در نوشته ای منتشره در رسانه های رجوی آمده است :
” ظاهر قضایا چنین مینمود که مجاهدین بعد از محاصرهٔ طولانیمدت در اشرف، به زندانی تنگ وارد شدهاند که امکان هیچ مانوری برای دفاع از خود ندارند و پرونده آنها در همینجا بسته خواهد شد. اینطور بهنظر میرسید که لیبرتی قتلگاه و ایستگاه آخر مجاهدین خواهد بود… اما مقاومت مجاهدین با ارادههای آهنین و دستهای خالی ورق را چرخاند. آنان از میان دریای شکافته شدهٔ توطئهها و خیانتها عبور کرده و به سلامت به آنسوی آب رسیدند “.
اولا پرونده ی مجاهدین ازروزی که دست به اسلحه بردند بسته شد و این سازمان پس ازطی پروسه ی نسبتا کوتاه ازسطح یک سازمان سیاسی به فرقه ای متحجر و خائن به ملک وملت تبدیل شد.
ثانیا ، مسعود ومریم درکنار روسپیان سیاسی حقوق بگیر خود باتمام قوا کوشیدند که عراق را از دست ندهند و حتی درخواست مسلح شدن دوباره را کردند که فشار خانواده های قربانیان رجوی وهم منافع ملی عراق این تشبثات آنها را به هیچ تبدیل کرد و چاره ای جز فرار از عراق نیافتند و بطور نسبی به حفظ تشکیلاتی موفق شدند که از دهه ها پیش مشخصات سازمان مجاهدین اولیه را از دست داده بود وتبدیل به اهرمی برای اقناع بوالهوسی ها وتوهمات مریم ومسعود تبدیل شده بود.
خانواده های ذیربط که درود برآنها باد، با محاصره ی لیبرتی، فرصت ماندن در عراق را ازباند رجوی سلب نمودند.
دوباره :
” ورود مجاهدین به فضای مجازی، چهرهٔ اینترنت فارسی را ـ که در تیول نظام ولایت فقیه بود ـ دگرگون ساخت…مجاهدین با انگیزههای قوی و ارادههای توفانشکن توانستند در مدتی کوتاه قدم به قدم این جبهه گستردهٔ جنگ را از اشغال آخوندها پاکسازی کنند و با روبیدن مینها و سیمهای خاردار، آن را برای پیشروی آماده سازند “.
شما که اینترنت و فرستنده ی تلویزیونی 24 ساعته دراختیار داشتید ، گله مندی تان موردی ندارد والبته نه آن زمان ونه حالا عرضه ی اشغال این عرصه ها را بخاطر انتشار مطالب دروغ و پاشیدن بذر تخم وکینی که این تخم ها مدتهاست که بخاطر ضدانسانی بودنشان فاسد شده و قابلیت رویش را ندارد ، نداشته وندارید و این پیشروی خیالی تان تنها درعرصه ی موهومات نمود دارد و با موهومات نمیتوان زندگی وفعالیت نرمالی را داشت.
بازهم :
” بهدلیل افشاگریهای مجاهدین، نظام آخوندی نمیتواند قدم از قدم بردارد. سطح آگاهی عمومی نسبت به ترفندهای حکومت بالا رفته و مسائل سیاسی در سطح وسیعی به درون جامعه راه پیدا کرده است...”.
یکی ازدلایل بالا رفتن آگاهی مردم ، وقوع انقلاب بزرگ 22 بهمن 1357است.
انقلابی که شما بخاطر متوهم بودن رهبری کم مایه ی خود ، چیزی را نصیب تان نکرد وبجای ان مکان خود را بعنوان تفاله های انقلاب در زباله دان تاریخ یافتید.
مردم علیرغم سختی هایی که متحمل میشوند، هنوز از اهداف این انقلاب حمایت میکنند و درکلیت خود میلی برای ایجاد آشوب وبلوا نشان نمیدهند ودرست این مسئله است که خشمگین تان میکند و مجبور به یاوه گویی میشوید!
همچنین :
” آری، این یک جنگ است؛ جنگی که یکطرف آن مردم و مقاومت ایران هستند و طرف دیگرش، نظامی که مطرود و منزوی است “.
جنگی که مورد نظر شما باشد ومطلوب شما واربابان ریز ودرشت تان، درعالم عینی وجود ندارد وحتی اگر زمانی بفرض کم وبیش محال ومورد انتظار شما چنین برخوردهایی دربین باشد که فعلا طلایه اش دیده نمیشود ، مردم در مقابل جبهه ی متحد ضد خلق شما خواهند ایستاد.
سعید