همانطور که انتظار می رفت، مریم رجوی با برگزاری یک نمایش «ویدیوکنفرانس» به مناسبت روز زن، باز هم مثل سابق خود را مدافع حقوق زنان و حامی برابری نامید و برای زنان ایران (که به لحاظ حمایتی صدبار بیش از زنان مجاهد پشتیبانی حقوقی می شوند) ابراز نگرانی کرد. در این کنفرانس، سروناز چیت ساز مسئول «کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت» و زینت میرهاشمی از باند انشعابی چریک های فدایی خلق نیز حضور داشتند. «سروناز» که ربع قرن پیش، پس از جدایی خانم مریم متین دفتری از شورا، به این پست پوشالی گمارده شد، هیچگاه از وضعیت اسفبار زنان و دختران مجاهد که برخی از آنان به دلیل فشارهای روحی دست به خودکشی زدند و یا به دلیل مسئله دار بودن به قتل رسیدند، سخنی بر زبان نیاورده و هیچگاه نگفته که چرا در مناسبات مجاهدین که ادعای برابری زن و مرد دارد، صدها زن به عقد مسعود رجوی درآمدند و بیش از 100 نفر آنها مقطوع النسل شدند!
در این میان اسف و افسوس «زینت میرهاشمی» برای حقوق زنان ایرانی هم طنز دیگری است که باید در تاریخ نوشت. او که سالها بیکار و علاف به همراه شوهر و فرزندان خود در خیابان های پاریس و کشورهای مختلف می چرخد و لقب «سردبیر نشریه نبرد خلق» را یدک می کشد، مدیون حقوق و مزایای هنگفتی است که ماهیانه بابت حضور در شورا از مریم رجوی دریافت می کند، لذا هیچگاه نیم نگاهی هم به صدها زن مجاهد که با رنج و سختی مشغول بیگاری بوده اند نینداخته است. اما هر از گاهی پشت میز کامپیوتر برای کارگران ایرانی اشک می ریزد و روز زن هم نگران زنان ایرانی است!.
«مهدی سامع و زینت میرهاشمی»، از دهه 60 با بودجه ای که با رنج و خون مجاهدین و الطاف صدام تأمین می شد زیست و عادت کرده اند و به همین خاطر هیچگاه کوچکترین انتقادی به مسعود یا مریم رجوی نداشتند. سازمان چند نفره آنان که همیشه خود را ضدامپریالیستی می دانستند، با سقوط صدام و پابپای مجاهدین در بورژوازی (سرمایه داری) تحلیل رفت و همسفره با لابی های صهیونیستی و آمریکایی مجاهدین گردید. مبارزه امروز آنها نوشتن چند مطلب در نشریه «نبرد خلق» با تیراژ صدتایی است که بخشی از آنرا هم مجاهدین می خرند تا هزینه آنها تأمین شود. گاهی هم نشستن پشت میزکتاب و هیاهو در میتینگ های مجاهدین وظیفه آنها می شود که به فراموشی سپرده نشوند. گروه 30 نفره مهدی سامع در دهه 60 در کردستان عراق رو به اضمحلال بود که مسعود رجوی بخاطر منافع شورا، هزینه انتقال آنان به اروپا را فراهم کرد تا به قول خودش بیش از آن وا نروند و حداقل در اروپا تحت عنوان بی مسمای «سازمان چریک های فدایی خلق-پیرو هویت» به زندگی خود ادامه دهند. دفاع زینت میرهاشمی از زنان ایرانی، خنده ای تلخ به کام زنان دردمند و کهنسال مجاهد خلق است.
در این کنفرانس نمایشی، چند دوجین شخصیت انگلیسی و لابی های مجاهدین حضور داشتند که به دعوت کارمند قدیمی مجاهدین در انگلیس، یعنی «استراون استیونسون» صورت گرفته بود و به میمنت آن، پول های زیادی هم به جیب زد. استیونسون صاحب یک کمیته پوششی تحت عنوان «کارزار تغییر برای ایران» است که گفته می شود تنها 3 عضو دارد. وی سالهاست در استخدام غیررسمی مجاهدین است و با همان کمیته پوششی اش، به پولشویی مشغول است، البته هر از چندی نام کمیته را هم تغییر می دهد تا بیش از حد مضحکه نشود و پولشویی اش نیز لو نرود.
کنفرانس 8 مارس مریم رجوی در نهایت هیچ دستاوردی نداشت و در هیچ رسانه ای هم پوشش داده نشد و می توان گفت به نسبت سال های قبل بسیار بی رونق تر و کمرنگ تر بود. لذا مجاهدین بلافاصله آماده فاز بعدی آشوبگری خود در داخل شده اند و زمینه آنرا برای روزهای منتهی به چهارشنبه سوری مهیا می کنند. از سال های آغازین دهه 70، مجاهدین تلاش گسترده ای برای به کنترل درآوردن جشن های ایرانی آغاز کردند که یکی از آنها، چهارشنبه سوری بود. تا پیش از جنگ کویت، مسعود هیچ انگیزه ای به اینگونه مراسم ها از خود نشان نمی داد و اساساً به دلیل افکار ضدایرانی و متحجرانه اش، چنین جشن هایی را مغایر با دیدگاه ها و آموزه های خود می دانست، اما هنگامی که مشاهده کرد جوانان ایرانی علاقه زیادی به آتشبازی دارند و آیین های باستانی را با علاقه اجرا می کنند، به فکر سوءاستفاده از تمامی آیین های سنتی افتاد و در قرارگاه اشرف نیز به اجرای آن پرداخت و همزمان برنامه های تبلیغی زیادی در نشریه مجاهد و سیمای آزادی برای آنها تولید کرد. پس از اشغال عراق که بزرگترین حامی رجوی سقوط کرد، مجاهدین گام تازه ای برای ایجاد آشوب در کشور برداشتند که اساس آن ویران کردن «فلسفه برگزاری چهارشنبه سوری» است. جشنی که برای شادی و پیوستن دلهای مردمان به یکدیگر برپا شده و نمادی از پایان یافتن سرد و تاریکی زمستان است و فلسفه آن پایان یافتن فصل سرد و تاریک و دمیدن نور و روشنای آگاهی است و امروز متأسفانه مبدل به میدان جنگ و خانمان سوز شده و از ماهیت خود بکلی خارج گردیده است.
مریم سالهاست جوانان ایرانی را تشویق به پرتاب بمب و نارنجک در آیین چهارشنبه سوری می کند تا زمینه هرج و مرج برای مبدل کردن آن به یک حرکت سیاسی-اجتماعی را فراهم کنند. نتیجه اینگونه تبلیغات و منحرف کردن آیین سنتی از مسیر درست، جز کشته و زخمی شدن دهها و گاه صدها تن از هموطنان که بسیاری از آنان کودکان و نوجوانان بوده اند نداشته است. تاکنون چندین زن باردار نیز به دلیل پرتاب نارنجک دچار آسیب های جبران ناپذیر شده اند.
در چنین شرایطی، خانواده های ایرانی می بایست هوشیاری هرچه بیشتری روی کودکان و نوجوانان خود داشته باشند و اجازه ندهند گروهی اراذل و اوباش و یا فریب خوردگان وارد اینگونه جشن های آرام و شاد شوند و مسیر حرکت آنرا به سمت خشونت و ارعاب بکشانند و با آسیب رساندن به مردم، این جشن ملی را به سوگواری و برنامه های خونین مبدل کنند. همزمان باید به کودکان آموخت که فلسفه چهارشنبه سوری، ایجاد محبت و دوستی است نه رعب و وحشت و آسیب رسانیدن به دیگران!
حامد صرافپور