مسعود رجوی به دنبال بند «ش»، در شهریور ماه ۱۳۷۲ تصمیم به تغییرات دیگری داشت. او با جلسات مکرری که با اعضای شورای ملی مقاومت برگزار نمود نهایت با فشار و خودرأیی، مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور معرفی نمود که بعدها وی را به نام رئیس جمهور برگزیده مقاومت می خواندند.
آن زمان سالانه جلسات به اصطلاح شورای ملی مقاومت با هزینه ای سنگین در عراق برگزار می شد. رجوی اعضا را برای جلسات سالانه به عراق فرا می خواند. در سال۷۲ رجوی در یک حرکت کودتا گونه بیش از ۱۰۰ تن از مردان و زنان رده بالای سازمان را به عضویت شورا درآورد. درحالی که تا قبل از این سازمان مجاهدین نیز به عنوان یک گروه تنها یک نماینده در شورا داشت.
حال اکثریت قریب به اتفاق آن از اعضای مجاهدین می شدند و آنچه عملا اتفاق افتاد شورای ملی مقاومت دیگر یک شورای متشکل از سازمان ها و نهادهای مختلف نبود و تنها به ابزاری در دستان مسعود رجوی برای پیش بردن مقاصدش تبدیل شد. به دلیل اینکه تمامی هزینه های آن نیز به عهده رجوی بود، افراد دیگر، خیلی قدرت مخالفت با وی را نداشتند.
پس از این اقدامات اولیه جلسات سالانه شورای ملی مقاومت در محلی در بغداد به نام تالار بهارستان که با صرف هزینه چندین صدهزار دلاری ساخته شده بود، برگزار شد. جلسات در تابستان ۷۲ به صورت فشرده و برای دو هفته ادامه داشت تا اینکه رجوی در بحث های بسیار طولانی و خسته کننده تمامی اعضای شورا (که اینک اکثریتش عضو سازمان بوده و جرئت مخالفت نداشتند) را به زور قانع کرد که مریم رجوی را بایستی به عنوان رئیس جمهور آلترناتیو معرفی کنیم. او استدلال می کرد این کار یک ضرورت سیاسی است و بایستی یک برگ برنده در مقابل کشورهای خارجی و ریاست جمهوری اصلاحات ایران داشته باشیم.
تعدادی از اعضای اصلی و قدیمی شورا از جمله آقای متین دفتری و همسرش مریم متین دفتری و هزارخانی به شدت با این کار مخالف بودند که در ادامه اصرارها و بحث های طولانی رجوی و به خاطر در انزوا گرفتن ناچار رضایت دادند. ولی نهایتا متین دفتری و همسرش، روحانی و دکتر قصیم از این شورای جعلی و ساختگی خارج شدند. در ادامه این جلسات کمیسیون های مختلفی شبه یک دولت نیز مشخص و معرفی شدند. از جمله کمیسیون های: زنان، صلح، مذاهب، دانشگاهها، آموزش و پرورش، طرحهای دفاعی، ملیتها، صنایع، امنیت و ضد تروریسم، خارجه، قضایی، فرهنگ و هنر. دقیقا تمام کمیسیون های مهم در اختیار مجاهدین بود. در آن زمان فقط مسئول بعضی نظیر کمیسیون محیط زیست، مذاهب و ادیان، زنان و قضایی، افراد غیر مجاهدین شدند. با جدا شدن متین دفتری، روحانی و قصیم نیز همه امور در اختیار فرقه قرارگرفت.
پس از آن که رجوی از بابت متقاعد کردن اعضای شورا خیالش راحت شد تصمیم گرفت این موضوع به نام یک بند دیگر انقلاب اعلام و سپس مریم رجوی را به خارج عراق، بفرستد.
او بعد از شکست در عملیات فروغ همیشه می گفت به زودی دولت ایران را سرنگون می کنیم و پنج سال گذشته بود و هیچ چشم اندازی برای حمله سراسری و سرنگونی وجود نداشت خصوصا تحولاتی نیز در ایران در راه بود و روز به روز دولت ایران قدرتمند تر می شد. رجوی همانطورکه خودش گفته بود هرسال نیاز به یک کار جدید و ایجاد شور و هیجانی در بین اعضا و هوادارانش داشت که برای یک دوران دیگر آنها را سرگرم و امیدوار کند.
برای اعلان ریاست جمهوری مریم رجوی روزهای مصادف با انتخاب وی به مسئول اولی در سال ۶۸ انتخاب شده بود که شور و هیجان بیشتری بخشیده و او را هرچه ویژه تر نماید.
قبل از شروع نشست ها اتفاق مهم دیگری رخ داد. در همه ستادها و بخش ها اطلاعیه کوتاهی خوانده شد که محتوای آن بر این اساس بود «خبرها و تحولات مهمی در راه است هر کس که قصد خروج از سازمان را دارد تا قبل از شروع نشست می تواند درخواست خروج بدهد. پس از دستیابی به اطلاعات نشست تا دوسال کسی حق خروج ندارد». این موضوع پایه گذاری مرحله ای دیگر بود. پس از آن احدی به سادگی نمی توانست برود. وارد مراحل سخت تر و محدودتری نسبت به قبل شدیم.
