پایان سال گذشته در حالی رقم خورد که دادگاه حقوقی 55 بین المللی تهران، شکایت 42 عضو جداشده ی آسیب دیده از خشونت های فرقه ای سازمان مجاهدین را پذیرفته و دادگاهی علنی با حضور بسیاری از رسانه ها بمدت دو روز برای تظلم خواهی این جداشدگان تشکیل داد. طی همین ماه نیز حکم دادگاه صادر و به خواهان ها و خوانده های این دادخواست ابلاغ شد!
خواهان های این دادخواست، خواستار صدور حکم بر محکومیت تضامنی خواندگان منتسب به سازمان مجاهدین خلق به پرداخت غرامت، بابت جبران خسارات ناشی از حبس و حصر ، آسیب های روحی و معنوی و شکنجه، بهره کشی اجباری، سلب حقوق قانونی ( مانند ازدواج و ملاقات با فرزندان) در خارج از کشور، می باشند.
طبق اظهارات جداشدگان از سازمان مجاهدین ، خواهان های این پرونده از افرادی می باشند که تحت عملیات اغفال، فریبکاری ، شکنجه و … مجبور به عضویت یا تداوم عضویت در سازمان مجاهدین خلق شده اند!
رهبران سازمان مجاهدین خلق ، متهم هستند که ضمن حصر اعضاء در اردوگاه های سازمان ، بهره کشی و استثمار اجباری، اجبار به حضور روزانه در نشست های تفتیش عقاید و سرکوب داخلی فرقه ، قتل عناصر ناراضی ، زندان های مخوف و انفرادی طولانی، حضور اجباری در ساختمان های موسوم به اسکان، بنگالی شدن ، حبس در دستشوئی، شکنجه های شدید جسمانی که در مواردی به قتل نیز انجامیده است، نابودی کانون خانواده وطلاق های دسته جمعی ، حصر فرزندان اعضاء در سازمان و درونی کردن ارزشهای فرقه و … تنها بخشی از نحوه ی تعامل سازمان با اعضای خود می باشد.
مناسبات پنهانی و فریبکارانه ی رهبران مجاهدین ، برای سالیان عمر و جوانی بسیاری از جوانان این مرز و بوم را به تباهی کشاند!
همان موقع که در اسارت سازمان مجاهدین بسر می بردم ، بارها و بارها به این مسئله فکر می کردم که چرا چنین ظلمی در جهانی که دنیای ارتباطات خوانده می شود باید تداوم داشته باشد؟
آنروزها در ناامیدی کامل بسر می بردم و با خود می گفتم که چرا خداوند ما را فراموش کرده است؟
حتی چند بار خودکشی ام هم در زندان های انفرادی مجاهدین ، ناموفق بود و من گوئی به این سرنوشت سیاه ، مجبور شده بودم!
اما ته دلم امید داشتم که خداوند هرگز بندگانش را فراموش نمی کند! ایمان داشتم که روزی از چنگال اجبارات برده ساز و بنده ساز رجوی ها ، رهائی خواهم یافت. تنها با این امید و ایمان بود که زنده ماندم و امروز به تظلم خواهی از این فرقه ی دیکتاتور و رهبران مستبد آن قیام کردم.
امروز گرچه جسم ما جداشدگان از فرقه ی منحوس رجوی ، نجات یافته است ، اما با روح و جسمی آسیب دیده از خشونت های رجوی ، به حیات خود ادامه می دهیم، کابوس های شبانه ی سیاه ، همه مان را اذیت می کند، گاه در کابوس های خود فکر می کنیم دوباره به اسارت آن سازمان در خواهیم آمد و شکنجه و زندانی خواهیم شد! متاسفانه این آسیب ها به حدی است که سلامت روحی و جسمی ما را درگیر خود کرده است و دیگر قادر به ادامه زندگی به روال عادی خود نیستیم!
همه نیاز به حمایت های گسترده ی اجتماعی داریم.
این دادگاه با استماع نظرات ما، مرهمی بسیار بزرگ بر زخم های دیرینه مان بود، چرا که برای اولین بار صدای ما شنیده شد، تلاش های سالیان ما در یک دادگاه بین المللی به بار نشست و ما دیده شدیم، مهمتر از همه، ما موفق شدیم به مسعود رجوی بفهمانیم که تا به ابد نمی تواند انسان ها را در اسارت نگه دارد، این دشمن خلق! شنید که ما چونان سروهائی بلند بالا ، ایستادیم و خواستار حق و حقوق ازدست رفته ی خود هستیم!
ما همه امید زیادی داریم که ادامه ی این راه مقدس تظلم خواهی ، ما را به حصول نتیجه ای شیرین در یک دادگاه بین المللی خواهد رساند، مهمترین چیزی که برای رسیدن به آن، لحظه شماری می کنیم، محکومیت سازمان مجاهدین و شخص مریم و مسعود رجوی برای سالیان نقض حقوق بشر و جنایت بی شمارشان است . ما شاکیان خصوصی این پرونده ی بین المللی برای ثبت در سینه ی تاریخ و محاکمه ی شقی ترین انسان هائی ، برخاستیم که صدای مظلومانه ی صدها و هزاران انسان را در گلویشان برای سالیان زیادی خفه کردند!
متاسفانه دوستان زیادی را در این راه قربانی دادیم و امروز در میان ما نیستند، جا دارد ضمن درود به روان پاک این قربانیان ، به سوگندی که برای تداوم این راه پاک و مقاومت آنها در برابر رجوی ، خوردیم پایبند بوده و تا به آخر این راه مقدس را برای محکومیت بین المللی و نابودی سران این فرقه ی ضدبشری ادامه بدهیم. ما راه طولانی و سختی را پیش رو داریم ، اما هرگز از پا ننشسته و این دادخواست را تا رسیدن به حکم نهائی و محکومیت نقض حقوق بشر در فرقه ی منحوس و قرون وسطائی رجوی ادامه خواهیم داد . . .
محمدرضا مبین ، یکی از شاکیان دادگاه خلق و آسیب دیده از خشونت فرقه ای مسعود رجوی