عارف شیرازی هم همراه جفنگیاتش به میدان آمد

مفهوم نوشته عارف شیرازی مثل مطالب یک دوجین ازقلم بدستان حقیر رجوی بود که درحق حمید اسدیان ( بعنوان مداح دربار رجوی) نگاشته شده اند.

باهم بخوانیم :
” خبر کوتاه بود اما جانکاه و جگرسوز: حمید اسدیان هم پرکشید و به دیدار رفیق اعلا شتافت. مجاهدی خستگی ناپذیر با کوله باری سنگین از مبارزات ۵۰ ساله در کادر تشکیلات مجاهدین با صمیمیت و صداقتی کم نظیر، ذلال و شفاف، صبور و بردبار، فروتن و افتاده اما پولادی آبدیده، شاعر و نویسنده و هنرمندی بی بدیل، اختری فروزان در آسمان شعر و ادب مقاومت با حدود ۴۰ اثر ادبی و هنری بی نظیر که جانمایه اصلی آن مقاومت و نبرد با دشمنان آزادی و عشق به مردم و رهایی میهن بود “.

آنچه که درست است، این است که هیچ انسان با شرفی ازاین زندگی ومرگ بی افتخار سودی نبرد وازاین رو جگری برای چنین اشخاصی نسوخت .
از 39 سال زندگی اخیرش خبر داریم که درخدمت نشر توهمات بسیار مضررجوی وفریب اعضای ساده دل سازمان قرار گرفت واز 11 سال قبل ازآن، خاطره ای درخشان دریادها نمانده است.
اگر در11 سال اول کاری کرده، اعمالش دراین 39سال چنان ننگین و سنگین بوده که اثری از نقاط مثبت احتمالی دوران قبل باقی نماند.
هزاران شاعر را میتوان درایران معرفی کرد که ازنظر تسلط به فنون شعری ازاو بالاتر بوده وهستند و ازنظرخصوصیات انسانی ، این رخت بربسته ی بد طالع چیزی از خود باقی نگذاشت.
آثار او همه درتایید جنایات وخطاهای موحش مسعود رجوی بود والبته میتواند در تشکیلات مجاهدین که مجال نشو و نما به ادبیات مردمی واستبداد ستیز داده نمیشود و یک اثر خوب حکم کیمیای دست نیافتنی دارد، میتوان آثار اورا بی بدیل خواند!

درادامه :
” او از همان سالهای زندان شاه از شهدای والاقدری چون فرمانده کاظم ذوالانوار که به گفته برادر مسعود مجاهدی نمونه بود و مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل که از مقاومترین زندانیان سیاسی آن دوران در مقابل شکنجه بود بسیار آموخته بود “.

با این آموخته هایش چه کرد زمانی که میدانیم که ساواک در قبال تسویه های خونینی که از انقلابیون کرد، این دو تن ازیاران حنیف نژاد و از رهبران درجه دوم سازمان را که صداقت و پاک زیستن را انتخاب کرده بودند تیرباران کرد و کاری به مسعود که تنها رهبر بازمانده از رهبران اصلی بود ، نکرد؟
این آدم چرا هرگز فکر نکرد که درمقابل سربه نیست کردن رهبران اصلی سایر سازمان ها وگروه ها، ساواک این کار را نه با رهبران که با دوتن ازاعضای بدنه ی سازمان مجاهدین کرد؟!
آقای اسدیان چگونه فکر نکرد که ممکن است رجوی دراین مورد هم داد وستدهایی با ساواک کرده باشد؟
ساواکی که درجریان تحقیقات دریافته بود که ازمسعود رجوی رهبری شایسته ای برای قسمتی ازجنبش مردم درنخواهد آمد و اگر زمانی مرغ شاهی بر دوشش افتاد وکاره ای شد، ضرر چندانی به اساس وپایه ی نظام ظلم وجور نخواهد زد؟
پس آقای اسدی یا شعور درک این بدیهیات را نداشته ویا آدم ابن الوقتی بوده که در سرانجام کار به یک شاعر درباری در دربار رجوی حقیر تبدیل شد.

همینطور :
به باور من حمید اسدیان نام و تخلص ادبی خود را بیاد این دو شهید والاقدر مجاهد کاظم مصطفوی گذاشته و بدینصورت خود را ملتزم به ادامه راه این دو شهید عالیقدر و پیشتاز مجاهد می دانست و سعی در زنده نمودن ارزشهای آنها در خود می نمود. همان ارزشهایی که در پرتو آموزشهای مربیان بزرگ نسل مجاهد خلق (مسعود و مریم) هر چه بیشتر تعمیق شده و شکوفاتر می شد “.

اینهم یک سوء استفاده ی فرصت طلبانه بود که با عاریه گرفتن ازنام این دو رزمنده ی راه استقلال کشور ، بتواند پوششی برای توجیه جنایت های رجوی بسازد وراه ومنش آنها را وارونه نشان داده یاگل اندود کند.
دیگر اینکه مسعود ومریم به آرمان های کاظم ومصطفی خیانت کردند و تو عارف شیرازی برای استتار این خیانت ها درپشت نام نیک این قربانیان مخفی شده و مشمول خیانت به خلق هستی!
سعید

خروج از نسخه موبایل