روز بعد درسالن قرارگاه باقرزاده نشست معرفی مریم رجوی برگزار شد. یک فیلم ادیت شده از جلسه شورا، ( انتخاب رئیس جمهور) برای همگان پخش شد و سپس مراسم اصلی با حضور مسعود و مریم رجوی برگزار شد. پس از اعلان خبر جلسه بیشتر به جشن تبدیل شده و اعضا مجبور به برپایی جشن و شادمانی شدند. در این جلسه که ظاهرا مریم رجوی سعی می کرد خود را غمگین نشان دهد؛ اعلام کرد که با این کار مخالف است و فقط به دستور رجوی این موضع مسئولیت را پذیرفته. (در جلسات خصوصی تر که چندروز قبل تربرگزار شد مریم رجوی مشخص بود به شدت با این کار مخالف است، در یک جا در پاسخ شادمانی های افراد گفت شما الکی خوش هستید. گفت که دوست ندارد مورد تمسخر و مضحکه قرار بگیرد. یعنی خودش هم متوجه بود این کارجز یک اسم فرمالیستی که او را مورد تمسخر و مضحکه قرار خواهد داد چیز دیگری نیست ولی از ترس مسعود رجوی جرئت ردکردن آن را نداشت.)
در ادامه نشست مریم رجوی در جلوی جمع برگه استعفایش را از مسئول اولی و عضویت مجاهدین نوشت. سپس فهیمه اروانی بعنوان مسئول اول و عذرا علوی طالقانی به عنوان جانشین فرماندهی ارتش آزادیبخش (یعنی بالاتر از فهمیه اروانی ) معرفی شدند. مریم رجوی اشاره کرد که شورای رهبری به اتفاق فهیمه اروانی را به عنوان مسئول اول انتخاب کرده اند و او در راس آنها با هم کارها را پیش می برند. البته در مدت کوتاهی فهیمه اروانی به کناری گذاشته شده و پیشبرد کارها توسط شخص رجوی انجام می شد.
دو سه روز بعد از برگزاری این جلسه طبق برنامه از پیش تعیین شده مریم رجوی به فرانسه فرستاده شد سپس اعلام ریاست جمهوریش و رفتن به فرانسه از رسانه های فرقه با تبلیغات فراوانی پخش شد ولی آنگونه که مسعود رجوی فکر می کرد این خبر باعث تغییرات زیادی شده و حتی دولت ایران وارد جنگ با عراق و یا تلاطم زیادی شود نبود و باز هم همه تحلیل هایش به خطا رفت.
در سال ۷۲ همچنان گسترش شورای به اصطلاح ملی مقاومت هم در دستورکار بود و هر از گاهی اعلام می شد تعداد دیگری به اعضای شورا اضافه شده اند تا اینکه اعضای مجاهدین به حدود ۵۰۰ تن رسید و دیگر گروه ها و افراد به زحمت ۲۰ الی ۳۰ تن بودند.
به فاصله اندکی از رفتن مریم رجوی به فرانسه انتقال یک سری از اعضا نیز در دستور کار قرارگرفت. سری به سری زنان و مردان را به خارج عراق و ظاهرا برای پیشبرد و تقویت کارسیاسی به اروپا می فرستادند. اعلام شده بود که اکنون نوک پیکان مبارزه در اروپا است. بایستی کار سیاسی گسترش یابد. این موضوع طوری شده بود که تقریبا گویی هر کس به خارج و به نزد مریم رجوی فرستاده می شد از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و باعث حسادت و غبطه خوردن سایراعضایی که در اشرف باقی مانده بودند می شد. این هم به یک معضل دیگری تبدیل شد. رجوی درتحلیل هایش می گفت «مریم یک سلاح ضد بورژوازی بود و ما او را به خط مقدم مبارزه با بورژوازی فرستادیم». او به عنوان پیشتاز این نبرد، به خط مقدم مبارزه علیه بورژوازی رفت.
کسی که خودش مظهر تمام عیار اشرافی گری و تا خرخره غرق در مظاهر بورژوازی بود.
در عراق دیگر همه چیز سمت و سوی وضعیت اقامت مریم قجر در پاریس را داشت. همه در محدودیت غذایی و صنفی شدیدی بودیم. وعده های ناهار و شام جیره بندی شد. مواد غذایی به صورت محدود و کم بود. در اکثر مراکز قرار بود جهت رفع مایحتاج خود کشاورزی کنند. درآن سال گیاهانی خودرو شبیه به اسفناج ولی با طعمی تلخ به نام پنیرک در قرارگاه می رویید. این گیاهان را می کندیم و یک تا دو وعده غذایی خود را درهفته از این گیاه تهیه می کردیم. می گفتند بایستی صرفه جویی کنیم. برای پیشبرد خطوط سیاسی مریم رجوی نیاز به بودجه داریم! آن زمان میلیون ها دلار پول از راه درآمد نفت عاید سازمان می شد و با سقوط صدام فیلم های دریافت پول از استخبارات عراق برملا شد. ریخت و پاش عجیبی درخارج کشور برقرار بود. مریم رجوی هر روز با یک مد و لباس در مراسم و جشن های مختلف شرکت می کرد. مهمانی های باشکوه و مجلل برگزار می کرد. عکس های وی با صدها دست لباس مختلف درروزنامه ها و سایت ها به نمایش گذاشته می شد، میلیون ها دلار صرف هزینه های شخصی، عمل های زیبایی، مهمانی ها، برگزاری کنسرت ها و ملاقات ها می شد.
