مریم رجوی که برای حرف زدن ویا خواندن متن انشای قلم بدستانش جان میدهد ، فرصتی گیر آورد تا بمناسبت فوت سرهنگ خلبان معزی پیامی صادر کند.
دراین پیام میخوانیم :
“عقاب تیز پرواز آسمان آزادی و مقاومت ایران، قهرمان پرواز پروازها، خلبان مجاهد سرهنگ بهزاد معزی به جاودانه فروغها و به همه پرسنل نظامی مجاهد و مبارزی پیوست که در تاریخ معاصر فدای آزادی وطن و سعادت مردم ایران شدند “.
هیچکس قبول نکرد که او بخاطر مبارز بودنش این کار را کرد و اصولا فرد مبارز یک جنایتکار را از موقعیت پاسخگویی خارج نمیکند.
مسائلی پشت پرده بوده که ما هنوز از آنها بی خبریم وتنها میتوانیم بگوییم که این خلبان از آنچنان محرمیت و خصوصیاتی برخوردار بوده که خلبان مخصوص شاهش کرده بودند وما میدانیم درانتخاب تمامی اطرافیان شاه ودولت ، مستشاران آمریکائی نظارت کامل داشتند.
این قبیل آدم ها ازفیلتر سازمان اطلاعات آمریکا میگذشتند ونتیجه اینکه انتخاب این خلبان برای فراری دادن مسعود پر راز و رمز است والبته دم خروس های فراوانی از بابت نفوذ سرویس های خصوصی دشمنان خارجی ایران درتشکیلات مجاهدین روشن است.
از این رو تهمت انقلابی بودن به این سرهنگ مشکوک نمی چسبد.
درادامه :
” روحش شاد که من، مجاهدین و مقاومت مردم ایران همیشه رهین خدمت بزرگ میهنی و انقلابی او هستیم که ودیعه مردم ایران، مسعود رجوی را از پایگاه یکم شکاری در تهران بهسلامت به مقصد رساند. ..”.
این کار نه خدمت به مردم ، بلکه نجات دادن دادن یک جنایتکار تلقی میشود که بنوبه ی خود سبب سر به مهر ماندن اسرار فراوانی شد که برملا شدن آنها میتوانست مسائل مهمی را حل کند وبنابراین کار او خیانت محسوب میشود.
اونه یک دوست مردم ایران، بلکه به یک دشمن غدارایرانی ها را- که روند زمان این غداریت را به که کم وبیش نهان بود وبتدریج آشکار کرد- این فرصت را داد که جنایت بیشتری کند .
بلی!
مسعود نه ودیعه ی مردم ایران که دشمن زیر کاهی آنها بود.
بازهم :
” پرهیزکاری و قهرمانی و از خودگذشتگیاش در رویارویی با رژیم حاکم، او را محبوبترین پرسنل نظامی میهنپرست و مردمگرا تاریخ معاصر کرد. ..”.
یعنی فداکارتر ازسرگرد لاهوتی ها وسرهنگ پسیان ودیگرانی که من بدلایلی نام آنها را ذکر نمیکنم بوده ودر راس آنها قرار داشته است ؟
من فقط میتوانم یک بیتی را که بحد کافی گویای همه چیز دراین خصوص است ، نقل کرده ودانستن را مثل سعدی بزرگ کار عاقلان بدانم :
جای آنست که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف میشکند بازارش”
سپس :
” قهرمان مجاهد خلق سرهنگ خلبان بهزاد معزی که پیوسته در آرزوی پرواز آزادی بهسوی تهران بود… “.
البته این آرزوی نابخردانه بیشتر متعلق بتوست مریم !
تو بودی که به برده های خود یاد داده ای که همواره شعار ” مریم مهر تابان / میبریمت به تهران ” سردهند که این دعا مستجاب نگردید.
ظاهرا دیگرانی باید باشند که بتو تسلیت عرض کنند که هوس به تهران رفتن با این خلبان مرموز را به خاک خواهی سپرد.
سعید