اخیرا سایت دیدگاه در وجد بیرون آمدن احتمالی نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا، مسئله اتحاد نیروهای سرنگون طلب را برای صدمین بار مورد بررسی و تجدیدنظر قرارداده است. نویسنده که خود تنه اش چندین بار به تنه مجاهدین خورده وهربار دست ازپادرازتر به سرجایش برگشته، این بار از پیام اول مسعود رجوی که درآن « همه آنهایی که بدور از استبداد مذهبی و تمامیت رژیم ولایت فقیه در اندیشه جمهوری و دمکراسی و حاکمیت مردم ایران اشتراک نظر و اشتراک عمل دارند» را ظاهرا به اتحاد و مساعی عمل خوانده، به شور آمده و از مسئولین کمیسیون های شورا عاجزانه درخواست می کند که « از شما خواهش می کنم، با همکاری دیگر مسوولین کمیسیون های شورای ملی مقاومت، از تک تک سازمانها و احزاب و شخصیتهای سرنگونی طلب، با قید نام و علنی، رسما و کتبا دعوت به حضور در کمیسیون آشتی کنید. و اگر دست رد به سینه شما زده شد، دوباره دعوت کنید، و دیگر بار، و دیگر بار…
نویسنده محترم یا خودش را به گمراهی می زند ویا هنوز سازمان مجاهدین را بخوبی نمی شناسد که البته فکر می کنم مورد دوم در مورد ایشان مصداق داشته باشد.
بنده اینجا نمی خواهم به تک تک موارد نامه ایشان بپردازم چرا که ایشان از یک نکته اصلی غافل هستند که منظورمسعودرجوی اصلا وی و امثال وی نیستند بلکه جریان های سلطنت طلب میباشند که آمریکا شرط آزادی رجوی را همکاری سازمان با آنها قرارداده است که البته خود محافل سلطنت طلب نیز هیچوقت زیربازننگ همکاری با مزدوران صدام نمی روند.
نکته کلیدی دیگر در رابطه با مجاهدین که نویسنده مقاله از آن غافل مانده اینست که سازمان از سال ورود به عراق یعنی 1365 دیگربه مسئله سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از طریق مردم، قیام مردمی و یا جنبش درون کشور دیگر اعتقادی ندارد. تنها راه سرنگونی رژیم از نظر مجاهدین، از طریق ارتش آزادیبخش با حمایت یک قدرت خارجی میسر می باشد. حالا اگر این قدرت صدام باشد و یا آمریکا، فرقی در اصل مسئله نمی کند. مهم رسیدن مهرتابان به تهران است وبس. مردم در معادله مجاهدین فقط نقش بازیگر را دارند. این موضوع را مجاهدین بدفعات وبا صدای رسا بدنیا اعلام کرده اند. شما می بینید که وقتی حکومت صدام مورد تحریم سازمان ملل قرار گرفت، مجاهدین آن را تقبیح کردند و دادوفغان از محرومیت وفشار اقتصادی تحمیل شده بر مردم عراق براه انداختند ولی وقتی مردم ایران مورد تحریم اقتصادی قرار می گیرند، مجاهدین به رقص وپایکوبی می پردازند وشیرینی در میان عشایر عراق پخش می کنند.
من میخواهم به آقای نویسنده مقاله مندرج در سایت دیدگاه هشدار بدهم که فرقه مجاهدین و رهبرش از این مار ها زیاد در چنته دارند و بنام «استراتژی» هر چند وقت یکبار فیلی هوا کرده و اطرافیان، هواداران، اعضاء و مخاطبان خارجی را مدتی سرکار می گزارند. از «فاز سیاسی» قبل از شروع مبارزه مسلحانه تا «فاز سرنگونی کوتاه مدت» و «فاز سرنگونی میان مدت»، «فاز قیام شهری»، «فاز سرنگونی از طریق منطقه»، «فاز سرنگونی از طریق ارتش آزادیبخش» و این آخری «فازسرنگونی وانحلال» همه این ها برای سرکارگذاشتن و مصرف نیرهای درونی است وگرنه، حالا سرنگونی به یکطرف، مجاهدین کی ظرفیت این را دارند که حتی با نیروهای خودی بتوانند سر یک میز نشسته و مثل نیروهای متمدن غرب در مورد مسائل مورد علاقه و یا مورد اختلاف به بحث بپردازند.
اینجانب برعکس شما به این معتقد نیستم که فرقه مجاهدین بتواند پوسته بترکاند و با دیگر نیروهای سیاسی سریک میز بنشیند. شما یک مورد را نام ببرید که نمایندگان رسمی سازمان با نمایندگان دیگر گروه ها به بحث و گفتگو پرداخته باشند. این فرقه مسائلَش را تابحال بدور ازمردم و پشت درهای بسته حل کرده و نتایج مفیدی هم گرفته است. مگر در همین حکم دادگاه اخیر شورای اروپا در لوکزامبورگ اشاره نشده که سازمان مجاهدین دیگر دست از خشونت جسته است. وکلای سازمان در پشت درهای بسته به قضات اطمینان داده اند که سازمان دیگر مبارزه مسلحانه نمی کند. ولی با این حال غرب به مجاهدین جواب مشخص منفی در رابطه با آلترناتیوی آنها برای جایگزینی حکومت جمهوری اسلامی داده است. برای آنها چاره ای بجز فعالیت سیاسی بمانند دیگر گروه ها در چارچوب قوانین موجود در غرب نمی باشد.
اینجانب بشخصه از ورود سازمان مجاهدین به صحنه سیاسی غرب استقبال می کنم چرا که این صحنه، صحنه ای دموکراتیک میباشد و شارلاتان هایی مانند مسعودرجوی در آن تبخیرخواهند شد. شما نیز به فعالیت خود در این زمینه ادامه بدهید من پشتیبان شماخواهم بود.
علی اکبر راستگو، کلن آلمان، چهارم ژانویه 2007