نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت سیزده
صفی تا تهران
به منظور گسترش انقلاب ایدئولوژیک رجوی در درون فرقه و تشویق افراد به ویژه زنان حرکت های زیادی انجام گرفته شد. از دادن مسئولیت های غیر واقعی به زنان تا حذف مردان در عرصه های مختلف سازمانی و تشکیلاتی که همه و همه بیانگر این بود که رجوی با ظاهرسازی و عوام فریبی سعی در پیشبرد اهداف پلیدش دارد.
اما یکی از عوام فریبی هایی که رجوی توسط مریم رجوی در مراحل انقلاب ایدئولوژیک نشان داد موضوعی به نام صفی تا تهران بود!
این موضوع در بند «شین» رخ داد و طی آن مریم رجوی با بالا بردن تعدادی از زنان به بالای سن، جلوی انظار دست زنان را گرفت و ضمن بالا بردن دست آنان خطاب به حضار گفت: «صفی تا تهران».
منظور وی از صفی تا تهران این بود که همه به ویژه زنان در مقامی قرار بگیرند که ابتدا کاندید شورای رهبری شوند و سپس مقام عضو شورای رهبری را به دست بیاورند. در واژه صفی تا تهران فتنه هایی نهفته بود که در ابتدای آن کمتر کسی متوجه آن می شد ولی زنان، قربانیان مهم این فرایند مرگبار بودند .
از آن روز به بعد زنان طعمه خوبی برای رجوی شدند. طاقت فرساترین کارها را به آنان واگذار می کردند و بیچاره ها واقعا خر حمالی می کردند، به معنای واقعی کلمه برده شده بودند، منتها برده های قرن حاضر؛ یعنی فریبی که رجوی انجام داد زنان را به لحاظ روحی و جسمی زیر بار استثمار حداکثری برد.
ما مردان که از گوشه کنار نگاه می کردیم متوجه این فشار شدید می شدیم و بین خودمان می گفتیم که انتخاب خودشان است. بالاخره جماعت مرد کار می کردند، زیاد هم کار می کردند، مثل برده های زمان قدیم اما همان میزان کار کردن توسط زنان واقعا ستم بود و نمی شد چیزی به جز ستم روی آن نامگذاری کرد.
در مدت خیلی کمی آمار بیماری زنان بسیار زیاد شده بود، طوری که وقتی به کلینیک پزشکی واقع در اردوگاه مرگ اشرف مراجعه می کردیم متوجه می شدیم که اغلب مراجعه کنندگان را زنان تشکیل می دادند، در صورتی که به لحاظ آماری جمعیت زنان یک سوم کل آمار حاضرین در اردوگاه اشرف بود. این دستاورد مسعود رجوی بود که همچون سایر دستاوردهایش سونامی مرگ را برای همگان و به ویژه در این موضوع مشخص برای زنان صادر می کرد.
اگر دقت کرده باشید مرگ های زنان در کشور آلبانی بسیار زیادتر از مرگ های مردان می باشد، علی رغم اینکه سردمداران فرقه رجوی کلی مخفی کاری می کنند تا آمار مرگ و میر فرقه بیرونی نشده و علنی نگردد. این همان دستاوردی است که رجوی برای زنان به ارمغان آورد. البته فکر نکنید که رجوی از بابت مرگ و میر افرادش دچار یاس و سرخوردگی می شود و یا اینکه وجودش را تاسف فرا می گیرد، نخیر، رجوی از مرگ هرکدام از افراد تحت اسارتش به عنوان یک برگ برنده استفاده کرده و تلاش می کند که سود ناشی از مرگ فرد را به دست بیاورد. آنها به هنگام مرگ افراد چنان مظلوم نمایی می کنند که گویی پدر و مادر فرد فوت شده همین مسعود و مریم هستند، در صورتی که حرام زاده تر از اینها همین دو نفر هستند.
حتی تلاش می کنند که مرگ افراد را تا مدتی علنی نکنند ولی موقعی که دیدند دیگر نمی شود بیشتر از حد مجاز خبر مرگ را مخفی نگه داشت با واژه ها و لغات تکراری مثل خواهر مجاهد، برادر مجاهد، و یا مجاهد صدیق فرد را کفن پیچ کرده و عطایش را به لقایش می بخشند و در دل تپه های آلبانی به خاک می سپارند. سپس برای چند روزی جسد را به عرش اعلا می برند و بعد همه چیز فراموش می گردد. تنها جایی که یک فرد را مورد تعریف و توصیف قرار می دهند بعد از مرگش می باشد که دیگر به درد نمی خورد، زیرا در زمان زنده بودن افراد نباید هیچ کس پر رنگ گردد و مهم شود زیرا از ابهت رهبری فرقه کاسته می شود.
این عاقبت صفی تا تهران مریم رجوی است که فعلا ادامه دارد و از عراق تا آلبانی و از آلبانی تا تهران صف مرگ های هر چه بیشتر فرقه رجوی ادامه خواهد داشت.
ادامه دارد
پژوهش از: بخشعلی علیزاده