خانواده ها فاتحان جنگ نابرابر با فرقه مجاهدین خلق خواهند بود

عامل اصلی فروپاشی قلعه اشرف در عراق خانواده ها بودند

نقش خانواده ها و حضور مستمر آنان در پشت دیوارهای بلند اشرف و لیبرتی، در شکست فرقه مجاهدین خلق و اخراج از عراق و فروپاشی قلعه اشرف ، همان که رجوی آن را ” کانون استراتژیکی نبرد ” می نامید، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است .

رجوی از حضور خانواده ها در اشرف در هراس بود و می دانست که این خانواده ها هستند که می توانند ریشه ساختار فرقه گرایانه او را در عراق بخشکانند . این حضور مستمر خانواده ها بودند که توانستند قلعه اشرف را به فروپاشی برسانند ، مگر این شعارهای رهبران عقیدتی نبود که می گفتند : اشرف ناموس هر مجاهد خلق است یا چو اشرف نباشد تن من مباد یا اگر کوهها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خورد ، پس چه شد؟

خانواده ها بودند که با دست خالی دژ فرقه رجوی موسوم به اشرف را نابود کنند .هر گاه خانواده ها در کنار باب اسد ( درب اصلی ) اشرف و در ضلع هایی جنوبی اشرف حضور پیدا می کردند خبرها در داخل فرقه می پیچید و همه در جریان بودند که خانواده ها آمده اند و هرگاه صدای بلند گو ها در فضای اشرف می پیچید ، حس خوبی به همه دست میداد و مشتاقانه تمایل داشتیم که به نزدیک آنها رفته و آنان را ببینیم و بدانیم که بستگان چه کسانی حضور دارند .

متاسفانه رهبری فرقه مجاهدین به عناوین مختلف مانع میشد تا صدای خانواده ها در داخل اشرف به قربانیان نرسد . سران ارشد این فرقه هر شب نشست هایی برگزار میکردند و طوری وانمود می کردندکه کسانی که جلوی درب اشرف هستند جاسوسان رژیم هستند و از طرف وزارت اطلاعات مامور شده اند که به عراق اعزام شده اند . این حرف ها برای همه ما تکراری بود و ارزشی نداشت و حضور خانواده ها بر روحیه اکثر اعضاء تاثیر گذاشته بود . خیلی ها دوست داشتند که خود را به خانواده ها برسانند ولی هر بار فرقه با ترفندی خاص مانع این کار میشد و فرقه به ما میگفت اگر بیرون بروید حکم اعدام خود را تایید کرده اید .

با این اوصاف خروج اعضاء به خارج از سازمان روز به روز قوت می گرفت و خیلی از دوستانم توانستند خود را به خانواده ها برسانند و مورد استقبال گرم خانواده ها قرار می گرفت. پایگاهی که از قبل بیابان بود و با حمایت های مالی بعث عراق و به پشتوانه آمریکایی ها و نوچه خودش در منطقه ( اسرائیلی ها ) و با بیگاری اعضاء به دژ مستحکمی تبدیل شده بود یک شبه فرو پاشید و بر خلاف میلش عراق را ترک کرد.

این نابودی به نظر من چیزی جز حضور پررنگ خانواده ها نبود و ضمن اینکه پایگاه به تل خاکی تبدیل شد خیلی از اعضاء نیز از فرقه رجوی جدا شدند و به دامن گرم خانواده ها برگشتند .

رجوی سایر اعضای در بند را وادار میکرد که علیه خانواده ها شعار دهند و آنان را جاسوس بخوانند و به این روش قانع نمی شدند و به طرف خانواده ها سنگ پرتاب می کردند .

پیامی که ما از خانواده ها می شنیدیم چیزی جز اظهار محبت نبود متاسفانه در پاسخ به محبت های آنان سنگ پرتاب می کردیم .

این است مرام یک سازمان به اصطلاح مدافع خلق ، این فرقه به خانواده ها هم رحم نکرد و سازمانی که به پدر و مادر احترام قائل نشود چطور می تواند مدافع خلق شود .

در این مدتی که از فرقه رجوی جدا شده ام برایم کاملا روشن شده که مناسباتی که در درون فرقه مجاهدین حاکم است ، چیزی جزدروغ و نیرنگ و وابستگی به سرویس های اطلاعاتی اسرائیل و عربستان سعودی نیست .

باقر محمدی ، تیرانا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا