مجاهدین رجوی به رهائی انسان اعتقادی ندارند ولاجرم الگویی درکار نیست! – قسمت اول

فرقه ی رجوی که حالت بدتر ازکسی دارد که به ده راهش نمیدهند و سراغ خانه ی کدخدا میرود ، بی خیال ازوضع فضاحت بار خود که طی آن مسئله ی مرگ وزندگی برایش مطرح است ، دست به نظریه پردازی ونوشتن ” تئوری انقلاب ” زده وشرم هم نمیکند که بعنوان یک باند مافیایی و گروه ضدانقلابی ، در حالی که احتیاجی به رونوشت برداشتن از نظریات تئوریسین های اجتماعی- سیاسی ومردمی ندارد وتنها برای اظهار لحیه و انقلابی نمائی- که این انقلابی نمایی ناشی از نگرانی های عمیق او نسبت به حوادث آینده است- مبادرت به نوشتن اینگونه مقالات میکنند.

این باند گرفتار افلاس، درقسمتی از یک مقاله ی مربوط به تئوری انقلاب نوشته است :
برخلاف واضعان و مدافعان سرسخت رفرمیسم، که صاحبان منافع و قدرت هستند، مدافعان تز انقلابی، به حاشیه رانده شدگان و خلع ید شدگان از امکانات اجتماعی و انسانی می‌باشند “.

صاحبان قدرت نامشروع ابدا تمایلی به انجام رفرمیسم ندارند واگر زمانی مجبور به تن دادن نصف ونیمه به اصلاحات ورفرمیزم میشوند، ناشی از فشار مردم کم برخوردار از مواهب زندگی میباشد و این رفرمیسم دراصل قبول نوعی انقلاب است.
در ضمن انسان ها زندگی را دوست دارند واینطور نیست که با جواب گرفتن از رفرمیزم، جان خود را با دست زدن به شورش وانقلاب درخطر اندازند.
بعبارت دیگر، تهی دستان هم درک میکنند که گرهی را که با دست باز میشود، نباید با دندان باز کرد.

همچنین :
در تز انقلابی سد راه تکامل جامعه و بلوغ آن و رهایی انسان و آزاد شدن ظرفیت هایش دو مانع پایه‌یی و بزرگ یعنی، جنسیت و فردیت هستند. در بحث جنسیت، تفاوتهای ساختار بیولوژیک زن و مرد مطرح نیست، بلکه آنچه که مورد نظر است نتیجه‌گیری از این تفاوت بیولوژیک و تحمیل نقشهای کلیشه‌ای در عرصه زیست اجتماعی به هر یک از این دو جنس می‌باشد و این همان مفهوم جنسیت است “.

درانقلاب؟؟!! ایدئولوژیک شما، بزرگترین ظلم درحق جنسیت شد.
زنان مجبور شدند که خانواده ی خود را بخاطر برتری طلبی مسعود رجوی ازدست داده و تبدیل به جاسوسانی برعلیه شوهران خود شده وآنها را به نفع مسعود قربانی کرده وخود را دراختیار تام وتمام او قرار دهند.

یعنی اگر درجوامع طبقاتی، زنان گرفتار تبعیض هستند، در مناسبات رجوی دچارتبعیض مضاعف شدند.
درکنار این مسئله ، مسئله ی فردیت وکیش شخصیت هم به اوج خود رسید.
با این وضع آیا بهتر نبود که دراین مورد حرف نزده و دیگران را نسبت به تشکیلات خود حساس نکرده تا زیر ذره بین قرار نگیرید؟

بازهم :
تز رفرمیستی بسیار علاقمند به فردیت است و البته نتایج ضداجتماعی آن مطلوب نظر رژیمهای ارتجاعی و دیکتاتوری نیز می‌باشد. زیرا با گسسته شدن پیوند های قوی میان افراد جامعه به حکم فردیت و تشخص، ساختار قدرت بقای خود را در فقدان گروه‌های اجتماعی به هم پیوسته که بالقوه برای ساختار قدرت خطر‌آفرین هستند، تضمین شده می‌بیند“.

پس شما که محصور فردیت بی همتا هستید، چرا با رفع حصر ازاعضای تشکیلات به رفرمیزم دست نزده اید؟
شاید فکر میکنید که با قبول رفرمیزم ، ازانقلابی بودن- که نیستید – تهی شوید؟
آیا با قدغن کردن تشکیل محافل دوستانه درصدد اثبات انقلابی بودن خود هستید؟
اگر جوابتان مثبت است داشتن اینهمه مناسبات گرم با عربستانی که این حرف ها سرش میشود ، از بهر چیست؟
میبینید که دروغگویی چقدر پر عوارض وزشت است و نمیتوان آنرا درداخل هیچ زر ورقی تحویل مردم داد؟

درادامه :
ظاهر بحث فردیت بسیار اغواگر است و به سختی می‌توان از جاذبه آن چشم‌پوشی کرد. اما مشکل این جاست که پیش کشیدن مفهوم فردیت و تشخص، لاجرم به نفی جامعه و انسان اجتماعی راه می‌برد “.
احتیاج به آوردن واژه ی ” ظاهرا ” نبود. در زمانی که مسعود وسپس مریم نشان دادند که به هیچ قیمتی حاضر به ترک فردیت وقبول خرد جمعی درانتخاب راه ورسم تشکیلاتی نشدند.
ودرست همینجا بود که مسعود با عشق به فردیت خویش ، نه تنها خود را ازجامعه جدا کرد، بلکه اعضای تشکیلات را هم به دور وبر خود راه نداد وشد آنچه که طبیعتا میبایست بشود.

مشکل این مقاله نویس درآنست که به نکوهش اعمالی نشسته که سازمان خودش بارزترین مبتکر آنست.
او با نیرنگ ” آی دزد ، آی دزد ” گفتن وارد میدان شده و با نقل نظریات دانشمندان ذیربط که این نظریات هیچ همخوانی با عملکرد وماهیت فرقه ی رجوی ندارد ، کمال بیشرمی را بنمایش گذاشته است!

همینطور :
سازگاری بدیع ایدئولوژی انقلابی مجاهدین و انطباق آن با شرایط تازه موجب شد تا طوفانهای سهمگین شرارت ها و فتنه‌های مردم سوز { آیت الله}خمینی که طومار تقریباً همه گروه‌های سیاسی را در هم پیچید، نه تنها خللی در تشکیلات مجاهدین ایجاد نکرد، بلکه با سر فصل‌های مهمی هم‌چون ۳۰خرداد و ۵مهر ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق ایران به مداری بالاتر جهش کرده...”.

این سازگاری بدیع نه با تئوری انقلابی که با ” ماکیاولیزم ” – که ایدئولوژی عمیقا ضد انقلابی وضدمردمی است – انجام گرفت وانصافا هم بخوبی انجام گرفت ودرتاریخ مجاهدین بعنوان یک پدیده ی بی نظیر ثبت خواهد شد واگر خواستید هم میتوانید منتظر تاریخ نمانده و و ازهمین حالا به این موفقیت خود افتخار کنید!

ضمنا نتیجه ی این تطابق شما با شرایط، علاوه بر منتهی شدن به خیانت های پرشمار ازطرف شما ، چیزی جز استحاله یافتن سازمان مجاهدین خلق استقلالگرای سابق به باند مافیایی رجوی ، عایدی برای شما ومضرات غیر قابل چشم پوشی ای برای کشور ایران نداشته است!
صابر

خروج از نسخه موبایل