از آنجایی که بدون انتخاب و علاقه قلبی و صرفا براساس یک طرح فریب از ابوظبی به پادگان اشرف کشانده شده بودم، هیچ انگیزه ای برای ادامه حضور درآنجا و شنیدن وعده های پوچ سرنگونی و تحلیل های کشکی مسعود رجوی و انقلاب نکبت بار مریم نداشتم.
به همین دلیل با شیوه های مختلف و بکارگیری ترفندهای مختلف سعی داشتم که فرماندهان مستقر در اشرف را تحت فشار بگذارم تا دست از سر من بردارند و با جدایی من موافقت کنند. یکی از شیوه هایی که انتخاب کرده بودم پاسیو بودن وبرخورد غیرفعال درمناسبات و بخصوص درنشست ها بود. آنها از من انتظار داشتند که برای آنها جاسوسی کرده و محفل های غیر تشکیلاتی اعضا را گزارش کنم و همینطور در نشست های موسوم به عملیات جاری برعلیه اعضا موضع بگیرم و فحش و ناسزا بدهم!
فرماند هان مستمر با من برخورد داشتند و به فرماند هان بالا گزارش می دادند که عباس غیرفعال و مسئله دار است . آنها حتی بیماری من را هم باور نداشتند و می گفتند من دارم تمارض می کنم و بیخودی خودم را به مریضی زده ام. بارها بود که درآسایشگاه از شدت درد افتاده بودم ولی آنها حتی از آوردن غذا و دارو برای من خودداری می کردند و مانع از آن می شدند که دیگر اعضا هم به من رسیدگی کنند که درنهایت من را مجبور می کردند از شدت گرسنگی بلند شوم وبه سالن غذاخوری مراجعه کنم.
در نشست های عملیات جاری اعضاء را مجبور می کردند به من انتقاد و برخوردهای تند و توهین آمیزی داشته باشند تا شخصیت من را خرد کنند و دیگر اعضای ناراضی را هم بترسانند.
یکی دیگر از شیوه های آنها برای ایجاد تغییر در موضع من بیگاری های مستمر و وارد کردن فشارهای طاقت فرسای جسمی بود تا بقول خودشان خسته شده و فرصت و حال فکر کردن به جامعه عادی را نداشته باشم . برای اینکه شخصیت من را درمیان دیگر اعضاء خراب کنند و با ایجاد بی اعتمادی درمیان انها کاری کنند تا احساسات عاطفی انها نسبت به من برانگیخته نشود من را عامل نفوذی جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات معرفی می کردند.
این خاطرات سیاه هیچگاه از ذهن من پاک نخواهد شد و برای همیشه بعنوان یک لکه سیاه بی اعتمادی باقی خواهد ماند. سازمانی که ادعای مبارزه برای حقوق بشر و آزادی مردم ایران را دارد چگونه می تواند در ادعاهایش صادق باشد وقتی در تشکیلات خودش این حق را برای اعضای خودش قائل نیست؟
چطور مریم رجوی بخودش اجازه می دهد از حقوق شهروندی دم بزند درشرایطی که اعضا خودش از آن محروم هستند. بی دلیل نیست که مردم ایران سرزنونی به آنها و وعده هایشان اعتماد ندارند واین فرقه ضدانسانی هیچ پایگاهی بین مردم ندارد. مسعود و مریم رجوی در حقیقت از سرمایه عمر و جوانی و خون اعضا برای ارتزاق مالی استفاده می کنند تا چند صباح دیگر به زندگی ذلت بار وخائنانه خود ادامه بدهند ولی چندان دیر نخواهد بود که با فعالیت خانواده های اعضاء و آگاهی اعضای دربند اسارت طومار انها درهم پیچیده خواهد شد.
بقلم طالب فرحان (عباس دلنواز) عضو جدا شده از فرقه رجوی