مهربان و فداکارهستند که حتی بعد از درگذشت شان به فکر اولادشان هستند که اینچنین همزمان با سالگردش دل همه ما را شاد کند. یعنی با ارسال یک هدیه گرانبها ازعکس تون علی جان، مخصوصا پدر را خیلی خیلی شاد کردی علی جان….
باورت نمیشه وقتی زهرا عکس تو را برای من ارسال کرد مثل اینکه دنیا را به من داده باشند. علی جان به حدی خوشحال شدم که ساعتها هم شادی میکردم وهم بشدت گریه میکردم وشاکرخدا بودم ….
علی جان باورت نمیشه اعضای فامیل از جمله شهین دخترعمو تعریف میکرد که زن عمو یعنی مامان را خواب دیدم که خیلی شادی کنان به ما خبرمیده که علی داره میاد خونه و همه شما داشتید خونه رو آماده میکردین…..
خدایم یعنی میشه خواب و رویاهایمان به حقیقت بپیوندد و علی رو تو خونه ببینیم و درآغوشش بگیریم ….
وای علی جان فدای اون صورت ماهت بشم الهی ..
برادرم تورو بخدا بازم برای ما عکس بفرست ..
با ما تماس بگیر تا صدای دلنشین تو رو دوباره بشنویم …
قربونت برم ما رو از خودت بی خبر نذارعزیز دلم …
علی جان به خدا درایران هیچ خبری نیست که تو و دوستانت از برگشتن درهراسید …
خودتون را ازدست اون پیرزن خبیث و زبون مریم جوی نجات بدهید….
او شما رو در پاتلاق خودساخته بنام خلق و آزادی وسراب سرنگونی که درحال خفه شدن است، می خواهد باغرق کردن شما خودش را نجات بدهد…پس گولش را نخورید که دارد خیلی دیرمیشود….
داداش عزیزم ما درایران هیچ مشکلی نداریم ومثل همه شهروندان داریم زندگی عادی خودمان را میکنیم. لابد نامه ها وعکسهای خانوادگی برادران وخواهرانت را دیدی که برایت ارسال کردند…
ماهمه خوبیم وسلامت وهیچ مشکلی نداریم و هیچ کس با ما کاری ندارد….
مریم رجوی فقط وفقط دروغ و اراجیف می بافد وتحویل شما ازهمه چیز بی خبر میدهد …
داداشی میشناسی منو دیگه …سرم بره زبونم نمیره .. حرفامو بی پرده باید بزنم …سیاسی نیستم ولی میدونم مریم رجوی و دارودسته اش نه تنها درایران جایی ندارن بلکه اصلا مطرح نیستن….
آخه میدونی علی جان مابعد خروج ومتواری شدن رجویها ازایران الان سه تا چهار نسل گذشته ..نسلهای جدید اصلا مجاهدین رونمیشناسن ویا بهتربگویم اصلا اسم شونونشنیدن…..
ازاینا بگذریم داداشی ….منم داداشی ازدواج کردم.. صاحب دوفرزند بنام فائزه و امیرعلی هستم که دست بوس توهستند…
فایزه من که خوشگل داییش است ازدواج کرده و بزودی صاحب بچه میشه شکرخدا…
اگرقراربود توایران با ما کاری داشته باشند حالا ما زنده نبودیم که علی جان …
توروبخدا به حرفهاشون گوش نده …توخودت آنها را خوب میشناختی…
چون قبل از اسارت از ماهییت این گروه باهام حرف زده بودی و گفته بودی که سران این گروه خرابکار و تروریست وضد وطن هستند ….اینا رو که فراموش نکردی عزیزم ..
علی جان تو رو به حرمت این شبهای عزیزمحرم قسمت میدهم در اولین فرصت با ما تماس بگیر
ما هم همه جوره ازتو حمایت میکنیم عزیزم…
نگرانی وشک وتردید را ازخودت دورکن علی جانم
حرف بسیار است قربونت برم … انشالله بزودی زود تورا درکنارخودمان ببینیم و رو در رو با هم حرف بزنیم ودرد دل بکنیم….
دوستت داریم خیلی زیاد وازراه دور صورت ماهت را میبوسم….
خواهربه قربانت …دوستدارتو: کفایت