جمعه شب تلویزیون اینترنتی مردم با آقایان عادل حزبه پور برادر عبدالامیر حزبه پور و غریب ناصری کریموند برادر یاری جان ناصری از اعضای تحت اسارت فرقه رجوی در شهر اهواز مصاحبه ای را انجام داد.
آنها در ابتدای مصاحبه ضمن معرفی خود به شرحی از بیوگرافی برادران خود و چکونگی اسارت و پیوستن آنها به تشکیلات مجاهدین پرداختند. هردو خانواده نزدیک به 40 سال است که عزیزان خود را ندیده اند.
آنها وجدان های بیدار جهانی را به کمک طلبیدند و میپرسیدند چرا جهان متمدن و مدعی حقوق بشر زجر و مصیبت آنها را به نظاره نشسته اند؟ و چرا فریاد رسی نیست؟
آنها از عمق عشق و احساس وعواطف برادران خود در سالهای دور و در زمانی که در ارتباط تنگاتنگ با آنها زندگی می کردند و گاها سر بر یک بالشت می گذاشتند سخن می گفتند و برایشان عجیب می نمود که چرا و چگونه چنین انسان هایی سرشار از عشق وعاطفه نسبت به خانواده وعزیزانشان بی تفاوت شده اند؟!
آنها وقتی از جبهه جنگ به مرخصی می آمدند به تمامی فامیل سر میزدند و حتی تغذیه مختصر جنگی خود را هم برایشان سوغات می آوردند، ولی اکنون سالیان در مناسبات مجاهدین خلق آنها را فراموش کرده اند؟
خانواده ها دراین مصاحبه از اولیه ترین حقوق انسانی خود یعنی داشتن حق خبر و تماس و دیدار سخن گفتند و رهبران مجاهدین را به چالش می طلبیدند که چرا و چگونه حق ملاقات با عزیزانشان را از آنها سلب کرده اند؟
چگونه ادعای آزادی برای مردم ایران را دارند در حالیکه بخشی از همین مردم را از آزادی تماس با وابستگانشان محروم ساخته اند؟
اشک پهنای صورتشان را پوشاند وقتی لب به سخن باز کردند که درمقابل سیاج های پادگان اشرف با وجود گرمای کشنده عراق و پذیرش ریسک خطرهای جانی ناشی از بمب گذاری ها وقتی حاضر شدند تا جگر گوشه های خود را ببیند بجای آغوش گرم انها سنگ و فحش و ناسزا پذیرای انها شد؟ سرها و پاهایشان شکست! خونشان بر خاک های گرم اشرف ریخت تا دامن محبت وعشق به عزیزان را به خون خود رنگین سازند و نقاب از روی مدعیان ازادی خلق بردارند.
حرف های آنها که از عمق وجود دردناکشان بیرون میزد مجری برنامه و تمامی مخاطبین برنامه را تحت تاثیر قرار داده بود و برای لحظاتی بیاد مظلومیت آنها اشک بر چهره همگان نمودار شود.
داستان خانواده های کریموند و حزبه پور یکی از تراژدی های غمبار دنیای معاصر ما است و هیچ وجدان آگاه انسانی نمی تواند درقبال این درد های جانکاه بی تفاوت باشد! این زبان حال خانواده هایی است که رجوی ادعای آزادی انها را دارد.
سازمانی که درقبال خانواده های اعضایش چنین برخوردی دارد براستی باید گفت وای بحال مردم ایران و وای اگر از پس امروز باشد فردایی!
درد دلهای خانواده های حزبه پور و ناصری بیانگر درد تمامی خانواده هاست. خانواده هایی که هیچ گناه و جرمی جز عشق به عزیزان اسیرشان ندارند . براستی انها باید به کدامین جرم این چنین زجر بکشند؟
ولی چنانکه خودشان هم در جریان مصاحبه تاکید کردند تا یک نفر از خانواده زنده باشد آنها دست از تلاش ومبارزه خود نخواهند کشید. چه رهبران مجاهدین بخواهند وچه نخواهند انها بزودی در مقابل درب اشرف سه در آلبانی حاضر خواهند شد وعزیزانشان را آزاد خواهند کرد. آن روز لبخند بر لب هایشان خواهد نشست و بغض خوشحالی انها خواهد ترکید و اشک شادی پهنای صورتشان را خواهد گرفت.
آن روز چندان دیر نیست! آه و لعن و نفرین خانواده های داغدار دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
اکرامی