واکاوی نسل میلیشیا در گذار از زنجیر دروغ و فریب رجوی – قسمت اول

میلیشیا براساس تعاریف فرهنگ های لغت نیروهای نظامی است که از شهروندان به منظور ارتقای ارتش منظم درشرایط اضطراری تشکیل یافته است. البته میلیشیا درفرهنگ اکسفورد تعریف دیگری هم دارد به نیروی نظامی گفته میشود که درگیرفعالیت های شورشی یا تروریستی درمخالفت با یک ارتش منظم است.

بعداز انقلاب ضدسلطنتی برای نخستین بار واژه میلیشیا توسط مسعود رجوی به کار برده شد. وی در روز 2 آذر 58 تشکیل میلیشیا را اعلام کرد و در6 آذر در نشریه مجاهد بصورت رسمی منتشر شد. میلیشیا یک نیروی غیرحرفه ای سازمان یافته بود که می توانست درکنار تحصیل و کار خود به فعالیت های سازمانی خود هم بپردازد.

پس از تسخیر سفارت آمریکا، مجاهدین تشکیل میلیشیای خودرا اعلام کردند. براساس اعلامیه سیاسی نظامی  شماره 23 مورخ 2 آذر58  انها برای توجیه مسلح شدن وهدف از تشکیل این ارتش کوچک خصوصی را مقابله با آمریکا اعلام کردند. مجاهدین درنشریه فوق العاده شماره 2 مجاهد چنین نوشتند:

“اکنون دیگر برهمه نیروهای انقلابی و برهمه رزمندگان دلیر ارتش و برادران پاسدار است تا درجهت برپایی کارآموزی  ارتش انقلابی بیست میلیونی بطور اخص و سازمان دادن میلیشیایی سی وهفت میلیونی تمام خلق از هیچ چیز دریغ نورزند.”

اگر چه به گفته رجوی هدف از تشکیل میلیشیا آمادگی دفاع در مقابل تجاوز نظامی آمریکا بعداز تسخیر لانه جاسوسی انها بود. ولی از دی ماه 58 میلیشیا بعنوان اهرمی درخدمت تاکتیک های تبلیغی و ماموریت های اجتماعی برای برهم زدن نظم اجتماعی وایجاد درگیری دربعضی محلات تهران و شهرستانها به کار گرفته شد.

فعالیت واحدهای میلیشیا درطی دوره تبلیغات اولین دوره ریاست جمهوری در حمایت از شخص رجوی افزایش یافت. دانش آموزان اکثریت اعضای این واحدهای سازماندهی شده را تشکیل می دادند. اولین فعالیت های مجاهدین برای عضوگیری واحدهای میلیشیا ابتدا بین دانش آموزان  و سپس دانشجویان بود. زیرا این قشر اجتماعی شور انقلابی وعلاقه زیادی به انجام فعالیت های نظامی ومسلحانه داشت وبراحتی و از آنجایی که ملاک انتخابشان احساس و شور بود براحتی جذب مجاهدین می شدند.

واحدهای میلیشیا متناسب باسیاست های رجوی تا پیش از مقطع 30خرداد سال 60 چندین حرکت نمادین انجام داد تا بزعم رهبران مجاهدین  قدرت خو درا به رخ سران حکومت بکشند. در23 خرداد 59 میلیشیا همزمان در 10 نقطه تهران به تظاهرات و قدرت نمایی خیابانی پرداختند و در این تظاهرات با تحریک سران مجاهدین به درگیری  نیروهای وفادار به انقلاب پرداختند.

دهها دستگاه موتورسیکلت وخودرو به آتش کشیده شد و شعارهایی برعلیه دکتر بهشتی ودرحمایت از بنی صدر اولین ریس جمهور سر دادند. 30 خرداد سال 60 نقطه اوج وارد کردن میلیشیا در درگیرهای نظامی با نیروهای نظامی حامی انقلاب اسلامی بود. آنها به سلاح های سرد و گرم مجهز شده بودند. با شروع مبارزه مسلحانه و گسترش ترورهای کور و انفجارات رجوی آنها را به کانون خشونت ها کشاند موج ترور وانفجارات مهیب از یک طرف و اعدام های گسترده از جانب دیگر فضای نیمه باز جامعه را به انسداد سیاسی و جو سنگین امنیتی کشاند. درحالیکه مردم ازادی بدست امده از انقلاب نوپا را هنوز بیش از یکسال تجربه نکرده بودند. با شکست ماجراجویی رجوی و فرار وی و بنی صدر به پاریس باقیمانده نیروهای میلیشیا که از دستگیری واعدام جان سالم بدر برده بودند به عراق اعزام شدند تا براساس تحلیل های رجوی درقالب ارتشی کوچک دردل ارتش متجاوز عراق تعادل قوا را بنفع صدام تغیر دهند.

نسلی که روزی سرشار از احساس و شور و نه منطق و شعور برای آبادانی میهن و خوشبختی و سعادت خلقش مسیر مجاهدین را انتخاب کرده بود اکنون دربیابان های خشک و گرمای کشنده نوار مرزی وهم سنگر و دوش به دوش ارتش کشور متجاوز برعلیه مردم و سربازان مدافع سرزمین مادری می جنگید .آنها را شهید ویا به اسارت می گرفت.

اتفاقی که بندرت درتاریخ معاصر دیگر کشورها اتفاق افتاده بود بعنوان یک اقدام زشت وخائنانه مورد نکوهش همگان قرار می گرفت. حضور درتشکیلات مجاهدین درخاک عراق و پادگان اشرف فرصتی بود تا نسل آرمانی و پاک سرشت برامده از انقلاب و خون های پاکش خود را در آزمون ومحک شناخت ماهیت واقعی مجاهدین و رجوی قرار دهد و به عینه مبانی تئوری وشعارهای فریبنده و پراز زرق وبرق انها را با عمل شان محک بزند.

شعارهای پرجذبه ازادی، عدالت اجتماعی، استقلال، برابری زن ومرد، جامعه عاری از استثمار و طبقات و آزادی بیان و فکر وعقیده و حق ازاد انتخاب مسیر زندگی!

روزها و ماهها و سالیان پیش رو در پادگان اشرف آبستن بسیاری از حوادث برای وی بود، حوادثی که بدون اینکه خودش در آن دخیل باشد همچون سیلی خروشان اورا بسمت اینده ای نامعلوم می برد…

ادامه دارد

اکرامی

خروج از نسخه موبایل