در روزهای گذشته شاهد اعلامیه های آبکی از سوی سران سازمان مجاهدین بودیم که محتوای آنها قطع کمک مالی این سازمان به دو نفر از عناصر جدا شده از این فرقه منسوخ بنامهای خلیل انصاریان و منصور براهویی بود.
البته این اولین باری نیست که سران فرقه رجوی به این کار مبادرت نموده و با این روش پای خود را بر روی گلوی افرادی که از این سازمان ضد مردمی جدا می شوند می گذارند تا بتوانند آنها را همچنان مزدور خود نگه دارند. اما می بینیم کسانیکه بطور جد از این سازمان تروریستی اعلام جدایی می کنند دیگر به هیچ بهانه ایی به آن مکان و فرقه شوم باز نمی گردند و آزادی واقعی را انتخاب می کنند .
در بحث فوق از هادی ناصری مقدم که به تازگی از آلبانی به کشور بازگشته نظر خواستیم که وی گفت:
فکر نمی کنم اولین بار باشد که سازمان اینکار را انجام می دهد و بیشتر هدف سران فرقه رجویسم از اینکار ایجاد ترس و وحشت در بین افرادی هست که تمایل به جدایی و آزاد شدن دارند و میخواهند تا تعیین شدن تکلیف در پایتخت آلبانی بطور مستقل زندگی نمایند و سران سازمان و بخصوص حسن نایب آقا و تنی چند از مزدوران فرقه رجویسم هر از چند گاه با براه انداختن چنین خیمه شب بازیهایی ترس به دل آدمهایی که قصد جدایی دارند می اندازند. تا بتوانند آنها را همچنان در اسارتگاه ذهنی خود نگه دارند و یکی از گفته های آنها به عناصرشان این می باشد که کمیساریای پناهندگی دیگر هیچ کمکی به شما نمیرساند و این ما هستیم که هوای شما را داریم و تمام امکانات را در اختیار شما قرار میدهیم تا بتوانید به زندگی خودتان ادامه دهید .
وی ادامه می دهد که قطع کمک مالی برای خود من هم اتفاق افتاد و چون من از سازمان جدا شده بودم و کمک مالی ناچیزی دریافت میکردم، فرقه بدنبال بهانه ای برای قطع آن می گشت! روزی غلامرضا شکری و فرهاد کریم خان بدون آنکه از سازمان مطلبی نوشته باشند بیانیه ای بر علیه کمیساریا آماده کرده بودند تا بتوانند به آنها برسانند که کمکهای مالی شما ناچیز می باشد و یا ادامه دادن آن کمک ها برای ما جدا شدگان الزامی می باشد و برای همین نام من را هم بعنوان امضاء کننده آن آورده بودند. این عمل آنها باعث ناراحتی جواد خراسان شده بود و به محمدعلی که اهل قزوین بود و نیز احمد انتظار که به او کمک میکرد دستور داد تا کمک مالی یا همان حقوق من را قطع نمایند! از اینگونه اتفاقات بسیار می افتاد و 25 هر ماه که قرار بود حقوق بدهند انقدر آن را طول می دادند تا 10 ماه بعد شود و در این بین برخی آدمها که هیچ کمک دیگری نداشتند تن به جاسوسی بقیه جدا شده ها می دادند و برای سازمان اخباری می دادند .
او می گوید: برخی از افراد برای خوش خدمتی به سازمان دست به هر کاری میزدند. مثلا سرافراز از جمله افرادی بود که اعلام جدایی نمود و به سفارت رفته و تمام افرادی راکه با سفارت همکاری داشتند را به فرقه فروخت و سپس به داخل سازمان برگشت که سران سازمان از او سوءاستفاده های بسیاری برای ساکت نمودن آدمها کردند تا بتوانند همچنان ذهن آنها را منجمد نگه دارند .
سران سازمان مجاهدین که با عناوین مختلفی مانند آزادی و یا کار با درآمد عالی و زندگی در اروپا و غیره توانسته بود روزگاری عناصر مختلفی را جذب نماید و به پشتوانه آنها دلارهای کثیفی از کشورهای حامی تروریسم دریافت نماید ، اکنون با باز شدن یخ ذهنی عناصرشان حاضر نیستند جدایی آنها را بپذیرند و به همین خاطر تلاش می کنند تا بتوانند با عناوین مختلفی مانند قطع کمک مالی و غیره آنها را همچنان در اسارت خود نگهدارند ولی ماه هرگز پشت ابر نخواهد ماند. سیاهی سازمان ضد خانواده مجاهدین بر تمام مردم دنیا آشکار خواهد شد .