در تصویر نامه حسین پورعبداللهی را می بینید که در سال 65 از جبهه برای ما ارسال کرده است.
در آن سال ها او برای دفاع از کشورش به مناطق جنگی رفته بود و دلیرانه در برابر دشمن ایستاده بود. او در این نامه تنها نگرانی اش را دوری از خانواده عنوان کرده است و آرزو می کند هرچه زودتر ما را ببیند اما فرقه خائن و ملعون رجوی او را ربوده و بیش از 30 سال به اسارت خود در آورده اند و به او و ما اجازه نمی دهند هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر داشته و از احوالات هم با خبر شویم .
او در این نامه احوال پدر و مادر را می پرسد. پدر و مادری که امروز دیگر در قید حیات نیستند و چشم به راه او از این دنیا رفتند .
حسین جان می دانم تو از رجوی های ملعون متنفری. ای کاش این فراق به پایان میرسید و تو بر میگشتی. من طاهره خواهرت همان که نامه هایت را خطاب به او می نوشتی و با او درد دل میکردی دلم در فراقت سراسر خون است و چشم انتظار تو هستم حسین عزیزم.