من فقط می خواهم این آخر عمر یکبار دیگر فرزندم را در آغوش بگیرم

دیدار اعضای انجمن خوزستان با خانواده لفته شهیدی از اعضای فرقه مجاهدین در خرمشهر

روز جمعه مورخه 11/7/99 اعضای انجمن نجات خوزستان با خانواده لفته شهیدی از افراد تحت اسارت فرقه رجوی در شهر خرمشهر دیداری صمیمانه داشتند.

خانواده لفته شهیدی

دراین دیدار که مادر و  برادر لفته شهیدی (کاظم) حضور داشتند، ابتدا اعضای انجمن نجات خوزستان از این خانواده بخاطر مهمان نوازی و روابط دوستانه سالیان با انجمن نجات و همچنین بخاطر سالیان تلاش بی وقفه آنها برای یافتن راهی درجهت ارتباط با فرزند گرفتارشده خود و نجات وی ازفرقه رجوی تشکر کرده.

درادامه وضعیت فعلی اعضای گرفتار فرقه رجوی و سوء استفاده فرقه از شرایط کرونایی برای ادامه دادن به روند اسارت اعضا در آلبانی تشریح و گفته شد تا قبل از موضوع شیوع کرونا روند جدایی اعضا از فرقه ادامه داشت. بطوریکه این موضوع برای سران فرقه نگران کننده و تبدیل به یک معضل شده بود اما با شروع ویروس کرونا ترس ازابتلا به آن باعث شد تا سران فرقه ازاین موضوع برای متوقف کردن جدایی ها سوء استفاده کنند.

متاسفانه اکثر اعضا بیماریهای زمینه ای دارند و با توجه به اینکه آنها در یک محیط بسته زندگی جمعی دارند به همین دلیل خطر ابتلای آنها به کرونا و مرگ ناشی از آن بسیار بالاست که این مسئله باعث نگرانی همه و بخصوص خانواده ها نسبت به وضعیت فرزندانشان شده. متاسفانه علیرغم اینها سران فرقه نه تنها گزارش حقیقی از وضعیت کرونا در کمپ مانز به مسئولین سازمان جهانی بهداشت نمی دهند بلکه به بازرسان آن هم تاکنون اجازه ورود به کمپ خودشان برای بررسی وضعیت ندادند.

متاسفانه اخیرا دو نفر هم از اعضای فرقه بنام شهین قاسمی و مسعود نصیری براساس گزارشات موثق بدست آمده بدلیل ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان مادر ترزا فوت شدند که فرقه با بی شرمی تمام مرگ آنها را ناشی از بیماری طولانی مدت ونه ابتلا به کرونا عنوان کرد .

آقای کاظم شهیدی گفت واقعا هم سران مجاهدین هیچگاه سلامت و زندگی افرادی که گرفتار خودشان کردند برایشان مهم نیست آنها حتی به نگرانی خانواده های آنها نسبت به وضعیت فرزندانشان توجهی ندارند. تازه از خانواده های آنها طلبکارند که چرا پیگیر سرنوشت فرزندانشان هستند!

یادم هست یکبار که به پشت درب اشرف به منظور ملاقات با برادرم رفته بودم مادرم هم با خودم برده بودم واقعا فکرمی کردم که اینبارشاید مسئولین کمپ مجاهدین دلشان به رحم آید وحداقل اجازه خواهند داد تا چند دقیقه مادرم با فرزندش بعد از 35 سال دوری وبی خبری ملاقات کند. اما مسئولین کمپ اشرف باز با ما رفتار وحشیانه ای داشتند.

مثلا یکبار من و مادرم به همراه چندین خانواده دیگر در قسمتی از کمپ اشرف و رو به سیاج آن ایستاده بودیم که یک لحظه احساس کردم چیزی با سرعت از بین ما رد شد وبه کانکس پشت سرما اصابت کرد که دیدم دیوار فلزی محکم آن را سوراخ کرده بطوریکه اگر به سر هرکدام ازما می خورد می توانست مغز ما را متلاشی کند. بعد متوجه شدم تیکه هایی ست که با میله گرد درست شده و با استفاده از یک سلاح دست ساز به سمت ما شکلیک می کنند.

به طبع که برای رهبران مجاهدین اصلا عمر، زندگی و سلامت عزیزان ما که سالهاست گرفتار خودشان کردند مهم نیست .

همان موقع در اطراف اشرف وبا دیدن برخوردهای زشت آنها گفتم اینها می گویند می خواهیم برای مردم آزادی بیآوریم اما خودشان افراد را گرفتار و زندانی می کنند! معلوم است که دروغ می گویند.

بهرحال امیدوارم که برادرم لفته با دیدن چهره غمگین و چشم انتظار مادرش به خود آمده وهرچه زودتر بتواند خودش را از دام گروه مجاهدین نجات داده و دل مادرش را شاد کند. ما از او انتظار نداریم حتما به ایران برگردد فقط دوست داریم آزادانه زندگی کند و دغدغه های ما و بخصوص مادرمان هم به پایان برسد.

خانواده لفته شهیدی

مادرلفته که گرد غم سالیان دوری و بی خبری از فرزندش بر صورتش مشخص بود به زبان عربی گفت: من فقط می خواهم این اواخر عمر یکبار دیگر فرزندم را دیده و او را در آغوش بگیرم . من چند روز پیش خواب لفته را دیدم که او آمده ویک بچه را هم با خودش آورده وبه من گفت مادراین را آوردم پیش تو وبروم که من به او گفتم اورا روی چشمانم می گذارم ولی دوست دارم توهم پیشم باشی .

اعضای انجمن نجات در پایان یکبار دیگر با تشکر از مهمان نوازی خانواده شهیدی ابراز امیدواری کردند که به یاری خدای بزرگ و با همت وتلاش جمعی همه خانواده هرچه زودترهمه اسیران دربند فرقه ازجمله لفته شهیدی آزاد شده تا زندگی جدیدی برای خود شروع کنند .

خروج از نسخه موبایل