ولتر درسخنی زیبا در مورد زندگی می گوید:
خداوند موهبت زندگی را به ما عطا کرده است. این وظیفهی ماست که موهبت زندگیکردن را به خود ببخشاییم.
سالهاست فرقه ضد انسانی مجاهدین مفهومی واژگون از زندگی و حیات انسان را به اعضای گرفتار فرقه القاء کرده است. طوریکه اساسا اعضاء نگون بخت مفهوم و معنای زندگی را به فراموشی سپردند. البته سران فرقه گرای مجاهدین هدفی جز این نداشتند تا هوای زندگی به کل از تفکرات اعضاء پاک شده و تنها به منافع و اهداف ننگین رجوی معطوف شوند.
و برای تحقق این هدف پلید جلسات و نشست های تشکیلاتی فراوانی با عنوان انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی حدفاصل دهه 70 تا 76 در دستور کار باند رجوی قرار گرفت تا ضمن مغزشوئی، تک تک اعضاء با واقعیتی بنام زندگی برای همیشه وداع کنند.
برای شفاف سازی این واقعیت که فرقه مجاهدین چقدر ضد زندگی و انسانیت هستند گذری خلاصه وار به نشست های طاقت فرسا تحت عنوان “طعمه” در مقر باقرزاده می کنیم.
بعد از سال 1379 رجوی که از نظر سیاسی و نظامی با بسته شدن مرزها با مسئله دار شدن اکثریت نیروها مواجه شده بود و تعداد زیادی از افراد، حاضر به تحمل مصائب فرقه نبودند و قصد داشتند ضمن جدایی پی زندگی عادی خود بروند. زنگ خطر رجوی بصدا درآمد و بلافاصله دستور داد تا سریعا تمامی لایه های تشکیلاتی به غیر از محدود لایه پذیرشی جدید را در مقر باقرزاده گرد آورند. البته به معنی واقعی کلمه باید بگوئیم قرنطینه کنند. زیرا افراد درطی حدود 4 ماه که در پروژه تصفیه ی فرقه ای رجوی درآن مقر محصور شده بودند حق هیچگونه ورود و خروج نداشتند و همچون زندانیها فقط هر از گاهی حق هوا خوری بود که آنهم تحت نظارت عناصر قدیمی رده بالا کنترل می شد.
در طی این مدت طولانی از ساعت 30/8 صبح تا غروب آفتاب در جلسات مغزشوئی مسعود رجوی و مریم حاضر شده و پس از خروج از سالن باید در نشستهای مرکزی با عناصری همچون مهوش سپهری، رقیه عباسی ، مهدی ابریشمچی، قدرت حیدری و … شاهد توهین ، اهانت ، فحاشی و هتک حیثیت می بودیم.
محتوا و چکیده این جلسات فشرده فقط یک خاستگاه در ذهن مفلوک رجوی ایجاد کرده بود. تا تمامی اعضای فرقه برای همیشه با موضوعی به اسم زندگی خداحافظی کرده و حتی به آن درخواب هم فکر نکنند و نتیجه آن شد که در نشستهای هفتگی، به غیر از مسائل غریزی انسانی، حتی اگر در خواب مادر یا خواهر و بستگان خود را دیدی، فردای آنروز باید گزارش مکتوب تنظیم و در جمع یگان خود بازگو می کردی تا بدستور فرمانده محور و مرکز مورد دشنام قرار گیری. و این راز بقای رجوی ملعون بود تا به زندگی ننگین خود ادامه دهد.
حال پس از گذار از تراژدی غم انگیز رجوی که اعضاء موفق شدند به کشوری امن بروند و محل استقرار فعلی از هر لحاظ تفاوت های کیفی با کشور عراق دارد . فقط کافی است اراده کرده و یک گام برداشته و پا از دروازه های جعل دروغ رجوی بیرون گذاشته و به دنیای واقعی و زندگی سبزی که به آن تعلق دارند رسیده و برای همیشه به کابوس های وحشتناک رجوی ساخته پشت پا بزنند .
همانگونه که ولتر گفت: زندگی موهبتی است از جانب خدا و برای بخشیدن این موهبت فقط نیاز به اراده دارد تا آنرا تجربه کنید . به امید آن روز .