وضعیت صنفی و غذایی آنقدر در عراق حاد بود که در سفری که مهدی ابریشم چی به عراق نمود. از نزدیک وضعیت معشیتی سخت ما را دید و با امکانات پاریس مقایسه نمود و نگران شد. او در برگشت گزارشی برای مریم رجوی تهیه کرد. پس از چندی یک اطلاعیه درونی درقسمت ها خواندند که خطاب به افراد گفته شده بود از طرف مریم رجوی در هفته دو وعده غذایی مرغ افزوده می شود. غذای پنیرک هم قطع می شود. یک سری اقدامات اصلاحی نیز انجام شد از جمله تا آن زمان ظروف مورد استفاده لیوان ها و بشقاب های ملامین بود که پس از آن لیوان های بلور و سینی های فلزی غذا (شبیه به ظروف بیمارستان ها وارتش ها) خریداری شد و ظروف ملامین جمع آوری شدند.
از بابت موضوعات صنفی کمی فشار کمتر شد. ولی فشار تشکیلات و محدودیت ها روز به روز بیشتر و طاقت فرساتر شدند. برای اولین بار جلساتی رعب انگیز در سراسر مراکز به نام بند «ف»، اجرا می شد که در برخی از آنها افراد را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار می دادند. فشارها برای به اطاعت واداشتن و سکوت ناراضیان بیشتر شد. برای قدرت نمایی و نمایش در نزد شورایی ها و هواداران اروپایی، آموزش های رزمی و مانورهای سنگین و طاقت فرسایی در گرمای ۵۰ درجه عراق برگزار شد.
در آن زمان سازماندهی ارتش همچنان به شکل سه مرکز بزرگ ۱۰ و ۱۱و ۱۲بود که فرماندهان این مراکز به ترتیب مهوش سپهری(نسرین)، بتول رجایی و پری بخشایی بودند. این مانور بزرگ در منطقه ای خارج از قرارگاه اشرف و در بیابان های اطراف که به نام اشرف بزرگ نامیده می شد برگزارشد. آموزش و اجرای آن ماه ها به طول انجامید. مانورها تحت نظارت چندین سرتیپ و سرهنگ ارتش عراق به عنوان هیئت مربیان و تایید کننده مانور برگزارمی شد. سال ۱۳۷۲ در حالی به پایان می رسید که پس از دو سال آموزش، مانورهای مختلف قدرت نمایی و فرستادن مریم رجوی به خارج عراق برای نشان دادن چهره مدره از سازمان به جایی نرسید.
همه تلاش ها برای گرفتن اجازه حمله مجدد به خاک ایران هم به شکست انجامید. صدام حسین چنین اجازه ای نداد. رجوی که هر سال وعده سرنگونی می داد دچار مشکل جدی بود نمی توانست اعضایش را به این شکل در درون قرارگاه ها برای مدت طولانی نگه دارد و بن بست نظامی اش را توجیه و تفسیر نماید لذا در سال ۷۲ باز هم برای فرار از واقعیت ها و دریک بازگشت به عقب دور دیگری از عملیات های ترور و خشونت را شروع کرد.
او که گفته بود، اگر تا آخر دوره ریاست جمهوری خاتمی حکومت ایران سرنگون نشود بند «ر» یعنی ریاست جمهوری مریم رجوی خواهد سوخت. الان ۱۹ سال از آن زمان می گذرد پس به اعتراف خودش شامورتی بازی ریاست جمهوری تا کنون جزغاله هم شده.
اما ترفندها و سرگرمی های فرقه تمامی ندارد. پس از آن هر ساله نیروهای نگون بخت را در سالگرد اعلام مریم رجوی به رئیس جمهوری پوشالی (که همواره درحسرتش باید باشند)، به جشن و پایکوبی اجباری وامیداشتند. از اول تا ۳۰ مهرتمام افراد مشغول آماده سازی برای برگزاری یک سری مسابقات و جشن ها بودند. از صبح تاشب درکاری طاقت فرسا خسته کننده و اجباری، تا نمایشی جهت مانور قدرت و تبلیغات بیرونی ارائه کنند. یک هفته جشن! و پایکوبی آن هم برای آنچه که در آرزویش بود و نشد. آنچه نقشه کشیده بود و به آن نرسید و آخرش هم گم و گور شد.
برگرفته از کتاب سراب آزادی نوشته مریم سنجابی