سیمرغ بی و بال و پر رجوی ها ، در باتلاق آلبانی خود نیز اسارتی دردناک را تجربه می کند. هیچ کشوری حاضر به پذیرش سفر او نیست! مریم رجوی امسال یکی از دهشتناک ترین سالهای عمر ننگین خود را تجربه می کند! دیگر مسعودی هم وجود ندارد که برایش اسپند دود کند!
از زمین و زمان هم بر سرش بلا نازل می شود، اما او که رویش از سنگ سفت و ضمخت تر است، امسال باز فرسودگان افسرده و کهنسال در آلبانی را مجبور به رقص و آوازهای اجباری خواهد کرد!
من نمی دانم این ” سیمرغ رهایی” کی می خواهد خود و یارانش و مردم ایران را به قله رهایی برساند در حالیکه خودش و نفراتش هنوز نتوانسته اند رهایی خودشان را بدست آورند و همچنان محکوم به محصور بودن هستند!
ماههای شهریور و بخصوص مهر هیچگاه از ذهن و ضمیر ما جداشدگان پاک نخواهد شد و شاید یادآور تلخ ترین مراحل حضور در تشکیلات مخوف رجوی باشد. البته مطمئن هستم که برای سایر جداشدگان نیز این ماههای نفس گیر در بردارنده خاطرات خوبی نبوده اند. زیرا در پس جشن ها و پایکوبی هایی که در این دو ماه صورت می گرفت سرکوب و خفقان عجیبی نهفته بود که اجازه عرض اندام و صحبت کردن را به هیچ منتقدی نمی دادند و شبانه روز باید برای جشن آماده سازی و کارگری می کردیم ! در حقیقت سرکوبی گسترده در پوشش این جشن ها، نهفته بود!
انتخابی که مستمسکی بود برای سرکوب تشکیلاتی اعضای دگر اندیش و منتقد مجاهدین. اما رجوی به این هم بسنده نکرد و در شهریور سال 1372 شورای رهبری متشکل از 12 زن را معرفی کرد و اعلام نمود که باید موضوع طلاق بصورت جدی در تمام رده های تشکیلات سازمان به اجرا در بیاید. بدینوسیله هر نوع روزنه امید و نفس کشیدن در سازمان بسته شد و البته تعداد زیادی هم خواستار خروج از سازمان شدند.
تا اینکه در مهرماه سال 1372 موضوع عجیب و دردناک دیگری مطرح شد و آنهم موضوع ریاست جمهوری مریم رجوی بود وازآن تاریخ به بعد همه چیز تغییر کرد. دیگر سازمان و تشکیلات آن صد در صد تغییر کرده بود. راه هر نوع تضاد و تناقض و مطرح کردن آن بسته شده بود. هیچکس حق مخالفت نداشت، رهبری بلامنازع و بی چون و چرای رجوی مطرح شده بود و حتی اعضای عالی رتبه مجاهدین هم حق اعتراض و بگو مگو نداشتند.
دیکتاتوری محض و بگیر و ببند پلیسی درمقرهای سازمان واقع در عراق و سایر مقرها در همه کشورهای جهان، ساری و جاری شده بود و حتی در این دوران اعضای بسیاری را کشتند و از دور خارج ساختند و بلافاصله دستور صادر شد دیگر خروج از عراق بایکوت شده و هیچ یک از اعضای سازمان حق خروج ندارند و هرکس در صفوف مجاهدین اعلام بریدگی کند، مزدور رژیم ایران، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است…
از روزها و هفته های قبل، ازهمه میخواستند که دربرنامه های هنری خاص این ایام که سناریو آن حول تعریف و تمجید از مریم و مسعود و تکرار و نشخوار شعارهای پوچ ومسخره سرنگونی و بدست گرفتن حاکمیت و حکومت بر ایران بود شرکت نمایند. شرکت اجباری در این گونه مراسم ها اینقدر برای اعضاء زجرآور و غیرقابل تحمل بود که اکثرا ترجیح می دادند ساعت ها در آشپزخانه و یا پروژه های ساختمانی بیگاری داده وچندین شب بیدار بمانند ونگهبانی بدهند ولی دراین برنامه ها شرکت نداشته باشند.
سناریو برنامه ها از قبل مشخص شده بود وتمامی شعرها و ریتم آهنگ ها درخدمت کیش شخصیت و قراردادن رجوی درجایگاه خدایی بود. از چندین روز مانده به شروع مراسم عده ای تحت امر آشپزخانه برای پخت غذا و شیرینی بودند. عده ای را به کار طراحی و ساخت دکوراسیون مراسم مشغول میکردند وعده ای دیگر ساعت ها درگیر تمرین برنامه های هنری و….
شرکت در چنین مراسم ها بحدی سخت بود که نفرات به هنگام و درطول برنامه از شدت خستگی بیهوش می شدند و رغبتی برای ادامه مراسم نداشتند. برنامه های هنری تدارک دیده شده بقدری سرد ومصنوعی وفرمایشی بود که احساس هیچ کسی را برنمی انگیخت . در چنین شرایطی بودند نفراتی که بخاطر برخوردهای تشکیلاتی و فشارهای روحی و روانی نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری دل و دماغ شرکت درمراسم را نداشتند ولی بالاجبار آنها را به این مراسم می آوردند !
با این همه امید و آرزو و شوق رهائی و آزادی از فرقه و شوق به زندگی هرگز در بچه ها خاموش نشده و در حال حاضر در آلبانی برای عبوراز دیوار سیاه شب طولانی رجوی تلاش میکنند . بی شک صبح پاک و دلگشای آنها بزودی خواهد دمید وپرده های ظلمت رجوی را خواهد درید. عمر و زندگی آنها پاینده باد…
ادامه دارد . . .
فرید