من چون عادت ندارم که گول زرورق سازی ها را بخورم ، با خواندن متن مداحی رحمان کریمی که لقب بی افتخار پیرترین مرید رجوی را دارد، دچار شک و شبهاتی نشدم که آقا رحمان درصدد حقنه ی این شبهات به خواننده ی خود بود و بنابراین یکراست به نقل ونقد گفته های او میروم.
اونوشته است :
“ استبداد حاکم فقط متکی به تور گسترده پلیسی و شدت سرکوب خود نیست. به همان نسبت که ارتجاعی باشد از ابزار گوناگون تبلیغاتی بهره می گیرد برای القا و پراکندن جاهلیت فکری خود در میان مردم. این وظیفه احزاب و سازمان های مترقی ست که به مقابله برخیزند. اولین کاری که دیکتاتورها می کنند، قطع رابطه آنان با مردم است. و این هدف را با کشت و کشتار و پر کردن زندان ها برای خود ممکن می کنند. قاعدتا قشر روشنفکر جامعه است که این مفارقت و خلأ را شجاعانه با قلم و قدم پر کند “.
این همان قاعده واسلوبی است که مسعود واینک مریم رجوی ، برای حفظ تشکیلات تار عنکبوتی اش بکار میبرد.
یعنی اوج جاهلیت را درمناسبات فرقه ای تنگ ومحدود خود بکار میبرد ودشمنی کینه توزانه ای با احزاب وسازمان های مترقی- چیزی که درایران ضعیف وفرتوت است – بعمل میآورد.
سازمان رجوی بیشترین تلاش اش قطع ارتباط اعضای نگون بخت اش با مردم است تا آنها نتوانند دید روشن تری ازاوضاع داشته و به رجوی که تمام قواعد بازی دریک جمع را با فریبکارانه ترین و مستبدترین عمل زیر پا میگذارد ، انتقادی نکرده واو را بعنون یک جوجه دیکتاتور از اریکه ی قدرت پایین نکشیده وبخاطر جنایاتش بدست یک دادگاه ذیصلاح نسپارند.
بنابراین آقا رحمان!
اول درمورد این مشکلات داخلی خود بنویسید وآنگاه به این تئوری پردازی ها روی آورید وگرنه قضاوت امثال من درمورد تواین خواهد بود که بعنوان کسی که دانسته های خود درمورد سازمان استحاله یافته وجهنمی مجاهدین خلق را کتمان میکند و به امر سرکوب خشن اعضای سازمان کمک شایانی کرده و در انجام این جنایت ها در سازمان، معاونت مسعود و مریم را برعهده گرفته و جنایتکار است!
ودرست برهمین اساس است که ازتو که خود را یک روشنفکر معرفی میکنی ، میخواهم که این اصلاحات را ازدرون سازمان خود شروع کنی وچون لب گور هستی، ازمرگ وزندان واهمه ای نداشته باشی!
بازهم :
” خود باختگان راهی تبعید شدند اما خیلی زود معنا و وظیفه تبعیدی را از دست دادند. رفتند به دنبال تأمین زندگی و برای حفظ هویت سابق خود، مبارزه سیاسی را به عنوان شغل و سرگرمی سیاسی دنبال کردند. روز به روز گرفتار تجزیه و انشعاب؛ بغض و کین خود را از رژیم به سمت مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت معطوف داشتند. چرا؟ چون بی تعارف چشم دیدن یک رهبری نیرومند و آگاه را نداشتند که جنبش مقاومت را در راهی بس مخاطرهآمیز و موانع از میان حرامیان خونخوار به پیشروی هدایت کند...”.
بفرض اینکه این خودباختگان از رژیم ترسیدند و کار در خور توجهی انجام ندادند ولی این ترسیدن بمعنای آن نمیتواند باشد که برعلیه شما حسودی کنند و از این روست که باید دنبال علل بی توجهی انها به باند رجوی گشته و مثل من دریابید که آنها سوای اینکه رجوی ها را خوب میشناسند ، حاضر به تن دادن به امر ونهی های آنها نخواهند شد .
وانگهی آنها اطلاع کافی از نداشتن پایگاه مردمی رجوی ها دارند وبنابراین درمعادلات آنها مسئله ی اتوریته ی رجوی، محلی ازاعراب ندارد.
رحمان کریمی پس از قهرمان ملی نامیدن مسعود ومریم ( یکی صاحب حرمسرا ودیگری مشاطه ) ، به نوشته ی خود چنین ادامه میدهد :
” … مجاهدین خلق مقتدای شان جاوید یاد حنیف نژاد است که میگفت تضاد اصلی بین با خدا و بی خدا نیست بلکه بین استثمار کننده و استثمار شونده است … دو قهرمان سترگ رهبری ما مسعود و مریم و سایر مجاهدین خلق دقیقا بر همین اعتقادند. ترکیب شورای ملی مقاومت مدل این نظریه تئوریکی ست “.
پس شما که به دروغ اورا مقتدای خود میدانید، چرا به دامن استثمارگر عظیم و کشتی جنگی او بنام دولت بدون مرز اسرائیل آویخته اید وتمنای اشغال ایران وتقدیم دو دستی حاکمیت به خودتان را دارید؟
آیا حنیف میتوانست با تروریزم اقتصادی منحصر بفرد اعمال شده برایران این چنین موافق باشد که مسعود ومریم هستند ؟
آیا آنها همان حقوقی را برای خود قائلند که برای مردان تبدیل به فسیل کرده وزنان استثمار جنسی شده قائل اند؟
نهایت اینکه :
“ما پیرانه به رهبران و مسئولان جنبش مقاومت و به شورای ملی مقاومت استوار افتخار می کنیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید “.
راه جهنم هم با حسن نیت تمام فرش شده وشما میتوانید تشریف برده و زندگی تان را بکنید!
اما شما آقا رحمان!
بخاطر حضور قبلی درجریان سیاسی دیگر، بیشتر ازمسعود کتاب خوانده ای وانصاف بهتر از او مینویسی ! پس بخودت رحم کن وبخاطر چندروز خوراک پر چرب ونرم، تبدیل به مداحان تمام عیار انسان نماهای دیو صفتی مانند مریم ومسعود نشو وقدر این آخرین ماه ها واحیانا سالهای عمرت را بدان وازجنایات این دونفر در سازمان بنویس تا اینقدر گمنام وبدنام نمیری و گرنه درمورد مطالعات گذشته ات خواهند گفت :
علم هرچند بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی!
نوید