نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت دوازده
بند «لام»
همانگونه که قبلا خدمت شما عرض کردم هدف رجوی از انقلاب کذایی که راه انداخته بود، کنترل شدید بر تشکیلات سرکوبگرش بود و در ادامه حذف کسانی که نمی خواهند همراهی نمایند.
مسعود رجوی هدفش این بود که تا می تواند با ایجاد محدودیت ها و اِعمال فشارهای بیشتر افکار نفرات داخل فرقه را به کنترل خود در بیاورد؛ این گونه بود که می توانست بهره وری بیشتری از حضور نفرات به دست آورد. به همین خاطر وی با تجربه هایی که در امر انقلابی یافته بود متوجه شد که تعداد قابل توجهی از افراد در تشکیلات وی حرف های مسئولین تشکیلات را نمی خوانند وگوش نمی دهند. وی متوجه این عارضه شده بود که افراد تحت تاثیر مسائل درونی خودشان تشکیلات را دور می زنند و در نتیجه اهداف رجوی را به سر منزل مقصود نمی رسانند.
مریم رجوی مثل دفعات قبل موظف شد تا با تیم انقلاب خودش راه حلی پیدا کند. آنها نتایج به دست آمده را به اطلاع مسعود رجوی رسانده و بعد از کسب موافقت او در یک بحث تشکیلاتی ایدئولوژیک به اعضای فرقه منتقل کردند؛ اسم بحث بود: « بند لام» رفتن به زیر مینیموم خود !
ابتدا برای مسئولین بالاتر و فرمانده هان نظامی تشکیلاتی فرقه این بحث گذاشته شد و سپس برای اعضای پائین تر.
در بحث جدید تلاش بر این بود که شخصیت افراد را تغییر داده و آنان را گوش به فرمان نمایند. یعنی عصاره این بند از انقلاب کذایی رجوی بر این سوار بود که هر چه بیشتر افراد و اعضای فرقه نسبت به رجوی گوش به فرمان و سرسپرده باشند. این موضوع محقق نمی شد الا اینکه همه افراد فرقه از یک بحثی به خوبی عبور می کردند.
معمولا بحث ها را در فرقه رجوی طوری پیش می بردند که پایه های آن مبتنی بر واقعیات بود. در این بحث هم ظواهر امر نشان می داد که هر کسی دارای خصیصه هایی است که از درون جامعه با خودش به درون تشکیلات رجوی آورده است. گویی تشکیلات رجوی مدینه فاضله ای بود که در آسمان ها بود و هر کسی که از بیرون آمده وارد بهشت می شود.
شخصیت های افراد را با دروغگویی، عصبانیت های فزاینده، چشم چرانی، ریاکاری، تهمت زدن، خیال بافی، زیاده طلبی و عصیانگری ارزیابی می کردند که همه اینها علائمی بود با نام زیر مینیموم! یعنی که در روابط اجتماعی فرد دارای یک شاخص هایی می باشد: عالی، متوسط، ضعیف، مینیموم و زیر مینیموم.
مثلا یک فرد با ایمان و دارای اعتماد اجتماعی فردی بود عالی، حالا برعکس ، فردی که در کوچه و محل همه از دست او شاکی بودند و ناراضی، می شد فرد دارای خصیصه های زیر مینیموم.
بحث جدید در تشکیلات رجوی بر روی شخص در زیر مینیموم بود زیرا رد خط قرمز محسوب می شد. وقتی فردی در مقابل یک فرمانده نافرمانی می کند، وقتی فردی در مقابل یک زن مسئول در تشکیلات نا فرمانی می کند یعنی که دارد مرز سرخ رد می کند و این اصلا قابل قبول نبود.
اگر فرد خاطی فقط یک یا چند نفر محدود بودند که می شد با آنها برخورد کرده و قضیه را تمام کرد ولی وقتی موضوعی فراگیر می شود و به صورت اپیدمی در می آید یعنی که یک عارضه ایدئولوژیک می باشد و باید برای آن واکسن خودش را پیدا نمود؛ مثل همین الان که برای کرونا به دنبال واکسن هستند زیرا اپیدمی شده و فراگیر گشته است.
در ادامه این بحث قرار بر این شد که ابتدا هر کسی هر خصلت زشتی که در خود سراغ دارد را مکتوب نماید و بعد افراد به مسئولین خود و یا همراهان خود در تشکیلات مراجعه کرده و از آنان سوال کنند که چه خصلت های ناپسند و زشتی در او دیده اند تا فرد برود و بر اساس آن نکاتی که به وی گفته شده گزارش تهیه کرده و بعد از خواندن خصلت های زشت و ناپسند خود، تعهداتی برای خود بگذارد تا هر چه بیشتر مانع بروز این خصلت ها گردد.
ظاهر امر خیلی خوب به نظر می رسد، یعنی اگر کسی از مسائل رجوی و فرقه گرایی او خبر نداشته باشد خواهد گفت اینکه ایرادی ندارد، زدودن خصلت های ناپسند در هر عقیده و مرامی ارزش است. بله ظاهر امر این گونه نمایان می شود ولی رجوی خیلی زرنگ تر از این حرف ها بود، اتفاقا او از این مسائل استفاده می کرد تا در ظاهر مردم پسند و خدا پسند جلوه دهد ولی در باطن پیش بردن اهداف تروریستی و خائنانه ای بود که علیه عالی ترین مصالح مردم ایران به کار گرفته می شد.
بدین گونه بود که در تشکیلات یک اهرم دیگر به سایر اهرم های سرکوب اضافه گردید و فرد هرچه بیشتر تحت تاثیر قوانین ظالمانه تشکیلات قرار می گرفت تا هرچه بیشتر تشکیلاتی تر شده و گوش به فرمان گردد .
اما اصل داستان چه بود و رجوی از چه چیز نگران بود که وارد این همه کشاکش شده و روزانه آنرا پیش می برد؟ عصاره همه این بحث ها بعد از کنترل ذهنی و روحی افراد و ممانعت از خروج آنها از تشکیلات رجوی بود، زیرا رجوی معتقد بود هر فردی که بیرون برود بسرعت جذب جمهوری اسلامی شده و علیه رجوی دست به افشاگری خواهد زد که اصلا برای رجوی موضوع خوبی نبود و در تحقق اهدافش تاخیر زیادی به بار می آورد. کما اینکه اینک می بینیم که هر کسی که از فرقه جدا شده و احساس مسئولیت می کند علیه رجوی دست به افشاگری می زند تا کسی و یا کسان دیگری در دام فرقه و فرقه گرایی نیفتند.
ادامه دارد
پژوهش از: بخشعلی علیزاده